گفتوگو با محمد ابراهيم عزيزي، كارگردان فيلم «بازي را بكش»
انعکاس فسادِ فوتبال در آینه سینما
فرزانه متين
«بازي را بكش»يكي از فيلمهاي اجتماعي با موضوعي ملتهب و حساسيتبرانگيز ورزشي است كه اين روزها هم در سينماي ايران و هم در پلتفرم نمايشي اكران است.اين اثر به كارگرداني محمد ابراهيم عزيزي و تهيهكنندگي مصطفي كيايي محصول ۱۴۰۳ است كه نخستينبار در چهل و سومين جشنواره فيلم فجر به نمايش درآمد. كارگردان كه مشتركا با لادن شيرمرد نويسندگي فيلم را بر عهده دارند به عنوان نخستين اثر بلند سينمايياش، دست بر روي فساد و لايههاي زيرين آن در فوتبال كشورمان گذاشته است. قصه فيلم كه الهام گرفته از واقعيت است به خوبي توانسته ساختار شكننده فوتبال در ليگهاي پايين و زد و بندهاي پشت صحنه آن را نشان دهد. «بازي را بكش»با اينكه نخستين اثر بلند سينمايي كارگردان به شمار ميرود از ايدهپردازي و ساختار محتوايي و فني محكم و قابل قبولي برخوردار است. ما درباره چرايي انتخاب اين سوژه با محمد ابراهيم عزيزي، كارگردان و فيلمنامهنويس گفتوگويي انجام دادهايم كه در زير ميخوانيد:
با در نظر گرفتن اين نكته كه بازي را بكش اولين فيلم بلند سينمايي شماست، در ابتدا كمي از چگونگي ورودتان به عرصه هنر توضيح دهيد؟ و اينكه ميخواهم از علاقهمندي شما به سوژهها بدانم، در اولين فيلمتان فيلمي قصهگو با سوژهاي متفاوت انتخاب كرديد.
در زمان نوجواني عاشق فيلم و تئاتر بودم و در زمينه تئاتر هم فعاليت ميكردم تا اينكه از دانشكده هنرهاي زيبا، ليسانس تئاتر و سپس از دانشكده تربيت مدرس، فوق ليسانس كارگردانيام را گرفتم.در دوران دانشگاه نيز تئاتر كار ميكردم.پيش از ساخت اولين فيلم بلند سينماييام، چند فيلم كوتاه ساختم كه تعدادي از آنها در جشنوارههاي داخلي و خارجي شركت داشتند كه بعد از آن تصميم گرفتم بر روي فيلمنامه بلند كار كنم و نخستين فيلم بلند سينماييام را بسازم. در مورد بخش دوم سوالتان بايد بگويم من در دوران كودكي شبها با قصهگويي پدرم ميخوابيدم و كلا قصه شنيدن يكي از لذتهاي زندگيام است .در مورد«بازي را بكش» از آنجا كه سينما يكي از مديومهاي كامل براي داستانگويي است و داستانگويي پديدهاي است كه به اندازه عمر تمدن بشري سابقه دارد و تمام كتب آسماني و متون مقدس مجموعهاي از قصهها هستند، اين موضوعات باعث شد در وجودم، قصهگويي شكل بگيرد و هيچوقت از قبل فكر نكردم فيلمي قصهگو يا داستانگو بسازم چرا كه از قبل در وجودم نهادينه شده بود حتي فيلمهاي كوتاهم، داراي قصه هستند.
موضوع فيلمهاي كوتاهتان دربرگيرنده چه نكاتي است؟
عمدتا اجتماعي بودند و تم غالبشان مهاجرت بود چه مهاجرت از ايران به ديگر كشورها و چه خود مهاجرين و اتباعي كه در ايران زندگي ميكنند.با خانم لادن شيرمرد بر روي تعدادي از اين فيلمنامهها كار كرديم و يك سهگانه از فيلم كوتاه به نام سفر تابستاني، هجوم ابر تيره و دوست برادر همسايه ساختيم كه در هرسه به شكلهاي مختلف به مهاجرت ميپردازد.
چطور سوژههايتان را در مورد مهاجرت انتخاب كرديد؟
براي اينكه سالها در ميان اطرافيانم ميديدمكه مساله مهاجرت به يك پديده آسيبزا تبديل شده است و الان هم شاهد آن هستيم كه چقدر جامعه از مهاجرتنخبگان لطمه خورده است حالا چه مهاجرت به ساير كشورها چه مهاجرپذيري از كشورهاي همسايه.
