• 1404 سه‌شنبه 4 آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6198 -
  • 1404 سه‌شنبه 4 آذر

ترامپ و قمار با «وي‌چي»

محسن عوضوردی

چين؛ كشور زيبايي‌هاي تمدني، كشور مراتع سرسبز و كوهستاني، كشور افسانه‌هاي انسان‌ساز. كشوري كه از لائتسه تا كنفسيوس را در متقدمين خود جاي داده و از مائو تا دنگ و لاي، نسخه منحصر به فرد خود را حفظ كرده است. خاكي كه گهواره آدم‌هايي است كه به قناعت و متانت، اهتمام ورزيده و تاريخچه اقتصادشان، با كشاورزي عجين است: «به قدر مصرف، مي‌كاشتند و بي‌نياز و آزاده بودند!» ليك، امان از شهوت استعمار، آن هنگام كه هزاران كيلومتر را به بهانه «پيشرفت متقابل»، در مي‌نوردد، امان از افيون، امان از ترياق، امان از انگليس! چه كسي فكرش را مي‌كرد كه كشور زخمي «جنگ‌هاي ترياك»، در بزنگاهي، به عنوان عضو دايم شوراي امنيت-مهم‌ترين نهاد برقرار‌كننده نظم و امنيت- شناخته و برفراز شود؟ چه كسي باورش مي‌شد كه يك كمونيست كشاورز كم‌سواد، چنان با «وي‌چي بازي‌هاي خود»، طعمه را سرگرم كند كه دست تقدير، كشورش را بر يكي از مسند هاي شوراي امنيت بنشاند؟
امروز نه تنها چين به عنوان يكي از اركان صلح و امنيت جهان، كه به ياري سياست‌هاي چوئن‌لاي و دنگ شيااوپنگ، يكي از اقطاب اقتصادي جهان است، سياستي كه درها را باز گذاشت و مهمان را به خانه خواند، كت‌ و شلوار به تن كرد، اما يقه سفيد نشد! ليبراليست‌ها در خواب شب‌شان نمي‌ديدند كه چين به امروز خود برسد. آنها گمان مي‌كردند كه با استحاله اقتصاد چين در نظام بين‌الملل، طبقه متوسط اين كشور فربه شده، لاجرم انقلاب خواهند كرد و نظام سياسي اين كشور دگرگون مي‌شود و النهايه، برنده مي‌شوند، اما اين مختصات محاسبه يك ذهنِ «شطرنج‌باز» است! ذهني كه مي‌زند و حذف مي‌كند تا برنده شود. به ‌عكس، كسي كه «وي‌چي» بازي مي‌كند، با محاسبه دقيق، مهندسي مي‌كند تا حريف را در محاصره خود قرار دهد و تغيير رنگ مهره‌هاي حريف را به نفع خود، حاصل كند (در ايران بازي وي‌چي با نام اتلو شهرت يافته است) و چيني‌ها، استاد وي‌چي هستند! اين‌گونه، نرم نرمك، به جاي فروپاشي نظام در قبال استحاله در بازر آزاد اقتصاد بين‌الملل، مي‌روند تا بر تخت هژمونيك تكيه زنند. بشارت اين امر در بسياري از رويه‌هاي بين‌المللي قابل مشاهده است: 
1- ايجاد نهادهاي بين‌المللي جديد: چين، با كمك شركاي خود، توانسته نهادهاي جديد بين‌المللي نظير «بريكس» و «پيمان‌ شانگهاي» را تاسيس كند كه اين نهادها بر پايه فهم دقيق‌‌تر از ظرفيت منطقه‌اي‌ كشورهاست و گويي منادي واقع‌گرايي منطقه‌اي است. اصل و بنيان اين نوع‌ نهادها، چالشي است براي نظم نهادي فعلي كه رياست آن را امريكا برعهده دارد.
2- توسعه فعاليت‌هاي اقتصادي: طبق آمار، شگفتانه‌اي در سال 2024 رخ داده است كه زنگ‌هاي هشدار افول‌ نظم ليبراليستي و به تبع آن، امريكا را در حوزه اقتصادي به صدا درآورده است. در اين سال اعلام شد كه حجم تجارت جهاني چين در مقياس عددي از دو رقيب خود يعني اتحاديه اروپا و امريكا با اختلاف پيشي‌ گرفته و در مقياس جغرافيايي به تقريب، از مجموع اتحاديه اروپا و امريكا جلو زده است. با اين شرايط، اعمال نظام پولي جديد، مي‌تواند مهم‌ترين سنگر اقتصادي امريكا يعني «دلار» را هم نفوذپذير كند و افول بيشتر محقق شود.
