دنياي اين روزهاي عليرضا تابش
جهاني خالي از خشونت و افراطيگري
دنيا عيوضي
خبرهاي پناهجوهاي سوري، صلح نوبل، خبرهاي داعش، خبرهايي درباره رسيدن به صلح يا نرسيدن به صلح، ذهن اكثر آدمها را درگير كرده. انگار در يك تلاش دستهجمعي، آدمهاي زيادي در سرتاسر جهان به «صلح» فكر ميكنند و راههاي رسيدن به آن؛ آدمهايي كه شهروندهاي ساده هستند و آدمهايي كه در نقشهاي مديريتي تلاش ميكنند تا به اندازه سهم خود موثر باشند. عليرضا تابش هم يكنفر از همين آدمهاي صلحجو است؛ مديري كه بنياد فارابي را مديريت ميكند و به عنوان يكي از مديران تاثيرگذار اين روزهاي سينما معتقد است نقش سينما در هدايت جامعه به سمت «صلح»، نقشي مهم و پررنگ است. مديري كه به صلح فكر ميكند و درباره اين دغدغه اساسي ميگويد: «كارآمدي سينما حاصل همسويي مديران دلسوز برخي ادوار، هنرمندان در همه صنوف سينمايي و البته جامعه فرهنگي ما است. در مفاهيم جديد، از « قدرت نرم» بسيار سخن گفته ميشود و سينما، يكي از مظاهر آن است. اگر بتوانيم در منطقه و جهان، سهم شايسته سينماي ايران را در اختيار بگيريم آنگاه ايدههاي صلح طلبي و پيشنهاد دكتر روحاني براي جهان عاري از خشونت و افراطيگري تحقق پيدا ميكند». تابش پيش از نشستن بر صندلي مديريت بنياد فارابي، از اهالي رسانه بود، مديري كه روابطعمومي خوانده و حالا به سينما هم به چشم يك رسانه مهم و تاثيرگذار نگاه ميكند كه ميتواند تاثير مهمي در رسيدن به «صلح» داشته باشد و حتي برداشتهاي نادرست جهانيان درباره ايران و مردم ايران را تغيير دهد: « ما كشوري متمدن و علاقهمند به صلح هستيم و مردمان ما به همزيستي مثبت با همسايگان و اهل تاريخ و هنر علاقهمندند. سينما يك رسانه تاثيرگذار و بهشدت موثر است. اين نقش تاثيرگذار و مهم بايد در سينماي ايران بيشتر از قبل معرفي و ديده شود. ايران هراسي، با سينماست كه بايد به عنوان يك دروغ بزرگ به جهان شناسانده ميشود. كدام رسانه مانند سينما ميتواند در اين مسير به ما كمك كند؟ پس بايد با حمايتهاي درست و بجا و البته ميدان دادن به بخش خصوص واقعي، هم در داخل و هم در خارج به فكر افزايش برد و نفوذ سينما در ميان خانوادهها بود». موفقيتهاي سينماي ايران در جهان و چهرهاي كه فيلمسازان ايراني مثل اصغر فرهادي و رخشان بنياعتماد از فرهنگ ايراني به جهان نشان دادهاند، نشانههايي است براي اينكه در كنار تمام تلاشهاي ديپلماتيك ميتواند كمكساز باشد: «مطبوعات و رسانههاي شناخته شده جهان، توافق هستهاي را، پيروزي فرهنگي لقب دادند. به عنوان نمونه روزنامه گاردين براي نخستين بار در تاريخ 94ساله انتشار خود، تيتر يك و سرمقاله خود را به «زبان فارسي» منتشر كرد يا روزنامه الاخبار چاپ بيروت، نيز تيتر فارسي زد. مگر اين نشانه موفقيت فرهنگ ما نيست كه «زبان» نماد آن است؟ حالا شركتهاي بينالمللي بزرگ دنيا به دنبال حضور در ايران هستند. اما بيش از اين ظرفيتها، اين سينماي نجيب ايران است كه در همه جا، تحسين منتقدين و مردم را در پي دارد. وقتي ميراث معنوي، فرهنگي، طبيعي و تاريخي ايران اين ميزان طرفدار دارد، چه خوب است در داخل هم توليد آثار سينمايي به روز و با كيفيت براي جلب نظر ايرانيان به ويژه در بخش خصوصي دنبال شود و البته مردم هم براي حمايت از اين كالاي فرهنگي ارزشمند، به سالنهاي سينما بيايند». فارغ از اين دغدغههاي جهاني و كلي، مديرعامل خانه سينما به مشكلات خاص حوزه سينما هم توجه دارد و مهمترين دغدغهاش درباره سينما را دغدغه اقتصادي اين هنر ميداند. تابش معتقد است كه اگر صنعت سينما قدرت پيدا كند، ماندگاري و امنيت هنرمندان اين حوزه هم تامين ميشود: «بايد به دنبال مسيرهايي باشيم كه اقتصاد فرهنگ و هنر را رونق بدهد. اين حوزه با ساير حوزههاي اقتصادي متفاوت است. هنر، با خلاقيتهاي صاحبان اثر و همچنين گستردگي آن در سطح جامعه است كه اقتصادي شده و به عنوان «صنعت» مطرح ميشود. فيلم، تئاتر، موسيقي، هنرهاي تجسمي و همه كالاهاي فرهنگي، ميتوانند هم پيامرسان فرهنگ و باورهاي اسلامي- ايراني ما باشند و هم ايده اقتصاد مقاومتي «دورن زا» و «برون نگر» را تحقق بخشند. به هر حال ما بايد به دنبال رشد اقتصادي باشيم كه در سايه اشتغال مولد و توليد ثروت، اتفاق ميافتد. سينما، با ساخت فيلمهاي با كيفيت و حمايت مردم و رفتن آنها به سالنها ميتواند يكي از بخشهاي اشتغالزاي كشور براي جوانان علاقهمند و خلاق همين مردم باشد». در آخرين دغدغهها، مديرعامل بنياد فارابي به دعوت مردم به سينما فكر ميكند و اينكه با حضور تماشاگران در سينماها، سينمايي كه با مفاهيم اصيل فرهنگي و اسلامي و اخلاقي ايران جان گرفته و درخشندگي اصلي خود را پيدا ميكند. آخرين حرف و دغدغه تابش همين است كه روايت ميكند: «سينماي ايران بدون فاكتورهايي مانند ترويج آزاديهاي جنسي يا خشونت و بدون تكيه بر لابي قدرتهاي جهاني متصل به سينما در بالاترين قلههاي سينماي جهان درخشيد و اين مساله بيشتر بايد در بين خانوادههاي ايراني گسترش داده شده و آنها را با خيال راحت به سالنها دعوت كرد.»