شب سخت شهران
نيره خادمي
اغراق نباشد، انبار نفت شهران با حدود دستكم 200 ميليون ليتر فرآورده نفتي حكم انبار باروت را در شمال غربي تهران داشت، بنابراين زماني كه كاتز، وزير دفاع اسراييل صبح روز شنبه تهديد كرد كه در صورت ادامه شليكها از سوي ايران، تهران خواهد سوخت، به فكر آن افتادم. ميدانستم اگر اين انبار كه در فاصله چند صد متري مناطق مسكوني محله شهران، جنتآباد، حصارك و سيمون بوليوار قرار دارد، آتش بگيرد نه تنها اين مناطق كه مناطق ديگر تهران هم تحت تاثير آن قرار خواهد گرفت آن هم در شرايطي كه طي دو، سه سال گذشته ساختار ترافيكي محله با عمليات عمراني شهرداري تهران براي ساخت زير گذر ايرانپارس، بهطور كلي بر هم خورده و راه دسترسي مردم به ويژه از جنتآباد شمالي و سيمون بوليوار به پايين و خروج از منطقه حتي با وجود بزرگراه باكري در اين اطراف به شدت سخت شده است.
همين اتفاق هم افتاد، بامداد روز گذشته، مخازن سوخت انبار نفت شهران مورد اصابت ريزپرندههاي رژيم اسراييل قرار گرفت و ساعتها در آتش سوخت با اين تفاوت كه طبق روايتهاي محلي صبح همان روز، بخش زيادي از فرآوردههاي نفتي تخليه شده بود: «صبح مخزن را تخليه كردند وگرنه كل اينجا را آتش گرفته بود.» اين را مردي ميگويد كه در سرازيري يكي از خيابانهاي منتهي به آتشسوزي انبار نفت ايستاده. تقريبا شبيه همين گفته ساعتي بعد توسط جلال ملكي، سخنگوي سازمان آتشنشاني تهران عنوان شد: «در انبار شهران دو، سه مخزن دچار آتشسوزي شده كه اين مخازن بنزين نبوده و از مشتقات ديگر نفتي بوده است.با توجه به شرايط تمهيدات از قبل انجام و ميزان موجودي مخازن تعديل شده بود.»
پيش از اين بارها مسوولان شوراي شهر و شوراياري منطقه هشدارهايي نسبت به اين انبار نفت مطرح كرده بودند به ويژه پس از انفجار در بيروت كه حواسها به اين سمت جلب شده بود. مجيد فراهاني همان زمان در صفحه اينستاگرام خود نوشت: «تجربه انفجار بيروت تجربهاي بسيار تلخ و ناگوار بود كه تاثيرات منفي آن دههها در بطن لبنان خواهد ماند. فراتر از هر حادثه و فاجعه درس آموختهها و عبرتهاي آن بايد مورد توجه قرار گيرد. حتما در اقصي نقاط گمركهاي رسمي يا اسكلههاي غيررسمي، در مناطق ويژه اقتصادي يا بنادر ساحلي و غيرساحلي كشور انبارهاي مشابه انبار مواد شيميايي بيروت يافت ميشود كه از اين پس بايد به عنوان يك بمب ساعتي نگريسته شود؛ اما علاوه بر اماكن ياد شده انباشت مواد شيميايي در بطن و مركز شهرها و اماكن مسكوني خطرآفرينتر است. به عنوان يك مثال به انبار نفت محله شهران كه يك بمب هيدروژني داخل شهر و روي گسل زلزله مشا بنا شده، توجه كنيم. انبار نفت شهران با مخازني غول پيكر درست در بطن بافت مسكوني شمال غرب تهران در محله شهران قرار گرفته.»
شدت انفجار در انبار نفت به قدري زياد بود كه به روايت يكي از ساكنين در لحظه وقوع، منطقه را بهطور كامل روشن كرد: «همه شوكه بوديم و من در آن لحظه حس ترس را با تمام وجودم تجربه كردم تقريبا شبيه همان حسي كه سه سال پيش در خيابانها تجربه ميكردم.» صداي انفجار و نور زياد بسياري از مردم را در آن لحظه به پنجره بالكن خانه رسانده بود تا از ماهيت ماجرا خبردار شوند. آنهايي هم كه در كوچه و خيابان بودند، فرياد ميزدند: «خانهها را تخليه كنيد انبار را زدهاند، آتش گرفته و ممكن است همه خانهها بسوزد.»
همه چيز به قدري سريع اتفاق افتاد كه فرصت كاري نبود و بسياري از مردم سراسيمه خود را به بيرون از خانه رساندند و من هم يكي از همانها. كيف دستي و يك بطري آب برداشتم و همانطور كه چند تماس گرفتم، از پلهها خود را به كوچه ميرساندم. همزمان با خودم ميگفتم: «تو ديگه چرا؟ تو كه حدس ميزدي چرا هيچ چيز آماده نكردي؟ كيف نجات يا كولهپشتيات كو آخه زن؟» همان وقت يادم افتاد داروهايم را فراموش كردهام. كسي از فردا خبر نداشت و بايد برميگشتم و داروهاي ضروريام را با خود ميبردم. با توجه به اينكه احتمال انفجارهاي بعدي و قطعي برق وجود داشت، بنابراين سوار آسانسور شدن خطرناك بود، بنابراين پلهها را دو تا يكي كردم و جهيدم. دارو و نان برداشتم و برگشتم. همه همين شرايط را داشتند سراسيمه و آشفته از اينكه دقيقهاي بعد چه پيش خواهد آمد سوار ماشينهايشان ميشدند و به سمت پايين محله حركت ميكردند. برخي از جمله شخص خودم به سمت محل آتشسوزي ميرفتند البته من به واسطه شغلم براي اين كار دليل داشتم، چراكه بايد بيواسطه روايتگر ماجرا ميشدم، اما اين كار براي ديگران دليلي نداشت و آنها بايد تنها به فكر ترك محل ميبودند.