در فيلم «بازي را بكش» نويسندگي فيلمنامه مشتركا با شما و خانم شيرمند بوده، خودتان بيشتر دركدامقسمتهايفيلمنامه حضور پر رنگ داشتيد؟در اصل ميخواهم بدانم چرا به سراغ يك ايده جنجالي و ملتهب رفتيد؟
ابتدا درصدد بوديم فيلمنامه يك فيلم كوتاه را با خانم شيرمرد به نگارش در بياوريم، ايده در مورد اتفاقاتي در رختكن يك تيم فوتبال بين دو نيمه بود كه در اين ۱۵ دقيقه چه مسائلي رخ ميدهد وقتي اين ايده را با خانم شيرمرد مطرح كردم، ديدم براساس تجربهاي كه داشتم و در دوران جواني فوتبال بازي ميكردم، در اين ۱۵ دقيقه كه يك فضاي ملتهب و فشردهاي بود كه وقايع عجيب و غريبي رخ ميداد.با اين رويكرد با پيشنهاد خانم شيرمرد در ويديويي با مرگ يك فوتباليست در ميدان مسابقه مواجه شدم و برايم سوال شد كه چطور ميشود؟ مرگ در مسابقه ورزشي چه ابعادي دارد؟ چه قوانيني پشت آن وجود دارد؟ مشتركا به پژوهش پرداختيم و فارغ از آنكه فوتبال زياد تماشا ميكرديم و با حواشي آن از جمله سايتهاي شرطبندي آشنا بوديم مانند خطا روي يك مورد غير خاص يا اوت يا كرنر روي مورد خاص.پس اگر خطاكنندهاي براي آن مرگ ورزشي وجود داشته باشد و در يك شرطبندي هم دخيل باشد و نيتي پشت آن ضربه وجود داشته باشد، آن مرگ چه ابعادي را در بر ميگيرد و متوجه شديم، موضوع ديگر فرق ميكند، اينگونه بود كه قصه اوليه شكل گرفت.من با خانم شيرمند همانطور كه در بالا ذكر كردم بر روي چند فيلمنامه و نمايش كار كرده بوديم و اين شكلي نبود كه فيلمنامه را تقسيم كنيم كه از اينجا تا اينجا با من بقيه با شما.همكاري ما بر روي فيلمنامه « بازي را بكش» بابحث و گفتوگوكردن در حوزه قصه، فيلمنامه و سكانسبندي صورت گرفت و به يك نتيجه واحدي رسيديم.خانواده همه ما، فوتبالبين و فوتبال دوست هستند و از آنجا كه اصليت هر دوي ما به خطه شمال باز ميگشت ميديديم كه اقوام به طرز شگفتانگيزي، عاشقانه و صادقانه از فوتبال لذت ميبرند پس اين زد و بندها به ذهنشان ممكن بود حتي خطور پيدا نكند .در اقواممانكسي را داشتهايم كه تيماش، گل خورده و سكته كرده است .اگر وي ميدانست كه تيمش از قصد گل خورده شايد سكته نميكرد و صرفا به صورت سرگرمي، فوتبال را ميديد، در شمال هم ميديديم كه دوستان و آشنايان درگير اين قضيه هستند كه در برگهاي كه در قديم اصطلاحا به آن توتو ميگفتند و حالا از طريق سايتهاي شرطبندي اين مسائل وجود دارد، درگيرش هستند، از آنجا كه با اين مساله آشنا بوديم و تبديل به يك دغدغه شده بود، سبب شد كه به دنبال آن برويم.با توجه به گفته شما، اين يك سوژه جنجالي بود و با خودمان ميگفتيم دنبال اين موضوع برويم يا نه و بالاخره ترس را كنار گذاشتيم و سراغش رفتيم.
از همان ابتداي فيلمنامه چه بازيگراني مد نظرتان بود؟چطور و چگونه با تيم كياييها آشنا شديد؟به بياني ديگر آيا ممكن است نقش اصلي همان محسن كيايي از قبل مشخص شده باشد؟
در مورد انتخاب بازيگران، بايد گفت هنرپيشگاني كه در فيلم بازي ميكردند انتخاب اوليه ما بودند.از همان ابتداميدانستم محسن كيايي با توجه به شناختي كه از وي داشتم و قبلا دروازهبان بوده، براي اين نقش مناسب است.پيش از آنكه وارد تهيه و توليد كار شويم، نحوه آشنايي من با كياييها برميگردد به دوستيام با محمد بحراني كه سال بالايي دانشكدهمان بود، يك رفاقت ديرينهاي داشتيم، وي فيلمنامه را خواند و پيشنهاد داد به آقاي كيايي نشان بدهم، ايشان خواندند و خوشبختانه اين همكاري صورت گرفت.
