كوبهاينواز يگانه ايران
بابك بنيحسيني
گاه در پهنه تاريخ هنر، چهرههايي پديد ميآيند كه فراتر از يك نوازنده يا يك آموزگار هستند؛ در واقع مسير هنري آنها خود به يك مكتب، يك شيوه و يك جريان تبديل ميشود. استاد بهمن رجبي از همين دست بود؛ مردي كه با دستهاي تواناي خويش، تمبك را از حاشيه به متن آورد، آن را از ساز همراهيكننده، به سازي سخنگو و مستقل بدل ساخت و براي هميشه تاريخ موسيقي ايران را دگرگون كرد. خاموشي او، نهتنها غمي سنگين براي خانواده موسيقي، بلكه فقداني سترگ براي فرهنگ و هنر اين سرزمين است.
جامعه موسيقي حالا در سوگ مردي است كه صداي تمبك را به كلامي بدل كرد كه بهتر شنيده شود. استاد بهمن رجبي، يگانه كوبهاينواز ايران، ديگر با ما نيست؛ و خاك، قامت بلند هنري او را در آغوش خواهد گرفت كه عمري با هر ضربِ دست، روح تازهاي در كالبد موسيقي دميد. او نهتنها نوازندهاي بزرگ، كه آموزگاري بود كه بر بُعدي نو از تمبكنوازي پرتو افكند و نشان داد كه هر ضربه اين ساز ميتواند جهاني از معنا در خود داشته باشد. صداي ضرب دستهاي او حديثي بود از زندگي، شور، خروش، و البته سكوتهاي معنادار.
رجبي از همان آغاز كار هنرياش، تنها به نوازندگي ساده ضرب قانع نبود. او جويندهاي خستگيناپذير بود كه ميخواست بداند، بيازمايد و بيافريند. ذهن تيزبين و انديشه پرسشگرش، او را به سوي كشف امكانات تازه تمبك كشاند. او دريافت كه در دل اين ساز كهن، ظرفيتهايي نهفته است كه اگر با نگاهي نو و رويكردي هنرمندانه آشكار شود، ميتواند زبان تازهاي در موسيقي ايران بيافريند. چنين بود كه با تلاش، تمرين و خلاقيت بيوقفه، روشها و تكنيكهاي نويني در نوازندگي ابداع كرد؛ روشهايي كه امروز در شمار بنيانهاي آموزش و اجرا به شمار ميآيند. اما آنچه او را فراتر از يك نوازنده پرتوان قرار داد، روح پژوهشگر و نگاه تئوريك او بود. استاد رجبي تنها به عمل بسنده نكرد؛ او ميخواست يافتههايش ثبت و به نسلهاي بعد منتقل شوند و در قالبي علمي و مكتوب بمانند. از اين رو كتابها، جزوات و مقالاتي پديد آورد كه تا امروز از منابع اصلي آموزش تمبك در ايران و خارج از كشور به شمار ميآيند. در نوشتههاي او، نهتنها شيوههاي اجرايي، كه فلسفه هنر و نگاه زيباييشناسانه به موسيقي نيز بازتاب يافته است. او تمبك را صرفا ابزار ريتم نميدانست؛ تمبك براي او زبان بود، بياني شاعرانه كه توانست با آن از زندگي، شور، اندوه و حالات والاي انساني سخن بگويد.
روش آموزشي او به سختگيري، دقت، اصالت و در عين حال به نوآوري شهره است. او در آموزش، تنها تكنيك به هنرجو نميآموخت؛ بلكه شاگردان خود را به تفكر وادار ميكرد و به استقلال رأي فرا ميخواند.
از ويژگيهاي بارز استاد رجبي، صداقت و شجاعت در بيان ديدگاههايش بود. او از نقد و حتي رويارويي و مواجهه با جريانهاي غالب پرهيز نميكرد، چرا كه به راستي معتقد بود هنر بايد زنده، پويا و برآمده از حقيقت باشد. اين آزادگي گاه او را تنها ميساخت، اما همان نيز سبب شد شخصيت هنرياش مستقل، بيبديل و ماندگار شود. جامعه موسيقي ايران هرگز فراموش نخواهد كرد كه او چگونه در برابر سطحينگري ايستاد و همواره بر اصالت و عمق هنري پاي فشرد.
امروز وقتي از ميراث او سخن ميگوييم، تنها به ياد چند اجرا يا چند كتاب نميافتيم. ميراث او گستردهتر است: زباني تازه براي تمبك، جايگاهي نو براي سازهاي كوبهاي در موسيقي ايراني و شيوهاي فكري كه هنرمندان را به كاوش، نوآوري و وفاداري به حقيقت فرا ميخواند. او تمبك را از سايه به روشنايي آورد؛ اين ساز را از همراهيكننده صرف به بازيگري مستقل، از ساز مجالس و محافل بهسازي دانشگاهي و پژوهشي بدل كرد. اگر امروز در محافل موسيقي ايران و جهان، تمبك به عنوانسازي جدي و داراي ادبيات مستقل شناخته ميشود، بيترديد بخش بزرگي از آن مديون تلاشهاي خستگيناپذير استاد بهمن رجبي است.
خاموشي او ضربهاي سهمگين بر دل دوستداران هنر بود. گويي دستهايي كه سالها با پوست و چوب سخن گفته بودند، ناگاه در سكوت فرو رفتند؛ اما حقيقت آن است كه صداي او هرگز خاموش نخواهد شد. هر بار كه دستي بر تمبك مينشيند و نغمهاي برميخيزد، پژواك انديشهها و خلاقيتهاي او شنيده ميشود. هر شاگردي كه با ايمان و عشق به اين ساز مينوازد، ادامه راه اوست. هر كتابي كه از او در دسترس است، چراغي است بر سر راه نسلهاي آينده.
در اين روزگار تلخ فقدان، دلهاي بيشماري در ايران و جهان با ياد او ميتپد. هنرمندان، شاگردان، دوستداران موسيقي و حتي آنان كه تنها يكبار اجراي او را شنيدهاند، همه از غيبتش سوگوارند. با اين حال، آنچه به تسلّي ميماند، جاودانگي نام و اثر اوست. بزرگان با مرگ از ميان نميروند؛ آنها در آثار هنريشان، در نوشتهها و در خاطره جمعي ملتها باقي ميمانند و البته مسيرشان توسط دوستداران و شاگردانشان ادامه خواهد يافت.
استاد رجبي عمري را بيوقفه و خستگيناپذير صرف ارتقاي هنر كرد. اگر چه ميان ما نيست اما روح او، آزاد و رها همچون هنگام زيستش در اين دنيا، در آسمان موسيقي اين سرزمين همچنان الهامبخش خواهد بود و در جان موسيقي ايران جاودانه خواهد ماند. سفرش به نور، يادش سبز، نامش بلند و ميراثش چراغ راه نسلها باد.
* پژوهشگر و مدرس موسيقي