• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۳ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3129 -
  • ۱۳۹۳ چهارشنبه ۱۹ آذر

گفت‌وگو با محمد كارت، كارگردان مستند بختك

ساكنان سرزمين سكوت

محسن جعفري‌راد

محمد كارت متولد 1365 و فارغ‌التحصيل كارگرداني سينماست. شروع فعاليت او در زمينه بازيگري تئاتر از سال 1379بوده كه طي اين سال‌ها چندين جايزه بازيگري را از آن خود كرده است. وي همچنين به عنوان بازيگر در چندين فيلم كوتاه و بلند حضور داشته از جمله بي‌خود و بي‌جهت، بوسيدن روي ماه، عصباني نيستم، گزارش يك جشن و... او براي ساخت نخستين فيلم مستند نيمه‌بلند خود با عنوان خونمردگي موفق به دريافت جايزه و تنديس بهترين مستند اجتماعي سال از چهارمين دوره جايزه بزرگ شهيد آويني و هفتمين جشنواره بين‌المللي سينما حقيقت شده است. در جشنواره امسال با دومين فيلمش بختك در بخش مسابقه حضور داشت. مستندي كه رامبد جوان تهيه‌كننده‌اش بود، جزو فيلم‌هاي محبوب اين دوره به حساب آمد و در نهايت كانديداي بهترين كارگرداني مستند بلند هم شد. روايت او را از كميت و كيفيت كارش مي‌خوانيد.


  بختك در ادامه نگاه جامعه شناختي شما در خونمردگي به مشكلات زنان در پايين شهر مي‌پردازد. چطور به اين طرح رسيديد و چگونه با اين آدم‌ها ارتباط برقرار كرديد كه حضوري جذاب و طبيعي جلوي دوربين دارند؟

مستند خونمردگي در مرحله تدوين بود كه ايده بختك شكل گرفت يعني هنوز خونمردگي در هبچ جشنواره‌يي شركت نكرده بود. به دليل معاشرتي كه با آدم‌هاي آن جغرافيا داشتم احساس كردم كه مستند اولم مرد محور بوده و بهتر است در مستندي ديگر به زنان هم بپردازم. در اين راستا چند باري به شيراز رفتم و بين آدم‌هاي مختلف و خانواده‌هاي مختلف شخصيت‌هاي مورد نظر را انتخاب كردم.

  خودتان ساكن همان محله‌يي هستيد كه مستند در آنجا ساخته شده؟

نه. من شيراز ي هستم اما اهل آن محله نيستم.

  به خاطر اينكه خيلي خوب با شما همراه شده بودند و مرتب اسم كوچك شما را صدا مي‌كردند اين شايبه پيش مي‌آيد.

روش و رفتار من هميشه اين طور بوده كه با آدم‌ها ساده و بي‌آلايش مواجه شوم. البته نمي‌توان توصيف و توضيح مناسبي براي اين حرفم پيدا كرد چرا كه بيشتر دروني است. در مدت حدود هشت ماهي كه به خاطر خونمردگي در آنجا رفت و آمد مي‌كردم اين روابط به شكل كم‌نظيري شكل گرفت و در واقع مثل اعضاي خانواده خود با من صميمي شدند. در زندگي شخصي‌ام هم همين گونه‌ام و خليل زود با آدم‌ها برمي‌خورم.

 رامبد جوان چطور با شما همكاري كرد؟ قبل از شروع طرح بود يا نه پس از تمام شدن فيلم با او وارد مذاكره شديد كه براي نخستين‌بار تهيه‌كنندگي مستند را تجربه كند؟

آقاي جوان از شروع طرح در جريان بود. مي‌توانستم خودم هم فيلم تهيه كنم اما آقاي جوان طرح را بسيار دوست داشتند و صادقانه با آن ارتباط برقرار مي‌كردند تا با وجه ديگري از شخصيت او آشنا شوم. او در هرجا كه فعاليت انسان‌دوستانه‌يي در حال جريان است حضور پررنگي دارد. سر فيلم آزادي مشروط با او همبازي بودم، ابتدا مستند اولم را ديدند و سپس درباره طرح بختك حرف زديم.

  در روايت و ساختار مستند نيز اظهارنظر مي‌كردند؟

نظر قطعي از پيش توليد تا پس از توليد با من بود. البته ايشان هم نظراتي داشتند كه بسيار مفيد واقع شد. اگر هم پيشنهادي مي‌داد به صورت تحميلي نبود بلكه اختيار كامل را به من داد تا فيلم خودم را بسازم. در تمام مراحل همراهم بود؛ از راش اوليه گرفته تا فاين كات.

  در اكران خصوصي كه در خانه هنرمندان داشتيد و همين اكران در جشنواره سينما حقيقت ايرادي كه به فيلم شما وارد مي‌كردند اين بود كه در جاهايي از سينماي مستند فاصله مي‌گرفت و كارگردان قصد خودنمايي داشت. چقدر اين ضعف‌ها را قبول داريد؟

به نظرم سينماي مستند نبايد بازنمايي صرف واقعيت باشد.

   بايد تفسير خلاقانه و مبتكرانه‌يي از واقعيات داشته باشد.

