ارتباط ارتفاع و حجم با «مقياس» شهر
بهروز مرباغي
چندسال پيش، يك معمار شناختهشــده كشور، در گفتوگويي اعلام كرد «ما معماري نداريم!» و وقتي خبرنگار پرسيد «چرا؟» جواب اين بود: «ببينيد در تهران و ايران اصلا آسمانخراش داريم؟!» آن حرف در روزنامه چاپ و بعضيها تاييد كردند و برخي نيز گفتند: «مگر معماري به ارتفاع و طبقات ساختمان است؟!» فارغ از صحت يا سقم اين حكم، ميتوان گفت در دل اين نظر يك نكته مهم وجود دارد كه ارتباط ارتفاع و حجم را با «مقياس» شهر تعريف ميكند. مثلا آيا ميشود تصور كنيم كه مثلا در رشت يا سمنان بشود چيزي مثل برج آزادي ساخت؟ يا برج ميلاد؟ آيا ميشود تصور كرد در شهرهاي كشور مجموعهاي مثل «شهرك اكباتان»تهران را ساختكه ظرفيت حدود 64 هزار نفر را داشته باشد؟ اينجا بحث بر سر كيفيت كالبدي يا زيستي شهر نيست، موضوع مقياس مطرح است. اما موضوع به اين سادگي هم نيست. اگر نظري به عكسهاي شهرهاي امريكا در سال 1900 يا يكي-دو سال اين ور و آن ور بكنيم، متوجه ميشويم در همان سالها در تعدادي از شهرهاي امريكا پلازاهاي شهري با ساختمانهاي بالاي 10، 15 طبقه وجود دارد. 120 سال پيش. آنها حتما در آن سالها امكان توليد آسانسور يا بالابر مسافري را داشتند كه ساختمان بلندمرتبه ميساختند؛ آنها در آن سالها در خيابانهاي شهرهاي خود به وفور خودرو داشتند كه خيابانهاي پهن ميساختند و خيلي نكات ريز ديگر. پس ارتفاع ابنيه يك شهر، در ظاهر چيز مهمي نيست ولي در باطن، تعريفكننده مقياس شهر است. هم در حوزه وسعت جغرافيايي و جمعيتي، هم در حوزه فناوري و سليقه زيباييشناسي. در افواه عمومي مثلي است كه ميگويد«فلاني دستش به كم نميرود». يعني مقياس ذهنياش بلند و بزرگ است. خودش را درگير خردهريز زندگي نميكند. اگر كاري را دست ميگيرد حتما كار بزرگي است. اين مثال عاميانه در ادبيات شهر هم صادق است. كساني كه در كلانشهرها زندگي ميكنند، عموما، وسعت ديد بيشتري نسبت به كساني دارند كه در شهرهاي كوچك هستند. همين كه شما در يك جامعه ده، پانزده ميليوني زندگي ميكنيد نوعي حس اعتماد به نفس به شما ميدهد كه بارتابش را در رفتار و تفكر شما ميشود ديد. بنابراين نبايد موضوع مقياس شهر را كماهميت تلقي كرد. با اين مقدمه، اشاره كنيم هنوز برخي معماران و شهرسازان هستند که اصرار دارند در تهران بايد خانههاي نهايتا چهار، پنج طبقه ساخت. آنها بر اين باور هستند در اين ساختمانهاي جمعوجور رابطه انساني بهتري برقرار ميشود. گاه اعلام ميكنند ساختمانهاي بلند روح و روان ما را سركوب ميكنند چون با «مقياس انساني» ما سازگار نيستند. ولي آيا مقياس انساني با قد و هيكل آدمي تعريف ميشود؟ براي اين پرسش، پاسخ سادهاي وجود ندارد. پرسشي است جذاب. ظاهرا پرسشي ساده است ولي پاسخش چندان ساده و دم دست نيست.
معمار و مدرس دانشگاه