3- توسعه تكنولوژي و فناوري: در بسياري از عرصه‌هاي تكنولوژي و فناوري، اگر چين جلوتر از ساير كشورها از جمله امريكا نباشد، با ايشان برابري مي‌كند.
4- در عرصه نظامي نيز چين هم به سلاح‌هاي اتمي دست‌يافته، هم رژه اخير سالگرد تاسيس جمهوري خلق چين، عرصه‌اي براي نمايش دستاوردهاي نظامي اين كشور بود.
بنابراين چين رفته رفته، چالش‌هاي بيشتري را براي جايگاه امريكا در جهان به وجود مي‌آورد.
حال واكنش ترامپ نسبت به اين تغييرات
 چه مي‌تواند باشد؟
ترامپ به عنوان رييس‌جمهور امريكا، عملا توان رويارويي مستقيم را ندارد، چراكه دست چين، دقيقا بر گلوي امريكاست: هم سرمايه‌گذاري چيني‌ها در ايالات‌متحده چشم‌گير است و هم، شركت‌هاي چندمليتي و بازار مشترك، عملا در چين يا كشورهاي «دوستِ چين» منافع تجارت جهاني را تامين مي‌كنند. بنابراين حتي تعرفه‌هايي كه امريكا بر چين و كشورهاي هم‌پيمان با او اعمال مي‌كند، عملا نمي‌تواند كاري بكند، فقط سرعت چين را، كمي كمتر مي‌كند. ترامپ به عنوان يك سياستمدار باهوش با نگاه تجارت‌محور، كارت‌هاي خود را در قبال چين به صورت اصطكاكي بازي مي‌كند، يعني كاخ سفيد (اعم از مشاورين، ميزهاي تخصصي و تصميم‌گيران) علاوه بر آنكه حفظ نظم موجود را پذيرفته، براي «بهترين بودن» و حفظ برتري خود در نظام احتمالي آينده نيز برنامه دارد. بنابراين سعي مي‌كند كه هر طور شده، به عقلاني‌ترين شكل ممكن چين را متوقف كند و اگر نشد، حداقل زمان بيشتري بر مسند تكيه زند و از طرفي، زمان را به نفع حاضر شدن به عنوان يكي از اقطاب نظام احتمالي آينده، مديريت كنند.
چه نشانه‌اي براي اين ادعا (يعني وقت‌خريدن 
براي آماده‌ شدن نظام بعدي) وجود دارد؟
بايد برگرديم به روزگار سياه ويروس چيني، روزگاري كه حقوق ‌بشر، با آن همه عطر و ادكلن و كت ‌و شلوار و كراوات و ليموزين و صورت‌هاي ‌شش‌تيغه، هفت دست آب‌ولگني بود كه هيچ شام و ناهاري نداشت! چطور؟ مرور مي‌كنيم. در بحران ويروس چيني، جهاني كه بر پايه لطف هم‌زيستي مسالمت‌آميز و اخلاق و كمك به همنوع آراسته شده بود، يكي از تراژيك‌ترين لحظات اثبات واقع‌گرايي را به چشم ديد: در بحبوحه قحطي دارو و ماسك، يك كشتي ماسك اهدايي به مقصد اروپا، گُم شد! انسان‌هاي متمدن اروپايي، ماسك را از هم دزيده‌ بودند! آنجا كشك وابستگي متقابل، از هميشه لذيدتر آمد! آنجا همه فهميدند ويترين زيباي ليبرال‌دموكراسي، فراتر از بحران‌هايي نظير جنگ، در برابر يك ويروس ناچيز، مستهلك‌تر است! پس بهتر آنكه به‌ جاي خرج پول و نيرو در سازمان‌هاي بين‌المللي و شركت‌هاي چندمليتي (با مقصد دورتر از موطن)، به كشور خود بازگردند، چراكه «سواري‌ رايگان»، علاوه بر بدهي‌هاي سرسام‌آور و توقف‌هاي بي‌جا، تمركز مديريت بحران در داخل كشورها را ازبين مي‌برد. بنابراين ترامپ، علاوه بر دلايلي نظير صرفه‌جويي در