درباره واژههاي تازه فرهنگستان زبان و ادب فارسي
اين درخت كهنسال را رها كنيد
فريدون جنيدي
زبان فارسي كهنسالترين زبان دنياست. درخت كهنسالي كه ريشهاي عميق دارد و در تمام زمان،سده و هزارههاي گذشته، تلاش زبانشناسان غربي براي رد اين واقعيت و ريشهشناسي كلمات و رساندن آنها به ريشههايي از زبانهاي ديگر بيفايده و غيرقابل انكار بوده. زبان اوستايي ريشه اصلي زبان فارسي و ديگر زبانهاي آريايي است و در سرتاسر ايران فرهنگي، از قرقيزستان تا افغانستان، از ارمنستان تا كردستان شرقي و ايران مركزي، پر از نگارههايي است كه نشان ميدهد، هزاران سال قبل از نگارههاي سومر، ايرانيها، خط داشتند و وجود اصيلترين و عميقترين ريشههاي زبان فارسي را تاييد ميكند. به اين ترتيب، زبان فارسي برخلاف تصور برخي كه فكر ميكنند زباني ناتوان است، زباني كامل است و تنها زباني است كه هرچه را براي بيان دانش لازم است، دارد. اكنون و در چنين شرايطي و با چنين ثروت غني و كاملي، فرهنگستان زبان و ادب فارسي تصميم گرفته تا واژههاي «بيگانه» را پيدا كند و براي آنها معادلي بسازد كه در خور زبان فارسي باشد؛ روندي كه نشان ميدهد اعضاي فرهنگستان زبان و ادب فارسي، هيچ آشنايي با بنيان زبان فارسي ندارند و كهنترين زبان آريايي را نميشناسند. اعضاي فرهنگستان زبانهاي باستاني و سازههاي باستاني زبان فارسي را نميشناسند و نميتوانند از ويژگيهاي اين زبانها بهره ببرند. همين است كه ميبينيم، روز به روز فاصله ميان مردم و فرهنگستان بيشتر و بيشتر ميشود و معادلسازيها نه تنها مورد استفاده قرار نميگيرند كه حتي دستمايههايي براي شوخي و خنده جوانان ميشوند. اتفاقي كه نه در شأن زبان فارسي است و نه در شأن استادان بزرگ ادبيات. بهطور مثال در تازهترين معادلسازي، به جاي واژه «تايپوگرافي» معادلي مثل «نويسهنگاري» استفاده كردهاند. در حالي كه «نگاره» همان «نگاره»هايي است كه به آن اشاره كردم و همهچيز از آن آغاز شده و نياكان ما در سرتاسر ايران فرهنگي، طرحهايي از گرفتن حيوانات و مقابله با حيواناتي مثل گرگ و... را روي آن كشيدهاند. « ني» هم در متون اوستايي به معناي حركت رو به پايين است و «وشتن» به معناي گرداندن (هنگام نگارش، سرها به سمت پايين و روي كاغذ ميافتاد و با اتمام نگارش كاغذ را براي پيك ميپيچاندند) . به اين ترتيب ريشه كلمه «نوشتن» از همين دو واژه اوستايي ميآيد. وقتي اين واژه «نويسهنگاري» را با ريشه اصلي كلمات مقايسه ميكنيم، متوجه ميشويم كه هيچ ارتباطي با «تايپوگرافي» ندارد و بدون ريشهشناسي كلمات، فقط و فقط معادلي آشناتر براي واژهها ساخته شده؛ معادلي كه نه ريشههاي كهن را حفظ ميكند و نه در زبان روزمره مردم وارد و جايگزين ميشود. اين اتفاق براي اكثر معادلسازيهاي ديگر هم رخ داده. معادلها ريشههاي اصلي زبان كهن را ندارند و همين است كه نه مردم توفيقي نشان ميدهند و نه در شكل تخصصي خود، كمكي به پاسداشت زبان فارسي ميكند. اينچنين است كه بهترين توصيه، همان رها كردن زبان فارسي به حال خويش است.
پينوشت: فهرست تازهاي از معادلسازيهاي فرهنگستان زبان و ادب فارسي منتشر شده است. فهرستي كه ميگويد؛ به جاي واژه «سلفي» از واژه «خودعكس» استفاده كنيم، به جاي «تايپوگرافي» بگوييم «نويسهنگاري» و... . در گفتوگويي تلفني كه به صورت يادداشت تنظيم شده است، فريدون جنيدي، استاد ادبيات و زبانفارسي درباره اين معادلسازيها با «اعتماد» صحبت كرده است.