برجام، توافقي ژئوپولتيك در خاورميانه بيثبات
علي سليماني/ برجام سند و رژيمي حقوقي براي نگهداشت و پاسداري از وضعيت ژئوپولتيكي خاورميانه است. خاورميانه اين منطقه پرآشوب در تاريخ پنج هزار ساله خود همواره دستخوش تغييرات ژئوپولتيكي بوده و اين تغييرات تا امروز نيز ادامه داشته است. بحرانهاي سوريه، عراق، يمن، بحرين، مصر و ديگر بحرانها نيز نشانگر بسيار خوبي براي تلاش جهت برهم زدن يا نگاهداشت وضعيت ژئوپولتيكي در اين منطقه است. اسراييل و غرب خواستار شكست وضعيت ژئوپولتيكي سوريهاند و ايران و روسيه خواهان حفظ آن. عربستان خواهان بر هم زدن ژئوپولتيك يمن و ايران خواهان پايداري آن. هركدام از اين اقدامات نيز با بهانهها و پروندههايي خاص. پرونده هستهاي ايران نمونهاي از تلاشهايي است كه برخي در تلاش بودند با استفاده از آن تغييرات ژئوپولتيكي ايران و خاورميانه را بر هم زنند.
دستيابي به قدرت هستهاي توسط يك كشور حامل پيامي ژئوپولتيكي در سطوح منطقهاي و جهاني است. قدرت هستهاي توان نظامي و سياسي كشورها را افزايش داده و قدرت تاثيرگذاري آنها را در معادلات بينالمللي به طور ناگهاني افزايش ميدهد. حساسيت پرونده هستههاي ايران نيز از اين منظر قابل بررسي است. ايران هستهاي موقعيتي جديد در خاورميانه ايجاد ميكند و موقعيت خاورميانه را نيز دچار دگرگوني و تغييرات ميكند.
چگونگي اين كنش و واكنش را ميتوان در نحوه پيگيري برخي از كشورها مانند اسراييل و عربستان ديد. لابي صهيونيستي و لابي اعراب محافظهكار همواره در جهت تند كردن آتش اين پرونده تا ايجاد درگيري نظامي ميان ايران و امريكا بوده است. اينكه اسراييل و اعراب محافظهكار چندين بار و در موقعيتهاي مختلف به امريكا توصيه ميكردند كه به ايران حمله نظامي داشته باشد ناظر بر اين است كه آنها دنبال بر هم زدن موقعيت ژئوپولتيكي ايران با كمك ايالات متحده هستند. در داخل كنگره امريكا نيز هستند افرادي كه به جد معتقدند تغييرات ژئوپولتيك در منطقه خاورميانه يك الزام براي امنيت متحدان منطقهاي امريكا از جمله رژيم صهيونيستي است. دسترسي ايران به خليج فارس، تنگه هرمز، درياي عمان، درياي خزر همسايگي با عراق، افغانستان، پاكستان، تركيه و جمهوريهاي شمالي وضعيت خاص ژئوپولتيكي است كه همواره در طول تاريخ، براي همسايگان ايران و قدرتهاي بزرگ وارد شده به منطقه داراي اهميت خاص و ويژهاي بوده است. بالاخص با ظهور دولت جمهوري اسلامي در اين پهنه ژئوپولتيك كار براي دشمنان و رقبا بسيار پيچيده و مشكل شد. به همين دلايل است كه ما هميشه زمزمههاي ورود نظامي به مساله هستهاي را از درون كنگره امريكا و دشمنان و رقباي منطقهاي ايران ميشنويم.
پرونده هستهاي ايران موقعيتي مناسب براي اين دشمنان است كه اهداف خود را توسط اين پرونده و در دايره شوراي امنيت پيگيري كنند. قطعنامههاي شوراي امنيت در چارچوب فصل هفتم منشور بر اين هدف نظارت ميكند كه در صورت حملات نظامي يا تحريمهاي شديد وجاهتي بينالمللي براي اقدامات ثانويه فراهم كند. پرونده هستهاي موقعيتي است كه ميتوان با هياهوي تبليغاتي پيرامون آن مشروعيتي واهي را براي ورود نظامي يا سياسي را مديريت كرده و به انجام رساند. پرونده را داخل شوراي امنيت برد، در فصل هفتم قطعنامههايي را عليه ايران تصويب نمود، اين قطعنامهها را با قطعنامههاي اتحاديه اروپا و كنگره امريكا درآميخت و با ابزار مشروعيت همراه با تضعيف ايران فرصتي را فراهم كرد كه در صورت نياز ژئوپولتيك ايران را از وضعيت كنوني خارج كرده يا تحت كنترل درآورد.
