تأملي بر برچسبزني هويتي
علي ميرزامحمدي
چند سال پيش يادداشتي در يكي از روزنامههاي مطرح كشور چاپ كردم، اما چند روز بعد، نوشتاري درباره آن در فضاي مجازي ديدم كه روزنامه منتشركننده را با برچسب «وابسته به بيگانگان» معرفي كرده بود. ميان شوخي و جدي، اگر او به همين رويه ادامه ميداد به احتمال زياد براي من «تباري غيرايراني» هم ميتراشيد!
پرسش اين است چرا در جامعه ايران، جعل هويت و جستوجوي نسب نژادي، قوميتي، زباني و ديني افراد اين همه اهميت يافته است. پديدهاي كه نويسنده آن را «برچسبزني هويتي» مينامد كه معناي آن استفاده ابزاري و سياسي از هويتها و دستكاري، تحريف، برجستهسازي يا تخريب هويت افراد يا گروهها به نفع منافع خاص است.
در تبارشناسي اين پديده ميتوان گفت ايران همواره محل تلاقي اقوام، مذاهب و فرهنگهاي گوناگون بوده و در طول قرون، مهاجرتها، تغيير مذهبها و تغيير مليتها رخ داده است. اين تاريخ موجب شده «اصالت خانوادگي» به موضوعي حساس و گاه ابزار اتهام يا تمجيد تبديل شود. در برخي دورههاي تاريخي، تغيير مذهب يا پذيرش دين رسمي، گاهي شرط ورود به حلقه قدرت يا ادامه فعاليت اجتماعي بوده است.
در تاريخ سياسي معاصر ايران، گاهي مشروعيت يا عدم مشروعيت فرد نه براساس عملكرد بلكه بر پايه «ريشه» او سنجيده شده است. در اين چارچوب، انتساب به «دين يا قوميت خاص» ميتواند به عنوان ابزار بياعتبارسازي استفاده شود. از طرف ديگر، بخشهايي از فرهنگ سياسي ايران، به ويژه در فضاي هيجاني يا بحراني، با رويكرد تبيين رخدادها براساس عوامل پنهان يا نفوذ خارجي گره خورده است. برچسبزني هويتي، يكي از ابزارهاي تثبيت اين گفتمان است.
تاريخچه «برچسبزني هويتي» در ايران را ميتوان به دوره پيشامدرن، مدرن و دوره ظهور اينترنت و فضاي مجازي تقسيم نمود. در دورههاي پيشامدرن، مشروعيت سياسي و اجتماعي اغلب به نسب قبيلهاي، تبار مذهبي، يا پيوند با خاندان مذهبي و حكومتي وابسته بود.
همزمان، رقيبان با نسبت دادن به «تبار بيگانه» يا «دين مغلوب» بياعتبار ميشدند. اما در دوران مدرن با ورود گفتمان مليگرايي، برچسبزني هويتي شكل تازهاي يافت. در اين دوره تاريخي، سياستهاي رسمي فرهنگي و سياسي، به تقويت نوعي هويت واحد و حذف يا كمرنگ كردن هويتهاي ديگر گرايش داشت. همچنين در اين دوره، به ويژه پس از تغييرات بزرگ سياسي، برچسبزني هويتي به عنوان يكي از ابزارهاي رقابت و حذف رقيب در فضاي رسمي و غيررسمي قابل رصد است.
برچسبزني هويتي از دهه هفتاد به بعد با باز شدن نسبي فضاي رسانهاي و ظهور اينترنت، ابعاد جديدي پيدا كرد. در فضاي رقابت سياسي اين دوره، نسبت دادن وابستگيهاي ايدئولوژيك يا خارجي، يكي از روشهاي رايج براي بياعتبار كردن رقيب بوده است.
با ظهور و گسترش فضاي مجازي، برچسبزني هويتي با سرعت، بدون نياز به سند و براساس «اقتصاد توجه فالوورها» انجام ميشود. در اين فضا، گاهي «افشاگري هويتي» جاي نقد عملكرد و تحليلها را ميگيرد و گاهي با جلوههاي تصويري و بهرهگيري از امكانات هوش مصنوعي، به ابزاري براي ايجاد فضاي منفي و ترديد نسبت به شخصيتهاي مشهور تبديل ميشود.
اين پديده با تحريك حساسيتهاي هويتي جامعه ايران، ميتواند همزيستي اقوام و مذاهب را تهديد كند. برچسبزني هويتي موجب ميشود اتهام جاي نقادي را بگيرد و حتي در صورت اثبات توانمندي افراد، همواره سايه شك و سوءظن بر فعاليت آنها باقي بماند.
برچسبزني هويتي انعكاسي از اين واقعيت است كه تعريف «ما» و «ديگري» در جامعه هنوز مبهم و مناقشهبرانگيز است. اين پديده فقط يك «حاشيه سياسي» نيست، بلكه آينهاي است كه به ما يادآور ميشود بخشهايي از فرهنگ سياسي ايران كه تحتتاثير برچسبزني هويتي قرار دارد نيازمند بازنگري و اصلاح است.
يكي از دلايل تشديد پديده برچسبزني هويتي، به ضعف نظري و عدم اشاعه عملي «اخلاق هويتي» در جامعه ايران مربوط ميشود. اخلاق هويتي، رعايت حرمت و احترام به هويتهاي فردي و جمعي، بهرسميت شناختن حق هر فرد يا گروه براي داشتن و حفظ هويت خود و پرهيز از تحقير، تبعيض يا نفي آن هويت است. اخلاق هويتي، ضامن احترام و حق حيات هويتهاي مختلف است، به همين دليل، تقويت آن ميتواند بهترين راهكار مقابله با آسيبهاي برچسبزني هويتي باشد.
اشاعه اخلاق هويتي نيازمند دو بستر نظري و عملي است. بستر نظري آن، نوآوري و تجديدنظر در مباحث اخلاقي مراكز علمي و حوزوي و افزودن مفاهيم و مصاديق آن در درس و مباحثه است، اما بستر عملي آن آموزش و ترويج اين مفاهيم در مدارس و «رسانههاي جمعي» است تا به تدريج، «فرهنگ اخلاق هويتي» تثبيت شود.
جامعهشناس