شهر و تفكر كلان!
بهروز مرباغي
جهان اطراف ما هرچه بزرگتر و وسيعتر باشد، فكر و انديشه ما هم بازتر و وسيعتر ميشود. اما وسعت جهان پيراموني ما تنها در عدد و كميت مساحت آن نيست، در كثرت و تنوع فعاليتها و كاركردها هم هست. مثال بزنيم: آيا تفكر و جهانبيني يك انسان ساده و راحت روستايي كه نقطه ختم مسائل و دغدغههاي اصلياش حفاظت مزرعه گندمش يا تعدادي دام است، با تفكر و نگرش كسي كه مديريت يك هلدينگ بزرگ صنعتي را به عهده دارد، يكي است؟ تنوع و جنس مسائلي كه اين مدير با آنها روبرو است اصلا قابل قياس با مشكلات آن روستايي عزيز نيست. يادآور شويم صحبت سر مهرباني و خلوص رفتار و اين قبيل مسائل نيست. صحبت بر سر وسعت و عمق نگرش آدمها به جهان بيروني است. با استثناها هم كاري نداريم. ممكن است آدمي استثنايي در يك روستا باشد كه تفكرش براي حل و فصل مسائل جهاني هم قد بدهد. با ميانگين آدمها كار داريم. غرض از اين يادداشت آن است كه بدانيم تاثير محيط و زيستگاه در تفكر و منش آدمها چقدر است. گزاره اصلي آن است كه هرچه ميدان عمل آدمها در محل زندگيشان وسيعتر و متنوعتر باشد، اصولا، تمرين فكري آدمها براي حل مسائل پيچيدهتر بيشتر است. اما، براي اينكه صحبت كمي روشنتر شود، چند مثال ميزنيم. نخست در ايران. آيا كساني كه در پايتخت زندگي ميكنند، امكان گسترش فكري و رفتاري بيشتري دارند يا كساني كه مثلا در شهر كوچك ساوه يا بندرلنگه زندگي ميكنند؟ اگر ريزتر مثال بزنيم، آيا تفكر و نگاه عمومي مردم در بندر بوشهر يا آبادان كه دههها و سدهها رابطه جهاني با مردم جهان داشتند با جنس نگاه عزيزاني كه در شهري تقريبا هممساحت و همجمعيت مثل كاشان زندگي ميكنند، يكي است؟ حال كمي فراتر برويم: تهران يك كلانشهر است. برلين هم همينطور. آيارفتار اجتماعي مردم برلين همسنگ مردم تهران است؟ يا در قياس بين دو شهر بمبئي و توكيو كه از پرجمعيتترين شهرهاي عالم هستند، آيا تفاوت نگرش و تفكر مشهود نيست؟ تعهد مردم ژاپن به زندگي سيستمي با جنس رفتار مردم بمبئي در يك سطح است؟ همه اين مقايسهها و بسياري مثال ديگر، مويد اين نكته مهم است كه تفكر آدمها تقارن و تناسب زيادي با محيط زندگي آنها دارد. زيباترين و عاليترين محيط براي زندگي آن است كه شهر ريشه و سبقه تاريخي داشته باشد، دوران ارباب/رعيتي را كامل گذرانده باشد و بنيانهاي صنعتي و فناورانه داشته باشد و مردمش علاقهمند به محيط زيست و طبيعت باشند. در چنين محيطي، ميتوان به «توسعه» فكر كرد و آيندهنگر بود. در چنين محيطي استعدادها و فكرها ميشكفند و زايش هنري و فرهنگي نضج ميگيرد. در چنين محيطي است كه ميتوان زندگي دموكراتيك را تجربه كرد و براي آينده جهان راهحل پيشنهاد كرد. خوش به حال آنان!
معمار و مدرس دانشگاه