«آرامش» بدون حضور ديگران
پرويز نوري
اهميت تقوايي بودن نه فقط به خاطر بهترين مجموعه تلويزيونياش، دايي جان ناپلئون است، بلكه بيشتر به دليل فيلم ژرف و سترگي چون ناخدا خورشيد است كه در هر زمان و هر موقعيتي ميتواند نشانه قدرت و توانايي فيلمساز آن باشد . حتي در ضعيفترين آثارش (مثل صادق كرده و نفرين) هم ميشود لحظههايي شگرف و به سبك خاص تقوايي را ديد. يادم هست از او پرسيدم: چرا تا اين حد در ساخت فيلم وسواس به خرج ميدهي و به طول انجاميدن آن موجب هزينه گزافي ميشود؟ جوابم داد: قصدم اين نيست كه بيهوده ساخت فيلم را كش بدهم، ميخواهم تا آنجا كه در ذهن و فكر دارم، بيرون آيد و به همين لحاظ هم شايد كه هر فيلم من با مكافات تمام شده و با وجود تمامي دقتهايم باز از آنها راضي نبودهام.
گفتم: هيچ يك از فيلمهايت خالي از ذوق و تفكر خاص تو نيست و من با همه آنكه صادق كرده يا نفرين را دوست ندارم، اما به نظرم آدم را به نوعي غافلگير ميكند. چه دارد اين فيلمها؟
تقوايي پاسخي به اين پرسش نداد.
او در آخرين ساختههايش (اي ايران و كاغذ بيخط) همان روش و شيوه هميشگياش را به كار گرفته و فيلمها در ميانه خوب و متوسط درجا زدهاند. با همه اينها در «دايي جان ناپلئون» ميتوان استعداد خارقالعاده او را در داستانسرايي و در پرداخت تصويري و شخصيتپردازي ستايش كرد.
آخرين بار كه تقوايي را در كنار داريوش مهرجويي عزيز در خانه مسعود جان كيميايي ديدم با شور و اشتياق زياد هنگام خداحافظي به من گفت: درباره فيلمهاي كوتاه بيشتر بنويس، فيلم كوتاه ارزش بيشتري از فيلم بلند دارد. در حقيقت هم براي او چنين بود . فيلمهاي كوتاهش لبريز از عشق و شوريدگي است. به راستي جاي ناصر تقوايي در سينماي ما واقعا خالي است.