برجام اما سندي حقوقي است كه از اين ايده پيروي نميكند. اين نكتهاي است كه در مورد برجام كمتر به آن پرداختهاند. برجام تاكيد ميكند پرونده هستهاي ايران بايد از فصل هفتم منشور خارج شود، ايران ميتواند تحت نظر آژانس فعاليت غنيسازي خود را حفظ كند. كشور ثالثي به جز آژانس حق بازرسي از تاسيسات هستهاي را نخواهد داشت و اين وظيفهاي تحت كنترل آژانس و در اختيار آن است. باقي تحريمها بايد به صورت مديريت شده به تعليق درآمده و لغو شوند. سرمايهگذاران مجددا ميتوانند وارد ايران شده و در همين پهنه ژئوپولتيك و با دولت جمهوري اسلامي ايران يا با مديريت دولت با شركتهاي خصوصي قراردادهاي اقتصادي ببندند.
متن برجام سندي است كه بهانه جنگ طلبي را از دشمنان جمهوري اسلامي ميگيرد در حالي كه آنها همواره بر طبل جنگ كوبيده و خواهند كوبيد. اگر برجام بتواند خود را با موفقيت از گذرگاه كنگره ايالات متحده و پارلمان باقي امضاكنندگان بگذراند تبديل به سن و توافقي محكم بر حفظ وضعيت و جايگاه ژئوپولتيك ايران و منطقه خواهد بود. البته اين سخن بدان معنا نيست كه در صورت عدم توافق دشمنان و رقبا ميتوانستند خللي در وضعيت ايران به وجود آورند. اما سخن بر آن است كه قدرتهاي غربي چون نتوانستند به اهداف خود دست يابند مجبور به پذيرش اين متن شدند. اين موفقيت قطعا نشان از مقاومت بيبديل ايرانيان در صحنههاي بحرانها دارد. موفقيتي كه محصول مقاومت ملت و زيركي دستگاه ديپلماسي ايران داشت. سخنان باراك حسين اوباما مبني بر ناتواني بزرگترين قدرت بينالمللي دنيا براي باز كردن پيچ و مهرههاي دستگاه هستهاي ايران به خوبي نشان از اين مقاومت بيبديل و زيركي ايرانيان دارد.
پيشزمينه اين متن كه خود ميتواند به عنوان يك رژيم و سندي بينالمللي مورد كنكاش و بررسي قرار گيرد نيز اين است كه دولت جمهوري اسلامي ايران در همين پهنه ژئوپولتيك ميتواند برنامه هستهاي خود را مديريت كند. اين نكتهاي است كه هرگاه سخن از برجام رفته، كمتر بدان پرداختهاند. اينكه برجام چگونه توانست خود را به دشمناني تحميل كند كه ميخواستند با تحميل يك جنگ نابرابر ديگر به خواستهاي نامشروعي برسند كه در هشت سال جنگ تحميلي نرسيدند؟ برجام چه نقشي در ثبات ايران و منطقه خواهد داشت و در صورت عدم امضاي برجام دشمنان ايران چگونه باقي راه نيمهرفته خود را ادامه ميدادند؟ باراك حسين اوباما در همان سخنراني مشهور خود گرچه گزينههاي ديگر روي ميز را مطرح ميكند اما به درستي و در عمل گزينههاي ناصواب خود را در پستوي ديگري پنهان كرده بر گزينه ديپلماسي تاكيد ميكند. برجام محصول چنين نگرش و حاصل آن حفظ وضع موجود در منطقه بيثبات خاورميانه است. ايران ميتواند با برجام ساليان دراز ديگري تنها جزيره ثبات اين منطقه باشد.