پر از ستاره بيهنر
افشين معشوري
حرف تازهاي نيست. مثل هميشه بيبرنامگي، هرج و مرج و... در روزي كه ميتوانست به مراتب بيش از اينها از لحظهها و امكانات موجودش استفاده كرد. تيمي موسوم به ستارگان به ايران آمد و برابر تعدادي از مليپوشان سابق و... بازي كرد و سه گل درون دروازه دروازهباني كاشت كه اصلا نشان از بازيكني نداشت كه روزگاري پشتك واروهايش هر حريفي را به هم ميريخت و بازيكنان استراليا از مهار توپ با يكدست توسط او شوكه شده بودند؛ اگرچه نيازي نيست كه يادآوري كنيم «بودو ايلگنر» (همدوره او در تيم آلمان) در همين بازي به مراتب بهتر كار كرد و در چند صحنه خودي نشان داد. بهطور كلي به نظر ميرسد بين برگزاركنندگان ايراني و تيمي كه به عنوان ستارههاي جهان در تهران به ميدان رفت، اختلاف ديدگاه فاحشي وجود داشت. اينگونه بازيها همانگونه كه از نامش پيداست در سراسر جهان با هدف ترويج انساندوستي و كمك به همنوع برگزار ميشود و اگرچه گل زدن و پيروزي در هر ديدار فوتبالي كه برگزار ميشود هدف نهايي آن است؛ اما در چنين بازيهايي اصولا لحاظ نميشود! چيزي كه نيمكتنشينان ايراني سعي كردند آن را به هر دليل ناديده بگيرند و احتمالا سوداي برد داشتند. بازي دادن «احمدرضا عابدزاده» اگرچه در صورت آمادگي ميتوانست هيجان را به اين ميدان بياورد؛ اما اصرار به بازي يك نيمهاي او اصلا توجيهپذير نيست، همانگونه كه بازي نكردن هنرمندان كه در واقع ميزبان اصلي بازي آنها بودند نيز جاي شبهه داشت. اين بازي ميتوانست شكل دوستانهتري نيز به خود بگيرد اما از همان ابتداي قطعي شدن به بيراهه رفت. انصراف تعدادي از ستارگان ديروز، انصراف اوليه «علي پروين» و بازگشت او در حالي كه عنوان شده بود «عباس رضوي» به عنوان مربي روي نيمكت خواهد نشست، انصراف قهر گونه «حسن روشن» از نشستن روي نيمكت به عنوان سرپرست و... از اينها كه بگذريم در انتهاي بازي نيز اتفاقات ديگري افتاد! قهر يا ترك رختكن از سوي «فرهاد مجيدي» پرسرو صداترين آنها بود كه البته بايد به آن برخورد «ميشل سالگادو» با خبرنگاران را افزود. در حالي كه بارها شاهد بودهايم در كنفرانسهاي پس از بازي تعدادي از خبرنگاران با هر ادبيات و ترتيبي كه ميخواهند با مربيان- وگاه بازيكنان- صحبت ميكنند، اينبار سالگادو در ميانههاي صحبتش براي تعدادي كه مرتبا گفتوگو را قطع ميكردند واژه «هيس» را به كار برد، چيزي كه شايد هر مربي ايراني از آن استفاده ميكرد به روال پيشين تبديل به يك جريانسازي خبري براي او ميشد و تبعاتي كه از آن آگاهيم. اين اتفاق ساده نشان ميدهد اصحاب رسانه هم مانند بازيكنان، مربيان و مديران فوتبال ايران حرفهاي نيستند و نياز به آموزش دارند و عمل سالگادو در واقع تلنگري است به جامعه رسانهاي كه كمي به خود بياييم. اين بازي اگر چه ستارههاي ايراني زيادي به خود ديد اما در آن از هنر خبري نبود.