محمد ابراهيم ترقينژاد/ «ايران دست خود را براي همكاريهاي امنيتي و سياسي با تمام كشورها به خصوص كشورهاي همسايه دراز كرده است.» اين عبارتي است كه از نخستين روزهاي حضور حسن روحاني در كارزار انتخابات رياستجمهوري تا به امروز كه دو سال از حضور وي در راس قوه مجريه كشور ميگذرد به كرات شنيده شده است. ايران تنشزدايي از رابطه با كشورهاي عربي را همزمان با تنشزدايي از رابطه با اروپا و حل و فصل مساله هستهاي آغاز كرده بود. با اين همه هنوز و با گذشت پس از دو سال از عمر اين دولت خبري از كاهش جدي تنش و عاديسازي رابطه سياسي و امنيتي با كشورهاي عضو شوراي همكاري خليج فارس نيست. در اين ميان رابطه با رياض هر روز گرفتار گرداب تحولاتي جديدي شده و بر حجم لايههاي اين اختلاف افزوده ميشود. آيا ايران و كشورهاي عضو شوراي همكاري خليج فارس كه چندي پيش زمزمهاي در خصوص گفتوگوهاي چندجانبه آنها به گوش رسيده بود در آيندهاي نه چندان دور ميتوانند دور يك ميز نشسته و با هم وارد مذاكره شوند؟ پرسشهايي از اين جنس را با علياصغر قريشي، سفير پيشين ايران در عمان و يمن در ميان گذاشتيم. مشروح اين گفتوگو به شرح زير است:
از ابتداي شروع به كار دولت يازدهم، ايران درصدد بهبود روابط خود با كشورهاي عربي حاشيه خليج فارس بوده اما طي دو سال گذشته، اتفاق خاصي در روابط فيمابين ايران و اين كشورها رخ نداده است. دليل اين مساله را چه ميدانيد؟
دولت تدبير و اميد با آغاز به كار خويش دكترين تعامل سازنده با دنيا و تنشزدايي را سرلوحه كار خويش قرار داد و هم آقاي روحاني و هم آقاي ظريف اعلام كردند كه ايران آماده بهبود و گسترش روابط خويش با تمامي كشورهاي دنيا و به خصوص همسايگان است؛ با اين حال و با وجود همه تلاشهاي دولت يازدهم، ايران نتوانسته است به تمامي خواستهاي خويش دست يابد. البته اين به آن معنا نيست كه ايران به هيچ كدام از خواستههاي خود دست نيافته باشد. ايران با تكتك اعضاي كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس روابط خاص خود را دارد و توانسته در سايه اين رابطه كارهايي را هم با آنها پيش ببرد.
دليل اينكه ايران نتوانسته روابط خويش را با كشورهاي عضو شوراي همكاري خليج فارس مانند سابق كند، چيست؟
عربستان مهمترين كشور عضو شوراي همكاري خليج فارس است. اين كشور در چهار كشور سوريه، لبنان، يمن و عراق با ايران درگير است و احساس ميكند كه در صحنه تحولات خاورميانه در سالهاي اخير بازنده شده و براي همين نيز تلاش ميكند تا با انجام اقداماتي صحنه بازي را عوض كرده و به خواست خويش دست يابد. آنها فكر ميكنند ميتوانند با بمباران و كمك به گروههاي تروريستي مساله را فيصله دهند و تا زماني هم كه اين ديدگاه در آنها حاكم باشد، حاضر به رايزني با تهران نخواهند بود. آنها در اين چهار كشور، ايران را طرف حساب خود ميدانند و براي همين در رويارويي با ايران قرار گرفتهاند. البته امروز نظر عربستان در رابطه با مسائل منطقهاي ديگر مانند سابق خريدار ندارد. هماينك ميتوان گفت كه روسها با امريكاييها در رابطه با مساله سوريه به تفاهماتي دست يافتهاند و در اين چارچوب، در روزهاي گذشته آنها حملات نظاميشان را در اين كشور آغاز كردهاند و در كنار آن نيز طرحهاي سياسي را همراستا با نظر ايران جلو ميبرند. از طرف ديگر، غرب به اين جمعبندي رسيده است كه اولويت اول خويش را در سوريه و منطقه در مبارزه با تروريسم و داعش بگذارد و نه رفتن يا ماندن بشار اسد. اين تغيير ديدگاه كه در كشورهاي غربي رخ داده است، هنوز در عربستان صورت نگرفته و تا زماني هم كه اين مساله رخ ندهد، آنها حاضر به مذاكره و گفتوگو با ايران نميشوند.
مابقي كشورهاي شوراي همكاري خليجفارس چطور؟
هر چند كه مهمترين كشور عضو شوراي همكاري عربستان است و نقش محوري را در آن ايفا ميكند اما من فكر نميكنم همه آنها يكدست باشند. مثلا در درون اين جبهه يك سري رقابتهاي پنهاني ميان عربستان و قطر وجود دارد. همچنين با وجود اينكه امارات با عربستان در مورد يمن يك ائتلاف را تشكيل دادهاند ولي در همين مورد اختلافاتي را هم دارند. من فكر ميكنم كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس در برابر ايران يك طيف متنوع را تشكيل ميدهند؛ طيفي كه يك سر آن عربستاني است كه سختترين موضع را نسبت به ايران دارد و سر ديگر اين طيف، عمان است كه بهترين روابط ميان اعضاي اين شورا با كشورمان را دارد. ما توانستهايم با برخي از آنها كار خود را پيش ببريم. مثلا هماكنون قطريها از گسترش و بهبود روابط با ايران استقبال كرده و به دنبال آن هستند و حتي گفتهاند كه حاضرند براي بهبود روابط ايران با كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس پيشقدم شوند.
