ديپلماسي يا جنگ جنگ يا ديپلماسي؟
فريدون مجلسي
پس از جنگ ۱۲ روزه كه از ديدگاه گروهي قابل پيشبيني و از ديد گروهي غافلگيركننده و به اعتقاد عمومي كاري گستاخانه و پليد بود، در ميان دلواپسي عمومي و تعطيلات اعلام شده و اعلام نشده و بلاتكليفي اقتصاد و صنعت كشور و شكيبايي عمومي و عدم عبور از آرامش و انضباطي كه در شرايط بسيار سخت از درون مشكل امنيتي براي جامعه فراهم نكرد، پرسشي را بيش از هميشه نزد افكار عمومي برجسته كرد؛ «پس چرا كار به اينجا كشيد؟» از نظر مردم، دولت بايد حافظ سلامت و اشتغال و رفاه و امنيت مردم باشد. بلافاصله پس از اعلام آتشبس امضا نشدهاي كه به اندازه خود جنگ غافلگيركننده و ضمنا متزلزل به نظر ميرسيد، اين پرسش مطرح شد كه اكنون دولت چه خواهد كرد؟ چه برنامهاي براي امنيت يعني تكرار نشدن جنگي دارد كه گروهي آن را بيربط ميدانند؟ چه برنامهاي براي اشتغال و رفاه و سلامت ملت دارد كه با تحريم تجاري و بانكي مانع رونق اقتصادي شده و بيكاري موازي با كاهش ارزش ريال و تورم وگراني كالاها و ضروريات زندگي و براي بسياري حالت اضطرار و استيصال پيش آورده است؟ رها كردن مردم در حالت بيخبري و بلاتكليفي در شرايطي كه تامين آب و برق آنان نيز دشوار شده است، قابل تحمل نبود. از اين رو اعلام خبر انجام رايزنيهاي ديپلماتيك كه در استانبول انجام شد ضمن پديد آوردن اميدي براي خروج از بحران، توقعات مغفول مانده مردم را در جدي گرفتن تعامل و خودداري از طولاني شدن مذاكرات و مذاكره براي مذاكره را بالا برده است و از همين رو مردم انتظار تعامل معقول و رسيدن به نتايج سريع دارند. طرف كنوني مذاكره نيز از آنگونه مذاكرات بيحاصل راضي نيست. آنان بر اين انديشه بودهاند كه تيمهاي ايراني مذاكرات را به اين نيت به درازا ميكشانند كه زمان بيشتري براي تكميل پروژه سلاح هستهاي داشته باشند. بحث و جدل و انكار، مساله ايران را حل نميكند، زيرا شش قطعنامه شوراي امنيت در محكوميت ايران بوده كه به موجب برجام معلق شده بود. اكنون با آسيب جدي و نامشخص سايتها و مراكز هستهاي ايران بهانه غربيها درباره زمان خريدن ايران براي رسيدن به سلاح عملا منتفي است و جمهوري اسلامي هم بيش از همه و بيش از هميشه خواهان رسيدن به نتيجهاي است كه به لغو تحريمها بينجامد.
اما در طرف غربي اين شتاب وجود دارد كه مهلت برجام و استفاده از مكانيسم ماشه كوتاه است و اروپا نيز با حمايت قطعي از تجاوز حاد در جنگ هوايي دوازده روزه اسراييل و امريكا عليه ايران، جاي ترديد باقي نگذاشته است كه در استفاده از مكانيسم ماشه و زنده كردن شش قطعنامهاي كه ايران را تهديدكننده صلح و آرامش بينالمللي شناخته بود، ترديد نخواهد كرد كه در آن صورت دست آنان در تجاوزگري در پوششي قانوني بازتر خواهد شد.
