هنر، ميانجي اجتماعي و حافظ هويت ايراني
علي ربيعي
هنر در تمام فراز و فرودهاي تاريخي اين سرزمين، در كنار آلام و رنجهاي مردم ايستاده است. همواره نقشي ميانجي ميان جامعه و حقيقت داشته، پيامهاي اجتماعي را منتقل كرده، آرامشبخش جمعي بوده و در عين حال ستون هويت جامعه ايراني را حفظ كرده است. صاحبان هنر، كشانههاي هويتي ايران در طول تاريخ بودهاند، حاملاني كه پيوستگي فرهنگي و اجتماعي ما را تا امروز استمرار دادهاند. جامعهاي كه در حوزههاي ادبيات، شعر، موسيقي و ساير ابعاد هنر قوي باشد، جامعهاي است كه داراي داستان بوده و تاريخ آن با آثار هنرمندان، نويسندگان و توليدكنندگان معنا شكل گرفته و اينچنين ديرينگي تاريخي يك ملت جلوهگر ميشود. نكته قابل تامل در جوامع پايدار و پويا اين است كه نسلهاي جديد يك عقبه در هنر، ادبيات و علم گذشته و همزمان الفت و درهمآميختگي با توليدكنندگان معنايي نسل خود دارد. به نظرم در سالهايي كه تلاشهايي صورت ميگرفت تا نسلهاي جديد با بخشي از توليدات فرهنگي زيست كنند و انس بگيرند دچار بيريختي فرهنگي شديم؛ در اين ميان انقطاع از تاريخ گذشته و عدم آميزش با توليدات فرهنگي جديد نه تنها منتهي به شكلگيري نسل مطلوب نشد، بلكه عناصر ديگر فرهنگي امكان شكلدهي قويتري پيدا كردند. در دفاع ميهني اخير، نقش عناصر فرهنگي، هويتي و تمدني بهطور چشمگير و درخشاني هويدا شده و ذهنها را به تامل و تعمق واداشته است.
در مراسم گشايش نمايشگاه عكس «ايستادگي براي ايران - جنگ با شليك آخرين گلوله تمام نميشود» در دانشگاه هنر، بر اين نكته تاكيد كردم كه اين جنگ صرفا با سلاح آغاز نشد. ابتدا جنگ را با دروغ نرماليزه كردند؛ با تصويرها و روايتهاي جعلي آن را توجيه كرده و پيشينهاي از تحريف را پشتوانه تجاوز خود قرار دادند. گفتند براي تغيير يك حكومت آمدهاند، اما به خاطر داشته باشيم چنگيز و اسكندر هم براي تغيير نيامده بودند؛ آنان آمده بودند تا بسوزانند، ويران كنند و ايران را كوچكتر كنند. اين تجاوز بهزعم من اهدافي ويرانگرتر از هر جنگ ديگري در اين سرزمين داشت.تجاوز به سرزمين ما، در حقيقت تهاجمي بود به تماميت ذهني و فرهنگي ايران. در اين ميان، روشنفكران و هنرمندان ايراني در داخل يا خارج از كشور، با بازنمايي حقايق اين جنگ، در سمت درست تاريخ ايستادند. هنرمندان عكاس با عكسهاي خود در مقابل روايتهاي جعلي ايستادند و نشان دادند كه هدف تجاوز، مردم بودهاند.
هنر و بهويژه عكاسي جنگ، تنها بازنمايي خشونت نيست؛ بلكه روايتگر حقيقت و شاهد تاريخ است. در تاريخ جنگها، هنر جنگ سابقهاي طولاني در پايان دادن به جنگها دارد، چراكه روايت صادقانه ميتواند به دروغ پايان بدهد. به عنوان نمونه عكس «دختر ناپالم» در جنگ ويتنام يا تصوير «اعدام يك ويتكنگ غيرنظامي توسط سرتيپ نگوك لوآن در خلال جنگ ويتنام» حقايق آن جنگ را در پيش روي جهانيان قرار داد. جنگ، فرهنگ، حافظه جمعي و شيوههاي روايت معنا را براي نسلها تحت تاثير قرار ميدهد. ما با تكيه بر هنر و حقيقت ميتوانيم اين حافظه را غني و از انحراف نگاه تاريخي جلوگيري كنيم. ايران و مردمانش درخشانند؛ در سختترين روزها نيز شرافت، صبر و وفاداري خود را نشان دادهاند. آنچه ما امروز در ميدان مقاومت ميبينيم، ادامه همان روح ايستادگي فرهنگي و هويتي است كه هنر، ادبيات و دانشگاهيان در آن نقشي محوري دارند.