مردي كه باورش را به تصوير ميكشيد
« سفر به چزابه» يكي از واقعيترين و مملوسترين فيلم سينماي دفاع مقدس ما است. اينرا فقط من نميگويم كه بازيگرش بودم و از نزديك رسولملاقليپور اين فيلم را شناختم. در تمام اين سالها كمتر فيلمي مثل « سفر به چزابه» توانسته واقعيت دفاع مقدس را نشان دهد و با هر طيفي از مخاطب ارتباط برقرار كند. تمام اينها نتيجه نگاه حسي رسول ملاقليپور بود؛ كارگرداني كه با حس عميق فيلم ميساخت و با باور و ايماني عميق يادگاري بينظير و درخشان به جا گذاشت. فيلمسازي كه هرگاه نام دفاع مقدس پيش ميآيد، نميتوانيم يادي از او نكنيم و نقش پررنگش در به تصوير كشيدن آنچه براي اين سرزمين رخ داد را در نظر نگيريم. ملاقليپور در سالهاي آخر زندگياش به خاطر تمام اذيتها و موانع بسيار، بسيار رنجيده خاطر شد، اما مطمئنم كه اگر اين روزها حضور داشت، همچنان با همان نگاه حسي به اتفاقها و وقايع اطرافش، نگاه ميكرد. ملاقليپور يكي از بهترين فيلمسازهاي اين سرزمين بود و اگر بود حتما به كارنامهاش فيلم درخشان ديگري اضافه ميكرد و البته خوشحال از به ثمر رسيدن پسرش، علي ملاقليپور و فيلمسازي ديگر از نسل ملاقليپورها.
پينوشت: عكسي كه ميبينيد سكانسي از فيلم « سفر به چزابه» به كارگرداني رسول ملاقليپور است. كارگردان سينماي دفاع مقدس كه روزگاري با ابراهيم حاتميكيا به عنوان درخشانترين كارگردانان جوان اين حوزه به حساب ميآمد. عكس اين سكانس را به فرهاد اصلاني بازيگر فيلم داديم تا او براي « اعتماد» درباره او و فيلمش بنويسد.