هزينه‌ها و پاسخ مناسب به بدهي‌ها، براي تمركز در مديريت بحران‌هاي آينده، از تعدادي سازمان‌ بين‌المللي خارج شد. اين حركت او ناشي از يك فهم عميق بين‌المللي بود كه بيان مي‌داشت: «وابستگي ‌متقابل» در جهاني كه «بقا» مساله نخست آن است، نمي‌تواند بالفعل باشد. اين ادعا زماني تثبيت مي‌شود كه مي‌بينيم بريتانيا نيز در رفتاري مشابه، از مهم‌ترين سازمان بين‌المللي جهان (يعني اتحاديه ‌اروپا)، آن‌هم با آن سابقه موفق، خارج شد. اگر فرانسه يا آلمان دست به چنين كنش مشابهي نزدند، شايد به اين علت باشد كه فرانسه در تله دموكراسي خود اسير است و آلمان، بدش نمي‌آيد قدرت مسلط اتحاديه اروپا باشد. بنابر آنچه گفته شد، ترامپ در برابر چين، دست بازي براي كنشگري ندارد. پس، زمان مي‌خرد تا: 
1- منابع خود را مديريت كند. 
2- در رقابت اقتصادي با چين جا نماند.
3- كشور خود را براي احتمالات آينده  آماده كند.
براي اين كار، ابزار او تهديد و تعرفه و اقتدار خواهد بود تا بتواند سرعت محاصره چين را در هم شكند. او حتي مي‌داند كه رويارويي نظامي با چين، به صورت مستقيم يا غيرمستقيم (نيابتي)، دومينويي را آغاز مي‌كند كه در ميانه راه، به امريكا نيز خواهد رسيد. با اين حال بايد گفت كه هر چند ترامپ يك تاجر است و جنگ نمي‌تواند انتخاب نخست يك تاجر باشد، اما از فردي با اعتماد به نفس او سناريوي نه تنها «مشت اول» اصلا بعيد نيست، بلكه هر چند با احتمال كم، اما ممكن است نمايشي از جنس «نمايش ترومن» را شاهد باشيم، با اين تفاوت كه در اين نمايش، نقش‌اول به جاي جيم‌كري، جي‌ترامپ است و پايان‌، با جنايت اتمي ترومن‌وار (رييس‌جمهوري كه دستور حمله اتمي به ژاپن را صادر كرد) تمام شود.
كارشناس علوم ‌سياسي و روابط ‌بين‌الملل 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
تیتر خبرها
آتش«اليت» مهارشد جزيیات عملیات اطفاي حریق در مناطق کوهستانی و جنگلی الیت چانه‌زني با چاشني صلح آتش جنگ و آتش‌بس ناپايدار خودكشي قدرت نرم امريكا بيش از ۷ هزار تصادف در هفت ماه عليه تئاتر بورژوازي عليه ابتذال شكست يا پيروزي؟ هنر، ميانجي اجتماعي و حافظ هويت ايراني آتش در گلستان جنگل‌هاي ايران مركز اطفاي حريق عرصه‌هاي طبيعي نيازی ضروري است زنان مدير در عرصه اجتماعي؛ موتور محرك توسعه پايدار چگونگي خروج از بن‌بست توافق صلح در سايه زورآزمايي امريكا و انگليس كرختي اجتماعي ايراني ترامپ و قمار با «وي‌چي» وقتی مهر و اقتدار همصدا می‌شوند شهر و تفكر كلان! جمعه سياه: سرگشتگي هويتي و مصرف‌زدگي ادراك ناديده‌هاي ‌هنر وفاق؛ جاده‌اي دوطرفه براي ايران امروز شكست يا پيروزي؟ هنر، ميانجي اجتماعي و حافظ هويت ايراني آتش در گلستان جنگل‌هاي ايران مركز اطفاي حريق عرصه‌هاي طبيعي؛ نيازی ضروري است زنان مدير در عرصه اجتماعي موتور محرك توسعه پايدار
کارتون
کارتون