ترك محل هم البته چندان خالي از دردسر نبود، چراكه در بلاتكليفي كامل، هيچ كس نميدانست حالا بايد چه كند و به كجا پناه ببرد؟ مثلا آيا دو خيابان پايينتر امن است و به فرض آنكه آتش مهار شود و زبانه نكشد با آن غول سياه دود كه مستقيم وارد حلق و ريههايمان ميشود چه كنيم؟ ماسك بزنيم كافي است؟ گيرم كه بر فرض محال ماسك كافي باشد، چشمهايمان را چه كنيم؟ و به همه اينها هم البته اضطراب و حملههاي عصبي اضافه ميشود. دچار حمله خفيف عصبي شدم، بنابراين سريع يك قرص بالا انداختم و با چند نفس عميق سعي كردم به شرايط مسلط شوم. با مردم همكلام شدم بعضي عصباني، بعضي نگران و هيجانزده و باز سردرگم بودند. دستهايشان را پشت كمر قفل ميكردند و با اندوه به آتش نگاه ميكردند و به خانههايشان خيره ميماندند. به محل رسيدم و فاصلهام با آتش كمتر از 70 متر بود و بوي دود داشت حسابي گيجم ميكرد. مرد مسني كه آنجا ايستاده بود، ميگفت كه دقيقهاي قبل از انفجار ريزپرنده را در آسمان ديده است و اينكه حتي قبل از انفجار اصلي، شاهد يك انفجار كوچك در قسمت غربي بزرگراه شهيد باكري بوده است: «نميدانستم بايد چه كار كنم و با چه كسي تماس بگيرم. مطمئنم كه خودش بود، چون محوطه را دور ميزد و بعد حدود چند دقيقهاي يك جا ثابت ماند. داشتم در بالكن نماز ميخواندم كه صداي انفجار را شنيدم و همه جا روشن شد.» ساعتي بعد اما راديو اعلام كرد كه مردم هر گونه تحرك اجسام پرنده در آسمان را به شمارههاي 110 و 113 و 114 اطلاع دهند منتها براي اين مورد ديگر خيلي دير شده بود. يكي ديگر از ساكنين منطقه هم كه از فاصله بسيار نزديك شاهد اتفاق بود، ميگفت: شدت انفجار و آتشسوزي به قدري زياد بود كه ما فكر كرديم خانهاي كه پشت خانهمان است آتش گرفته، بعد فهميدیم انبار نفت است همه گيج و منگ به كوچه رفتيم در حالي كه نميدانستيم چه كنيم و كجا برويم.
همانطور كه حدس ميزدم، مسيرهاي منتهي به پايين محله شلوغ بود؛ باكري به سمت شمال توسط نيروهاي حفاظتي بسته شده بود و در اين شرايط برخي مردم هم در حركتي خطرناك، كنار اتوبانهاي همت، باكري و ستاري با فلشر روشن خودروهايشان ايستاده بودند و حالا خطر تصادف و بينظمي ترافيكي را هم ميتوانستيم به آشفتگيهاي قبلي اضافه كنيم در حالي كه بهتر است در چنين شرايطي مردم از وجود پناهگاههاي محلي آگاه شوند و حداقلهاي لازم براي ايمني را آموزش ببينند.
حدود سه ساعت پس از آغاز آتشسوزي دوباره به محل برگشتيم، اما شعلههاي آتش به مراتب بيشتر از قبل و هوا به شدت ناسالم بود، بنابراين به سمت خانه يكي از اقوام حركت كرديم. چند ساعت گذشت و نزديك به صبح پدرم به واسطه شرايط سخت و البته به واسطه هواي آلودهاي كه شب گذشته استنشاق كرده بوديم، دچار مشكل قلبي شد اگرچه خوشبختانه به واسطه حضور فوري يك امدادگر در محل، مشكل رفع شد. از آن زمان تا همين حالا صداي گاه و بيگاه درگيريها در منطقهاي كه متصل به مركز شهر است، شنيده ميشود و در لحظه تنظيم گزارش هم گزارشهايي از انفجار در ميدان وليعصر و حوالي خيابان طالقاني منتشر شده است. همينطور گزارشها حاكي از آن است كه هنوز دود سياه در محل انبار نفت شهران ديده ميشود و جلال ملكي هم به رسانهها گفته است كه جاي نگراني براي شهروندان نيست، دود سياه اطراف انبار نفت به علت سوختن مشتقات نفتي است كه تا زمان اتمام سوخت در مخزن ادامه خواهد داشت. با وجود اين مشخص نيست شاخص كيفيت هوا در چه سطحي قرار دارد و بررسي آن از طريق سامانههاي كنترل كيفيت هواي شهرداري تهران و همينطور سازمان محيط زيست هم ميسر نيست، چراكه در ساعت تنظيم گزارش اين سامانهها مشكل دسترسي داشتند.