به سوژهتان در فيلم تا حدي محافظهكارانه پرداختيد، دليل اين همه محافظهكاري چه بوده است؟
اگر قرار باشد در رابطه با فساد و زد و بند صحبت كنيم نبايد آن را به صورت كلي در نظر بگيريم چون كساني در اين حيطه هستند كه دست پاكاند و عاشقانه فوتبال را در سطح حرفهاي بازي ميكنند يا آموزش ميدهند اگر به همه اتهام بزنيم، درست نبود و در حق كساني كه درگيرنيستند، اجحاف ميشد.البته من هميشه ميگويم اگر يكي دو تا سيب فاسد در جعبهاي باشند، همه سيبهاي آن جعبه را فاسد ميكنند.تصميم بر اين بود يك جامعه كوچك را نشان دهيم كه اگر در آن فساد و زد و بند وجود دارد امكان نشت به جهاني بزرگتر را پيدا ميكند.بخش ديگر آن اين بود كه وقتي وارد چنين موضوعاتي ميشويم و تا حد زيادي هم عجيب و غريب است از همان پژوهشها با درگيري و مخالفتهايي روبه رو شديم و در توليد، تيم تهيه و توليد هم با آن درگير بودند و همه اين مسائل دست به دست هم داد كه يك جهان كوچك را نشان دهيم و آنكساني كه بخواهند، متوجه ميشوند كه فساد در اين جامعه كوچك قطع به يقين به جامعه بزرگتر هم سرايت ميكند.
طي صحبتهاي تهيهكننده متوجه شدم در حين ساخت فيلم، مورد تهديد قرار گرفته بوديد، اين تهديد دقيقا از سوي چه كساني بود؟شخص بود يا ارگان؟
هيچ ارگاني نميآيد كه تهديد كند، اين موارد تهديدآميز از سايتهاي شرطبندي بودند زماني كه شما «تباني در فوتبال » يا «سايت بت »را سرچ ميكنيد بهطور فرايندهاي در فضاي مجازي با آنها رو به رو ميشويم.زماني كه اين سايتها متوجه شدند فيلمي در اين زمينه در حال توليد است شروع به تهديد كردند، تلفني يا پيامك ميكردند.بالاخره اين فضاي ترسناكي است و شخصهاي مختلف اين تهديد را انجام ميدادند، به صورت فيزيكال اگر شما به قهوهخانههاي شمال سربزنيد و خودتان را خبرنگاري معرفي كنيد كه در رابطه با تباني و زد و بندهايي كه در فوتبال صورت ميگيرد درصدد تهيه گزارش هستيد فكر نميكنم به نتيجه مطلوبي برسيد البته پيشنهاد ميكنم يكي دو نفر را همراه خود ببريد و ماشين روشني در نزديكيتان باشد كه اگر ماجرا بيخ پيدا كرد، بتوانيد فرار كنيد.
آخر فيلمتان خيلي تلخ بود، چرا پايان فيلم را اينگونه رقم زديد؟ ممكن است از واقعيت الهام گرفته باشيد؟
در واقع ما در فيلم ميخواستيم با سرنوشت موسي، كاراكتر اصلي فيلم، (با بازي محسنكيايي) كه به تراژدي منجر ميشود، موضوع عميقي را مطرح كنيم و نياز داشتيم مقداري تلخي به آن اضافه كنيم بدين دليل كساني كه فيلم را ميبينند و درگير اين قضيه هستند، دچار ترس شوند.به قطع يقين از واقعيت الهام گرفتيم.ما با دراماتيك كردن فيلم ميخواستيم كه اثر با دنياي بيرون تفاوت پيدا كند.سرنوشت موسي كه در انتها كشته ميشود، تلخ است اما بايد يك جاهايي اين تلخي به كام آن دسته از افراد بيايد تا از آن بترسند، چون موضوع ترسناكي است.من هميشه ميگويم عادي شدن و قبح زدايي از شر، بسيار مورد عجيب و غريبي است و نبايد اتفاق بيفتد.اين كه يك سري از اقواممان درگير اين قضيه هستند را با بيماري قند مقايسه ميكنم.بيماري قند با نوك انگشتان شروع ميشود كه اگر پيگيري نكنيم در انتها منجر به قطع عضو (پا) ميشود اما اگر از همان ابتدا درمان شود، ديگر نيازي به قطع پا نخواهد بود.نبايد اين موضوعات عادي شود و فيلم تلنگر محكمي ميزند . حتي اگر يك تلنگر ريز به فرد درگير اين ماجراها زده شود، فيلم به رسالت خودش عمل كرده است.
