• 1404 سه‌شنبه 7 مرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6103 -
  • 1404 سه‌شنبه 7 مرداد

فارغ از چه تحصيلي؟

غزل حضرتي

سال تحصيلي كه تمام مي‌شود، رسم شده كه براي بچه‌ها در هر مقطعي جشن فارغ‌التحصيلي مي‌گيرند. مدرسه‌ها و مهدكودك‌ها در اين زمينه به رقابتي عجيب با هم افتاده‌اند كه هر كس جشنش عجيب‌ و غريب‌تر باشد، برده است. در روزهايي كه ما در دبستان يا حتي مهدكودك مشغول تحصيل يا نقاشي بوديم، چنين چيزهايي باب نبود. شايد مدرسه‌اي پيدا مي‌شد كه براي بچه‌هايي كه كلاس دوازدهم را تمام مي‌كردند جشني مي‌گرفت، تازه اگر خيلي لوس و خيلي لاكچري بود. اصلا آن روزها هيچ‌ چيز لاكچري نبود. مدارسي بودند تحت عنوان غيرانتفاعي، اما اين‌طوري بود كه مثلا ساعت بيشتري بچه‌ها سر كلاس بودند، شايد معلم‌هاي بهتري داشتند و در‌نهايت پول بيشتري مي‌گرفتند. اما خبري از ريخت و پاش‌هاي عجيب نبود. اصلا فارغ‌التحصيلي مخصوص دانشجوها بود، آنها در دانشگاه، كلاه معروف فارغ‌التحصيلان را بر سر مي‌گذاشتند و در مراسمي كه در حياط دانشكده برگزار مي‌شد، با خانواده و دوستانشان عكس مي‌گرفتند و در‌نهايت در عكسي تكراري، همه كلاه‌هايشان را به آسمان پرتاب مي‌كردند. همه دانشگاه‌ها و همه رشته‌‌ها هم نمي‌گرفتند. ما در ليسانس اصلا جشن و مراسمي نگرفتيم براي فارغ شدنمان از تحصيل. 
حالا زمانه عوض شده، بد هم عوض شده. وقتي ويديوي مادر محمدشاهان را در اينستاگرام مي‌بينيد كه به هر مناسبت جدي و غيرجدي براي پسرش ميز آنچناني مي‌چيند و بريز و بپاش مي‌كند و اين را توي چشم همه هم مي‌كند، انگار ديگر نمي‌شود از بقيه انتظار داشت غير از اين باشند. نه كه همه مادر و پدرهاي الان اين‌طوري باشند، قاعدتا نه. اما خيلي‌ها در اين ميان هستند كه فكر مي‌كنند هر چه همه‌ چيز را لوكس‌تر و تشريفاتي‌تر برگزار كنند، خودشان و بچه‌شان را ارج و قرب داده‌اند. گمان مي‌كنند به كودكشان عزت‌نفس و آبرو داده‌اند، او را عزيز شمرده‌اند و باعث شده‌اند به خودش بابت وجود داشتنش افتخار كند! مادر محمدشاهان مشتي است نمونه خروار. 
از نگاه من كه چند سالي است مادر شده‌ام، قضيه برعكس است. تمام اين هفت سال سعي كرده‌ام به كودكانم بياموزم كه ارزش‌شان به ميزان ريالي نيست كه برايشان خرج كرده‌ام، به ريخت و پاشي نيست كه برايشان بكنم كه اصلا بچه در اين سن نمي‌فهمد كاري كه براي او كرده‌ايد چقدر ارزش مادي دارد، او فقط به خوشحالي خودش فكر مي‌كند، چيزي كه شايد كمتر به آن فكر كنيم. يكسري جاها هم مجبوريم تن بدهيم به يكسري چيزها. مثلا مهدكودك براي كودك 3 ساله شما جشن فارغ‌التحصيلي مي‌گيرد. اشكالي هم ندارد، جشني است به يك بهانه‌اي. بچه‌ها سرودي را آماده مي‌كنند و آنجا روي سن براي پدر و مادرهايشان مي‌خوانند، پدرها و مادرها هم ذوق مي‌كنند و فيلمش را براي كل فاميل مي‌فرستند. تا اينجا همه‌ چيز عادي است. ماجرا از جايي غيرعادي مي‌شود كه مي‌رود به سمت اينكه «شأن بچه‌هاي ما اين نيست كه مراسم اين‌قدر ساده باشد و در يك آمفي‌تئاتر معمولي برگزار شود.» حرفي نيست كه بخواهم به والدين اين بچه‌هاي معصوم بگويم جز اينكه چرا يك ماشين حساب دستتان گرفته‌ايد و شأن خودتان و كودكتان را با صفرهاي آن مي‌سنجيد. اگر قرار باشد چند ميليون تومان ورودي براي جشن فارغ‌التحصيلي بچه خودتان بدهيد، شأنتان رعايت شده است؟ همه ‌چيز را كه نبايد اسكناس ببينيد، چون در منطقه فلان پايتخت زندگي مي‌كنيد، چون با ماشين چند ده ميلياردي كودكتان را مي‌آوريد و مي‌بريد، بايد جشن فارغ‌التحصيلي كودك 4 ساله‌تان، در لاكچري‌ترين حالت ممكن برگزار شود؟ كه چه بشود؟ چشم چه كسي را مي‌خواهيد دربياوريد؟ حتي اگر اين عددها برايتان پول خرد باشد، اصلا عقلاني است كه براي فارغ‌التحصيلي بچه 4 ساله، اين هزينه عجيب را بكنيد؟ اصلا فارغ از چه تحصيلي؟
اين مدل جشن و مراسم گرفتن من را ياد آن مادرهايي مي‌اندازد كه جشن دنداني بچه‌شان را در تالار مي‌گيرند و معادل يك عروسي خرج مي‌كنند يا ختنه‌سوران پسر چند ماهه‌شان را طوري برگزار و اركستري دعوت مي‌كنند كه آدم دهانش باز مي‌ماند يا براي تولد بچه 5 ساله‌شان كل فاميل را دعوت مي‌كنند، آن‌قدر كه تعداد آدم بزرگ‌هاي تولد دختر 5 ساله چند برابر تعداد بچه‌هاي جشن است. اين كارها در شأن ما نيست. درست است كه ما دهه شصتي‌ها كودكي آنچنان تعريفي نداشتيم كه من فكر مي‌كنم با توجه به شرايط مملكت و جامعه و جنگ و مصيبت، داشتيم. درست است كه كمدهايمان پر از اسباب‌بازي نبود، درست است كه هر چه اراده مي‌كرديم برايمان فراهم نمي‌كردند كه چقدر كار درستي مي‌كردند، اينها اما نبايد دليل اين باشد كه هر چه در ما مثلا تبديل به آسيب شده را برعكس كنيم و با آن براي بچه‌هايمان والدگري كنيم. اين بچه‌ها، در آينده ديگر هيچ چيز خوشحالشان نمي‌كند، آنها تبديل مي‌شوند به يكسري موجود خودخواه، متكبر، طلبكار و هميشه ناراضي. به داد بچه‌هايمان برسيم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون