قرباني شدن امر اجتماعي
اصغر ميرفردي
«مردم» واژه پربسامدي در ادبيات مسوولان و رسانههاي رسمي است، اما در ميدان عمل، در برخي زمينهها نوعي نگاه تقليلگرايانه و منطق «عموم و خصوص من وجه» درباره كيستي مردم و چيستي آرمانها، مطلوبها، ذائقهها و مسائل و مشكلات آنها وجود دارد. ميزان توجه به نيازهاي اجتماعي جوامع انساني، نشانگر هستيشناسي و معرفتشناسي واقعي از جامعه و بايستههاي امر اجتماعي آن است. امر اجتماعي دربرگيرنده بخشهاي گوناگوني چون آموزش، بهداشت، رفاه، ارتباطات، فراغت و نيازهاي فرهنگي و هنري است. اگر به هنگام و به اندازه به امر اجتماعي و نيازهايي كه در پيوست با آن تعريف ميشود، توجه نشود؛ جامعه دچار احساس نابرخورداري، محروميت و بيسازماني اجتماعي ميشود. يكي از پيامدهاي بيتوجهي به امر اجتماعي، كژكاركردي شدن اين امر و گرايش بخشي از جامعه به بديلهاي فرهنگي و اجتماعي نامتناسب با فرهنگ بومي سرزميني و هويت ملي است. شكاف اجتماعي و بين نسلي در حوزههاي فرهنگي و اجتماعي از ديگر پيامدهاي ناديدهانگاري امر اجتماعي است. چنين ناديدهانگاري امر اجتماعي در جامعه ما پرشمار بوده به گونهاي كه امروزه بخش زيادي از نسل جوان و نوجوان، فاصله زيادي با هنر اصيل ايراني، تاريخ ايران باستان و ادبيات كلاسيك آن دارند. اين فاصلهها در افزايش شكاف هويتي نسل كنوني و نسلهاي پيشين تاثيرگذارند.
به عنوان يك معلم، هميشه در كلاسهاي درس دانشجويان را تشويق به مطالعه آثار شاعران و اديبان ايراني به ويژه شاعراني چون فردوسي، سعدي، حافظ و ... ميكنم كه شوربختانه در واكنش آنها به اين توصيه، نوعي بيگانگي نسبت به اين آثار و همچنين موسيقي اصيل ايراني موج ميزند. چنين بيگانگي، قائم به ذات نيست، بلكه پيامد همان ضعف سياستگذاري در امر اجتماعي و فرهنگي است. نمونه چنين بيتوجهي به امر اجتماعي در زيست مردم در روزهاي اخير، ناكام ماندن برنامه برگزاري كنسرت آقاي همايون شجريان در ميدان آزادي تهران بود كه مسوولان نهادهاي گوناگون، «توجيهات گوناگوني» براي لغو اين برنامه اعلام كردند. در آخرين گزارشها آمده بود كه با برگزاري اين برنامه در ورزشگاه آزادي موافقت شده است. در حالي كه اين ميدان و ميدانهاي ديگر براي برگزاري آيينهاي گوناگون در نظر گرفته ميشود، چرا پس از برنامهريزي و انتشار اخبار درباره برگزاري اين مراسم، مسوولان «مصلحت» را در لغو آن ديدند؟ به راستي، مردم كجاي اين تصميمات قرار دارند و آيا براي تصميمگيرندگان محلي از اِعراب دارند؟ آيا دو نوع مردم در اين جامعه وجود دارند؟ آيا چنين تصميمي، نشانگر بيتوجهي يا حتي بياحترامي به هنر اصيل ايراني و مردم نيست؟ گرد آمدن مردم براي يك آيين فرهنگي، چه آسيب و زياني ميتوانست در پي داشته باشد؟ آيا چنين اعوجاجي در برنامههاي فرهنگي نشانگر ناهماهنگي نهادها و همچنين بياعتمادي به مخاطبان نيست؟ برگزاري چنين مراسمي ميتوانست در اين روزهاي سخت، به بهبود نشاط اجتماعي و افزايش علاقه نسل جوان و نوجوان به هنر و ادبيات ايراني بينجامد، نسلي كه در پي غفلت داخلي از هنر و ادبيات ايرانزمين، به سمت محصولات بيگانه سوق پيدا كردهاند و بخش زيادي از آنها ذائقه خود را در مصرف محصولات فرهنگي خارجي پيجويي ميكنند كه تناسبي با فرهنگ و ادبيات ايراني ندارند. تبادل فرهنگي يك امر عادي است، اما به فراموشي سپردن ميراث فرهنگي و هنري داخلي به دليل سياستهاي نامطلوب داخلي و گسيل شدن نسل جوان به سمت محصولات فرهنگي بيگانگان امري نامطلوب و زيانبار است. تصميماتي چون لغو اين آيين، نشانگر آشفتگي در برنامههاي اجتماعي و فرهنگي است، آن هم در جامعهاي كه بيشمار سازمانها و نهادهاي فرهنگي «هزينهبر» وجود دارند و از بيتالمال ارتزاق ميكنند. آنچه افراد يك جامعه با تنوع قوميتي را در قالب يك هويت مشترك ملي منسجم ميسازد، سازوكارها و سياستهاي اجتماعي و فرهنگي از سوي نهادهاي فرهنگي است كه در جامعه ما از نظر «اسمي» پرشمارند ولي در عمل، چنين سازوكارهاي انسجامبخشي از آنها نميبينيم. در واقع با ندانمكاري و غفلت نسبت به امر اجتماعي، جامعه به لايههاي متفاوت و جدا از هم تبديل ميشود. چنين سبك مواجهه با امر اجتماعي، جامعه را بيش از پيش دچار شكاف و چندگانگي دروني و بيگانگي هويتي با ميراث فرهنگي و تاريخي خود ميسازد.