سه شرط و سه محور مذاكره
ترديدي نيست كه در شرايط كنوني اين ايران است كه بيش از همه بايد از مذاكره با طرف اصلي يعني امريكا استقبال كند. بالاخص به اين دليل كه ترامپ ظاهرا خودش را كنار كشيد و گفت ما ديگر كاري نداريم اما اگر ايران بخواهد براي مذاكره آمادهايم! اما ايران در رايزنيهاي خود با تروييكاي اروپايي براي فراهم شدن شرايط مذاكره با امريكا سه شرط قرار داده است: امريكا بايد اعتماد ايران را جلب كند، از مذاكره براي دستوركارهاي پنهان مانند اقدام نظامي استفاده نكند و حقوق ايران را تحت معاهده «انپيتي» شامل غنيسازي، به رسميت بشناسد. اين سه شرط بيشتر سه خصوصيت صفت گونه دارد. اينكه امريكا بايد اعتماد ايران را جلب كند بيشتر پاسخ به شرايط امريكاست كه اقدامات پنهاني ايران منجر به صدور قطعنامهها و نيز افزايش غنيسازي با عبور از محدوديتها را موجب بياعتمادي به ايران دانسته بود. اكنون در شرايط پس از جنگ آن موضوع عملا منتفي است و امريكا هم جز سوگند خوردن ابزاري براي اعتمادسازي ندارد. شرط دوم ناظر بر وارد كردن اين اتهام به امريكاست كه درحالي كه با ايران در حال مذاكره درباره غنيسازي بود، موجب شد كه ايران با اعتماد به امريكا از حمله اسراييل غافلگير شود. امريكاييها منكر چنان اغفالي هستند و ميگويند ما اولتيماتومي ۶۰ روزه داده بوديم كه به پايان رسيد و ضمنا مقامات ايراني پيش از آن اعلام كردند كه غنيسازي و صنعت دفاعي ايران قابل مذاكره نيست. تصور نميرود اين شرط نيز عملا مانع مذاكره شود. شرط سوم يعني پذيرش حق قانوني غنيسازي در محدوده صلح آميز معاهده انپيتي نيز در وضعيت كنوني سايتها ميتواند عجالتا منتقي باشد و اگر مذاكره با امريكا آغاز شود، ميتواند يكي از موضوعات مورد مذاكره وتوافق باشد، زيرا با وجود سرسختي ترامپ در ممنوعيت غنيسازي صلحآميز محروم كردن ايران از يك حق قانوني بينالمللي اعتبار انپيتي را نيز نقض ميكند. لذا ميتوان خوشبين بود در صورتي كه رايزنيها با سه كشور اروپايي سريعا و با درك شرايط ايران ادامه يابد، ميتوان با لحاظ كردن شروط سهگانه ايران براي امريكا ازسرگيري گفت و گوهاي نهايي تهران و واشنگتن را محتمل دانست، زيرا ديگر زمان براي آنگونه گفتوگوهاي كشدار با وقوع جنگ و خطر تكرار آن منتفي شده است.
در شرايط كنوني ايران از سفر احتمالي معاون دبيركل آژانس بينالمللي انرژي اتمي به ايران خبر داده، گرچه آن را سفري مشروط و محدود به شروط دانسته، اما همزمان رافائل گروسي نيز مدعي همكاري فني تهران و نهاد پادماني شده است، از اين رو و خصوصا با موازي بودن اين سفر با رايزنيها با تروييكاي اروپايي و هشدار دوجانبه ويرانگري جنگ به ايران و به اسراييل، ميتوان به چشمانداز تعامل تهران و اين نهاد ناظر بينالملل اميدوار بود، در غير اين صورت دعوتي انجام نميشد. اين ديدار را ميتوان روزنهاي به موافقت با غنيسازي در محدوده قانوني و زير نظارت آژانس دانست. شخصا همواره سپردن غنيسازي در ايران را به كنسرسيومي بينالمللي با مشاركت كشورهاي همسايه دارنده رآكتور اتمي براي تامين سوخت نيروگاههاي آنان وسيله مناسبي براي جلب اعتماد بينالمللي دانستهام. هر چند چنين كاري منوط به موافقت آنان است، اما صرفا پيشنهاد آن نيز نشانه حسننيت و جلب اعتماد و در صورت اجرا موجب كاهش هزينه آن ميشود. نكته مهمي كه مستلزم شتاب در نيل به توافق است آن است كه در ميانه تنشها، به درازا كشاندن مذاكرات در فعالسازي ماشه كه از سوي تروييكاي اروپايي تهديد هم شده گزينهاي محتمل است، بالاخص آنكه اعضاي كنگره امريكا همصدا با اسراييل خواهان فعال شدن اسنپ بك شدهاند.
اروپا به خاطر احياي بازرگاني سنتي خود با خاورميانه ثروتمند امروزي و حتي ايران، در رفع تحريم ايران و عادي شدن شرايط پس از ۴۷ سال بسيار علاقهمند است و ضمن ترديد و حتي تهديد جدي، مسير احياي ديپلماسي را پيگيري ميكند و بايد از اين فرصت بهره برد. در همين راستا تروييكاي اروپايي ضمن آنكه همصدا با امريكا به دنبال فعال كردن اسنپبك است، ميكوشد در مديريت بحران سهيم و موثر باشد. نيل به توافق در هر زمان و هر شرايط بهايي دارد. اكنون شرايط ايران ميتواند بهتر از آيندهاي باشد كه مشكلات داخلي نيز مزيد بر علت شده باشد و بر بهاي مصالحه بيفزايد. در مورد تقاضاي رفع تحريم البته تروييكاي اروپايي معتقد است تحريم كنوني ازسوي امريكا وضع شده و بانكها و شركتهاي اروپايي با ملاحظاتي آن را اعمال كردهاند. اما تصور ميرود اروپا نيز آينده رفع تحريم ايران را منوط به نوع روابط عملي ايران در آينده ميداند. در مورد قانوني بودن يا نبودن توسل به مكانيسم ماشه بايد گفت آنها برجام را به اتفاق هم تنظيم كردهاند و اين مكانيسم از قضا گره مهم كار بود، زيرا آنها نميخواستند تخطي از برجام در مورد بازگشت قطعنامههاي محكومكننده به ايران مصونيت بدهد و تاكنون هم با وجود نگراني، از توسل به آن خودداري كردهاند. اما در شرايط جديد اين امر را به عهده ايران ميدانند كه تا چه اندازه در فرصت كوتاه باقيمانده با دادن امتيازات معنيدار و توافق تضمين شده و اعتمادسازي مانع اجراي آن شود!
ديپلمات پيشين و كارشناس مسائل بينالملل