به نظر شما و با توجه به تحقيقاتي كه داشتهايد اين نوع فساد در فوتبال ساختاريست يا موردي؟
واقعا بايد بگويم اين نوع فسادي كه ما آن را ديديم و خيليهاي ديگر پيش از ما با آن مواجه و پيگيرش شدهاند، فساد سيستماتيك گسترده در تمام فوتبال نيست بلكه فساد موردي است اما تاكيد من اين است كه فساد فوق در حال گسترش است.زماني كه با نوجوانان ۱۶، ۱۷ سالهاي كه در ليگهاي نوجوانان بازي ميكنند، مصاحبه كردم، متوجه شدم كه آنها به تدريج درگير اين قضيه شدهاند كه مثلا يه تعدادي كرنر بدهند و … اين همان موردهاي كوچكي است كه براي اين نوجوانان در حال عاديسازي است.اگر اين مسائل به تدريج براي افراد عادي شود، موردهاي ديگر براي زيست و بزرگتر شدن نيز عادي و به اصطلاح شر برايشان عادي ميشود، با خودش ميگويد اين كار را كردم حالا كه كسي نديد، آرام آرام در وجودش رخنه ميكند و بر روي ديگر ابعاد زندگياش تاثير ميگذارد.موضوع فيلم به صورت سيستماتيك بر روي شاكله فوتبال نيست اما در ابعاد كوچكتر در حال گسترش و رخنه است كه با آدمها بزرگتر ميشود مانند انگلي كه همراه فرد است و هر آن احتمال دارد در بدنش نفوذ كند و از آن خارج نشود.هشدار فيلم ايناست كه بايد زودتر جلوي اين قضيه گرفته شود.هميشه موارد كوچك هستند كه به آنها پرداخته و توجه نميشود وناگهان ميبينيم چنان بزرگ شدهاند كه ديگر قدرت نداريم كه جلوي آن را بگيريم.
بحثي مطرح بودكه چرا به سراغ خطه شمال و ليگهاي دسته اول رفتهايد؟شهر ديگري مد نظرتان نبود؟
فضاي فيلم در گيلان است .بخشي از آن به خاطر شناخت است البته من اهل مازندران هستم و خانم شيرمرد اهل گيلان است و در كل نسبت به اين موضوع شناخت بيشتري داشتيم چرا كه اقواممان درگير اين موضوع هستند.خاطرهاي را خدمتتان بگويم در سفري، زنگي زده شد كه فلان شخص ميگفت بر روي چي شرط ببندم، آنطرف پاي تلفن گفت روي فلان مورد شرط ببند و ما كه فردا رسيديم متوجه شديم بله آن اتفاق افتاده است.در ليگهاي دسته اول و پايينتر به دليل آنكه نظارت كمتري اعمال ميشود اين موارد بيشتر است.در مورد شهر ديگري شناخت نداشتم چرا بروم مثلا در جنوب ايران كه هيچ تحقيق و شناختي نداشتم، فيلمم را بسازم.
به هرحال فساد در فوتبال كشورمان محرز است با اين تفاسير چرا به سراغ ليگ برتر نرفتهايد نه حالا تيمهاي خيلي مطرح، مثلا يك تيم خيالي كه در ليگ برتر حضور دارد؟
دوست نداشتم به فضاي شيكي كه در ليگ برتر وجود دارد، ورود كنم.آن كسي كه بايد بفهمد، متوجه ميشود.امكان دارد اين موضوع هم در آن جهان باشد.در فيلم يك ديالوگي وجود دارد كه خطاب به موسي گفته ميشود: «به خدا، پيمان ميخواهد اين تيم را به جام حذفي ببرد»يعني آنكه سهميه جام حذفي بگيرد پس تمامي افرادي كه درگير اين ماجرا هستند ميتوانند وارد يك ليگ بالاتر يا معتبرتر شوند.
يكي از نكات ديگري كه درباره فيلم مطرح ميشود و شايد كمي تو ذوق ميزند اين است كه گريم موسي با برادرش كاملا متفاوت است، دليل آن چيست؟
ما همين الان در ميان آشناهايمان داريم كه دو برادر اصلا شبيه به يكديگر نيستند يكي كاملا بور است و ديگري قرمز و از اين جنس قيافهها ديده ميشود اما چون يك در صد هزارتاست و همهگير نيست ممكن است تو ذوق بزند.