دقيقا. آقاي ضابطي جهرمي نظر اثرگذاري در اين رابطه دارند و اشاره مي‌كنند كه اگر بنا بر نمايش واقعيت بود كه دوربين‌هاي مدار بسته در بانك‌ها، فروشگاه‌ها و خيابان‌ها به خوبي اين نقش را ايفا مي‌كنند. پس تكليف زبان سينماي مستند و زبان آن چه مي‌شود؟ طبيعي است كه هم قرار است تفسيري از واقعيت تلخ يك اجتماع داشته باشيم و هم آن را از فيلتر سينما عبور دهيم.

 مثلا مي‌گفتند اينكه از زاويه ديد مرغ تصويرپردازي شده، كمي جلوه‌گرانه است و بيشتر به سينماي داستاني شباهت دارد.

براساس طرح من اين زاويه ديد شكل گرفت. بايد در واقعيت دخل و تصرف كرد. بايد مفهوم‌سازي و معنازايي كرد. خود سوژه ايجاب مي‌كرد كه از فرم دايره‌يي شكل براي روايت استفاده كنيم. روند تكراري اين نوع زندگي در ميان زنان كاملا شكل دايره و بيهودگي را القا مي‌كند.؛ سوسن به مرغ عشق، علاقه و عاطفه شديدي دارد و همين مي‌تواند مرغ عشق را به يك كاراكتر تبديل كند. سينماي مورد علاقه‌ام در مستند‌سازي سينمايي است كه هم تماشاگر را در زمان و مكان واقعيت دخيل سازد و هم مباني زيبايي‌شناسي بصري و زبان مدرن سينما را رعايت كند.

 به نظر من نقطه قوت فيلم شما همين فرم منسجم دايره‌يي شكل است كه از سوسن و مرغ عشق‌هاي او شروع مي‌شود، با شبنم و بي‌سرپرستي‌اش ادامه مي‌يابد و در دنياي اندوهناك و كودكانه شكيلا به اوجش مي‌رسد تا در انتها هر سه را در يك قاب و با سرنوشتي محكوم به سكوت و نابودي مشاهده كنيم. حال و هوايي كه آنها را به ساكنان سرزمين سكوت و مردگان متحرك بدل مي‌كند. اين فرم چقدر از ابتدا طراحي شده بود و چقدر به مقتضيات تحقيق و حال و هواي صحنه مربوط مي‌شود؟

ماجراي مرغ عشق و تركيب اين سه نفر در زمان توليد و تصويربرداري شكل گرفت. وقتي سوسن را پيدا كردم او به شكل واقعي قرار بود براي مدتي خانه و شهرش را ترك كند و از آنجايي كه عشقي عجيب به مرغ عشق‌ها داشت، به نظرم رسيد كه مي‌تواند اين رابطه جنبه دراماتيك پيدا كند. پس پيشنهاد دادم كه آنها را به شبنم بدهد. در واقع قفس و پرنده نخ تسبيح سه خرده‌روايت مستند را تشكيل مي‌دهد. با پرنده وارد زندگي رو به زوال شبنم مي‌شويم، وقتي پدر و عمويش او را از خانه بيرون مي‌كنند به خانواده شكيلا پناه مي‌برد تا به اين بهانه با دنياي به‌شدت حسرت‌بار شكيلا و تضاد او با هر نوع سرگرمي و كودكانگي همراه شويم و در انتها براي پس دادن مرغ عشق هر دو نزد سوسن برگردندكه در انتها با آزاد شدن مرغ عشق و با نماهاي هلي‌شات به نوعي به كل ساكنان شهر تعميم پيدا مي‌كند.

 فكر تفاوت و تمايز سن و سال آنها كه به خوبي سه نسل سرگردان را نمايندگي مي‌كند، چطور به ذهن‌تان رسيد؟

اگر خوب نگاه كنيد پي مي‌بريد كه هر كدام از آدم‌هاي فرعي بختك هم پتانسيل ساخت مستند را دارند. حتي مردي كه فلافل مي‌فروشد. نه اينكه نتوانم در يك مستند بلند فقط به يك شخصيت بپردازم بلكه مي‌خواستم سه رده سني را واكاوي كنم و مخاطب پس از تماشاي فيلم به جاي زندگي يك آدم، زنجيره انساني يك اجتماع را در ذهن تداعي كند.
 تجربه تماشاي فيلم با مخاطب چگونه بود. در اكران فيلم در سينما سپيده حواسم بود كه خيلي در تكاپو بوديد تا نمايش به بهترين شكل ممكن برگزار شود و دم در سالن همه‌چيز را مديريت مي‌كرديد.
بله. از آنهايي نيستم كه ادا و اطوار دربياورم يا تيپ آنچناني بزنم و در رديف جلو بنشينم. بايد از ابتدا و تا انتها كه به نمايش ختم مي‌شود را به خوبي كنترل كنم تا به سهم خود حال و هواي لذت‌بخشي براي مخاطب فراهم سازم. مي‌خواستم صداي بيرون سينما حواس مخاطب را پرت نكند يا نوري كه با عبور و مرور آدم‌ها به داخل وارد مي‌شد را كنترل كنم تا مخاطب فيلم را درست ببيند كه خوشبختانه همين طور هم شد و بختك جزو چند فيلم پرمخاطب جشنواره عنوان شد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون