دست كوتاه خبرنگاران
سميرا بختيار
در زمانه و برههاي هستيم كه دور تا دور ما را تحولات، رخداد، اتفاقات غيرمنتظره در كشور، منطقه و سطح بينالمللي فراگرفته است. در اين ميان آنچه همواره در هالهاي از ابهام قرار دارد، مردم هستند. به اين معنا كه هر تحول و رخداد و اتفاقي در نهايت تاثير خود را بر زندگي مردم ميگذارد، اما همين مردم در بسياري از مواقع از چند و چون آن رخداد، جزييات، چرايي و چگونگي و چشمانداز و تبعات آنها بيخبرند. اما دليل بيخبري چيست؟ آيا مردم ما مستحق دانستن نيستند؟ با وجود تعداد زياد رسانه و خبرنگار چرا آنطور كه مردم بايد و شايد خبردار نيستند؟ براي كسي كه در رسانههاي ايران پوستاندازي كرده باشد تا مني كه عمر فعاليتم چند صباحي بيش نيست، كاملا روشن و مبرهن است كه دليل اين ناآگاهي دست كوتاه خبرنگاران از جامعه اطلاعاتي، فعاليت محدود رسانهاي، سانسور، سانسور و سانسور است. سالهاست كه اساتيد روزنامهنگاري بر اهميت كار خبرنگاران تاكيد دارند و خواستار بستري درخور براي فعاليت حرفهاي آنان هستند، اما امان از هشدار، تذكر و كاناليزه كردن خبر و دستورات از بالا به پايين. همين موارد دسترسي خبرنگاران را جهت اطلاعات لازم و كافي براي مردم كاملا ناهموار ميكند و وقتي اين اتفاق رخ ميدهد، آيا مردم به همان اطلاعات بسنده خواهند كرد يا مجذوب اخبار پرزرق و برق ديگر رسانهها ميشوند؟ در اين شرايط بازار فيكنيوزها چقدر پررونقتر ميشود؟ در اين ميان آيا جايي براي مرجعيت خبري باقي ميماند؟ به والله اگر فقط يكبار براي هميشه تخصص خبرنگاري به صورت حرفهاي براي مسوولان و مملكت ما فهم شود، جلوي بسياري از تصميمات نادرست و تاثيرگذار گرفته ميشود و آن وقت كشور ميتواند به سوي توسعه حركت كند. كافي است مقداري از جاي خود بلند شويد و به ميان مردم كوچه و بازار بياييد و ببينيد تا چه اندازه تحليلهاي گوناگون، مراجعه به رسانههاي خارجي، اطلاعات ضد و نقيض و شايعات موج ميزند. خب اين نشانه چيست؟
جز اينكه سالهاست دست خبرنگاران را از اطلاعات واقعي كوتاه كرديم و آزادي بيان و آزادي رسانه به خاطر ملاحظات و مصلحتهايي قرباني ميشود؟ وجود خطوط قرمز و چارچوب حتما پذيرفتني و مهم است، اما زماني كه مردم را به خاطر نبود اطلاعات به گمراهه ميبريم، آنجاست كه روزنامهنگار خود را مسوول ميداند، ولي كاري از او ساخته نيست.