گويا سكانسها و سينماهاي كمي را در اختيار فيلمتان قرار دادهاند، دليلش چه بوده و چرا بعد از چند روز اكران، به سراغ اكران آنلاين رفتهايد؟
بايد اين سوال را از سينمادارها و شوراي صنفي بپرسيد.تمايلشان بر فيلمهاي كمدي است كه ميگويند، مردم فيلمهاي كمدي را بيشتر دوست دارند و ما سانسهاي بيشتري در اختيار آن فيلمها قرار ميدهيم.بعد از چند وقت متوجه ميشويم براي فيلم، ساعت ۱۱صبح سانس ميدهند و اين توهين به من ِ فيلمساز است و دوست داري فيلمات را از اين قضيه نجات دهي .دوستم ميگفت من به همراه عدهاي، بليت خريدم كه در سانسي از قبل تعيين شده فيلم «بازي را بكش» را تماشا كنيم اما فيلم اصلا در آن سانس و سينما وجود نداشت وقتي اين وقايع را ميشنويد و صداي همه هم در آمده است، سعي ميكنيد از شكل ديگري وارد شويد.انشاءالله در آينده همه سينماها، فيلمكمدي پخش كنند و لذت ببرند.من نميگويم فيلم كمدي بد است و اينكه تصميمگيرنده هم نيستم. ظاهرا پژوهش صورت گرفته و آمار و ارقام ميگويند، مردم دوست دارند كمدي تماشا كنند كه به نظرِ من، دروغ است.
بازخوردهاي مخاطبان چگونه است؟آيا فيلم براي كسي كه اهل ورزش و فوتبال نيست، ديدني و جذاب است؟
خدا را شكر تقريبا با اينكه يك ماه از اكران گذشته و وارد اكران آنلاين شده، چه آشنا و چه غريبه فيلم را دوست داشتهاند و جملهاي كه به من ميگفتند اين بود: « بزرگترين نكته فيلمت ايناست كه دروغ نميگويد.»خصوصا كساني كه با اين سوژه آشنا بودند.حتي افرادي كه هم اهل ورزش نبودند از فيلم استقبال كردهاند.
در مورد اسم فيلمتان كمي توضيح ميدهيد؟ كلمه «بازي »كه كاملا با سوژه اثر مرتبط است اما «بازي را بكش»كمي غريبانه است و انگار در دهان نميچرخد؟
در رابطه با نام فيلم«بازي را بكش» بايد بگويم اين يك اصطلاح است«Kill the game» يعني بازي كه از قبل در آمده است و بر اين اساس نامش را انتخاب كرديم.در هر ورزشي، بازيكن قمارباز و بدهكار وجود دارد، بازيكني كه دوست دارد ماشين يا خانهاش را عوض كند به مسافرت تفريحي برود و…آنها چطور ميخواهند اين هزينهها را تامين كنند؟با حقوقشان كه نميشود؛ بنابراين بايد«بازي را بفروشند».
با توجه به اينكه در نخستين فيلمتان دست بر روي يك موضوع جنجالي و ملتهب گذاشتهايد، فكر ميكنيد كه در آينده هم دنبال اين سوژهها باشيد؟
درباره اينكه در آينده چه اتفاقي ميافتد، نميتوان به قطعيت پيشبيني كرد اما من خودم اينچنين سوژهها را دوست دارم كه حول محور مسائل اجتماعي است چون اعتقاد دارم به ديگران كمك ميكند كه آينده درخشانتري برايشان رقم بزند. فيلمسازان اجتماعي (البته منظورم خودِ من نيست) شاخكهاي تيزي دارند، متوجه اطرافيانشان هستند و نسبت به هر چيزي حساس هستند كه خيلي هم قابل تقدير است.دوست دارم اين مسير را ادامه دهم و اين حساس بودن سوژهها برايم مهم است.
معمولا ساخت فيلمهاي ورزشي موفقيتآميز نميشود اما شما با فيلم «بازي را بكش» توجهها را به خود جلب كرديد در جشنواره، فيلم مخاطبان زيادي داشت، موافقيد؟
موضوع فيلم، حساس بود نه صرفا به خاطر فوتبال بلكه در مورد فساد، شخصِ موسي تا پاي جانش در برابر چيزي كه اشتباه و غلط بود، ايستاد و افراد بايد در برابر فساد حتي تا جايي كه جانشان را از دست ميدهند، ايستادگي كنند و اين مساله شوخي بردار نيست.وقتي يك موضوع را به صورت جدي ميخواهيد ريشهكن كنيد و از عاديسازي آن جلوگيري كنيد بايد تا انتها ايستادگي كنيد، به همين دليل است كه براي مخاطبان، اثر جذاب است اول به دليل مبارزه با فساد و دوم نبايد اجازه دهيد اين مسائل عاديسازي شود كه ديگر نميتوان جلوي آن را گرفت. چون زماني كه عادي شود به بخشها وموضوعات ديگر سرايت ميكند.