به طرح قطريها اشاره كرديد. چرا اين طرح و اين واسطهگري بايد از سوي آنها مطرح شود؟ چرا عمانيها آن را مطرح نكردند؟
البته عمانيها در مقطعي اين مساله را مطرح كرده بودند ولي به جايي نرسيده بود. در كل، عمان نقش ميانجيگرايانه را براي خود تعريف كرده است و زماني هم وارد ماجرا ميشود كه از او خواسته شود ولي درباره قطر بايد بگويم، همانطور كه گفتم اين كشور رقابتهاي پنهاني با عربستان دارد و ميخواهند در عرصه منطقهاي و بينالمللي نقشآفريني كند و براي همين هم تلاش ميكنند تا از اين طريق هم يك نقش جديد را در منطقه ايفا كنند و هم از طريق آن، اعتبار و پرستيژي براي خويش دست و پا كند.
به نظر شما اين طرح به جايي هم ميرسد؟
با توجه به شرايط فعلي و رويكردي كه عربستان هماينك دنبال ميكند، من فكر نميكنم كه اين طرح در كوتاهمدت به نتيجهاي برسد. متاسفانه جناحي كه در عربستان سعودي بر سركار است، آنچنان اهل گفتوگو نيست و بيش از ديپلماسي و قدرت نرم بر قدرت سخت و زور تكيه دارد و همچنان بر روال سابق فكر ميكند.
فكر ميكنيد ايران براي نرم كردن كشورهاي عربي حاشيه خليج فارس چه اقداماتي بايد بكند؟
من اعتقاد دارم ايران در اين باره انعطافهاي لازم را نشان داده و پيامهاي خوبي هم از سوي مسوولان ايراني داده شده است. بهطور مثال، آقاي روحاني زماني كه براي حضور در مجمع عمومي سازمان ملل در نيويورك بودند بيان كردند كه حاضرند براي حل مسائل منطقهاي و بهبود روابط ايران با كشورهاي منطقه، به تكتك آنها سفر كنند و به گفتوگو بنشيند. آيا پيام و ارادهاي بالاترين از اين وجود دارد؟ من فكر ميكنم كه توپ در زمين طرف مقابل است. در شرايط كنوني من فكر ميكنم بهترين كار صبر استراتژيك است يعني ايران صبر داشته باشد تا سعوديها سرشان به سنگ بخورد، آنگاه آنها به پاي ميز مذاكره با ايران خواهند آمد.
بسياري اعتقاد دارند كه با اجراي برجام، كشورهاي عربي حاشيه خليجفارس سرانجام حاضر به مذاكره با ايران ميشوند. آيا اين مساله را قبول داريد؟
نكتهاي را كه بايد اشاره كنم اين است كه مشكل ايران با كشورهاي عربي حاشيه خليجفارس مساله هستهاي نبود كه بخواهد براي آنها نگراني يا مشكلي را ايجاد كند. مساله هستهاي در واقع يك بهانهاي براي كشوري مانند عربستان است تا آنها از اين طريق بتوانند براي مشكلاتشان سرپوشي بگذارند و فرافكني بكنند. مساله ايران و عربستان، نوع نگاه آنها به تحولات منطقهاي است كه خود را بازنده حساب ميكنند. با اين وجود، هرچند برجام فقط در مساله هستهاي نيست و فرامتن آن ميتواند پر رنگتر از متن آن باشد ولي با اين حال، براي بهبود روابط ايران با كشورهاي عربي كافي نيست هرچند من آن را موثر ميدانم.
در ابتداي سخنانتان به تفاهم نسبي قدرتهاي فرامنطقهاي درباره سوريه اشاره كرديد. آيا اين مساله ميتواند منجر به گفتوگوي ايران و كشورهاي عربي حاشيه خليج فارس شود؟
اگر امريكا و روسيه به تفاهم برسند و كشورهاي اروپايي نيز همراهي داشته باشند تا مساله سوريه حل شود، من فكر ميكنم بتوان به شكلگيري گفتوگويي بينالمللي براي حل و فصل اين مساله اميدوار بود.
فشار كشورهاي غربي ميتواند منجر به تغيير ديدگاه آنها شود؟
من اين مسائل را غير موثر نميدانم. هماينك امريكا با عربستان در مسائل منطقهاي اختلافهاي شديدي دارد؛ هم درباره سوريه، هم درباره يمن و هم عراق و ايران. من فكر ميكنم امريكاييها از مدتها قبل فشارهايي براي اين مساله و كنترل رفتار عربستان آوردهاند ولي اينكه، آن فشارها چه زماني اثر خود را خواهد گذشت، نميتوان زماني را مشخص كرد.
فكر ميكنيد در چشمانداز آتي خاورميانه در يك دهه آينده، روابط ايران با كشورهاي عربي حاشيه خليج فارس به چه سمت و سويي برود؟
من فكر نميكنم كه در كوتاهمدت يعني همين چند ماه آينده، تغييري صورت گيرد ولي در ميانمدت و بلندمدت به سمت كاهش تنش خواهيم رفت. اين كاهش تنش نيز به دليل شرايط بينالمللي است. امريكاييها و غربيها كه يك زمان ايران را متهم ميكردند سرانجام حاضر شدند با ايران گفتوگو كنند و هماينك براي حل مسائل منطقهاي، مدام از ايران تقاضاي همكاري دارند و بحث رفتن اسد را از اولويتهايشان خارج كردند. من فكر ميكنم با اين شرايط، اگر ايران صبر استراتژيك داشته باشد، ميتواند در آينده هم نتيجه بگيرد. البته حل مساله هستهاي و اجراي برجام فرصت بيشتري را به وزارت امور خارجه داده و در اين شرايط، آقاي ظريف فرصت بيشتري را براي حل و فصل مسائل خواهند داشت.