• ۱۴۰۳ شنبه ۲۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3382 -
  • ۱۳۹۴ دوشنبه ۱۱ آبان

با ادوارد نورتون، بازيگر «مرد پرنده‌اي»

اوباما در رابطه‌اش با ايران خوب پيش رفت

عاشقان بازي خوب اميدوار باشند كه نبايد زياد صبر كنند

بهار سرلك/ «ادوارد نورتون» بازيگري‌ است كه به خاطر ايفاي نقش‌هاي اسطوره‌اي مي‌توان نام او را مترادف شاهكارهاي مدرن دانست. او براي بازي در فيلم‌هاي «ترس كهن» (1996)، «تاريخ مجهول امريكا» (1998) و «مرد پرنده‌اي» (2014) نامزد جايزه آكادمي اسكار شد. همچنين بازي‌هاي درخشان او در فيلم‌هاي «مردم عليه لري فلينت» (1996)، «باشگاه مشت‌زني» (1999)، «اژدهاي سرخ» (2002)، «ساعت بيست‌وپنجم» (2002) و «سرزمين بهشت» (2005) و «هتل بزرگ بوداپست» (2014) به ياد ماندني است. به تازگي «كليم آفتاب» منتقد و گزارشگر روزنامه اينديپندنت مصاحبه‌اي با ادوارد نورتون ترتيب داده است. نورتون در اين گفت‌وگو از تاثير صحبت‌هاي دوست موزيسين‌اش «بروس اسپرينگستين»، سوسياليسم و رييس‌جمهوري امريكا باراك اوباما صحبت كرده است.

 

چند سال پيش ادوارد نورتون روي پله‌هاي جلوي ساختماني در نيويورك نشسته بود به «بروس اسپرينگستين» (موزيسين و خواننده امريكايي) گوش مي‌داد. در واقع او در كنار اسپرينگستين نشسته بود و او را درباره رابطه‌هايش نصيحت مي‌كرد. در آن زمان نورتون خود را يكي از برترين بازيگرهاي دنيا معرفي كرده بود. او براي ايفاي نقشي در فيلم «ترس كهن» (1996) شهرتش را به دست آورده بود كه بعد از آن نيز براي بازي در فيلم «تاريخ مجهول امريكا» (1998) هم نامزد جايزه اسكار شد. البته بازي او در فيلم‌هاي «مردم عليه لري فلينت» (1996) و «باشگاه مشت‌زني» (1999) پايه‌هاي شهرت او را مستحكم كرد.

نورتون درباره اسپرينگستين مي‌گويد: «او آدم عاقل، خاكي و صميمي‌اي است. رفتارهاي خود را تجزيه و تحليل مي‌كند و از خود انتظار دارد كه انساني واقعي باشد و كارهايي را كه لازمه يك انسان واقعي، يك همسر و پدر است انجام بدهد.»

نصيحت‌هاي اسپرينگستين رك‌وراست بودند. او به نورتون گفته بود: «رابطه دوستي كار سختي است و بايد مدام ضوابطش را از نو تعريف كني.» ظاهرا اين نصيحت‌ها به گوش نورتون نشسته است چون تعريف نورتون از اسپرينگستين را مي‌توان به رفتار خود نورتون تعميم داد؛ نورتون همسر كانادايي‌اش «شاونا رابرتسون» و پسرش را همراه خود به جشنواره فيلم لوكارنو، جايي كه جايزه يك عمر دستاورد هنري را دريافت كرد، برد. همچنين او سهم خود را از انسان بودن انجام مي‌دهد و براي انجام امور خير به پايه‌‌گذاري وبسايت خيريه‌ غيرانتفاعي «كرودرايز» كمك كرده است.

نورتون نخستين بار سال 1993 در نمايش «تكه‌ها» به كارگرداني «ادوارد البي» قدم روي صحنه تئاتر گذاشت. او كه ‌زاده بوستون و بزرگ‌شده مريلند ايالت كلمبياست براي بازي در اين تئاتر به نيويورك مهاجرت كرد. شهري كه حالا نورتون آنجا را خانه خود مي‌داند. نمايش «تكه‌ها» براي سازمان هنرهاي غيرانتفاعي «تئاتر سيگنيچر» كه مستقل از برادوي كار مي‌كند، بود و سال گذشته رييس معتمدان تئاتر همين سازمان شد. انتخاب او نشاني از پيشتاز بودن نورتون در حرفه‌اش دارد.

اين بازيگر سال گذشته هم در سينما درخشيد. در فيلم «هتل بزرگ بوداپست» با «وس اندرسون» همكاري كرد و نقش «هنكلز» كينه‌جو را ايفا كرد. سپس در فيلم «مرد پرنده‌اي» صحنه را از نقش اول فيلم «مايكل كيتن» دزديد و نقش بازيگري متعهد را ايفا كرد كه مي‌داند بازيگري خوب چيست.

گويي كيتن و نورتون در فيلم مرد پرنده‌‌اي شخصيت‌هاي خود را - يا حداقل تصوري كه رسانه‌ها از اين دو دارند- به نمايش گذاشته بودند. نورتون همانند شخصيتش در اين فيلم، به خاطر ستاره بودنش مشهور است؛ شهرتي كه گاهي براي او مشكل‌ساز مي‌شود. او به‌خاطر تدوين فيلم «تاريخ مجهول امريكا» با «توني كي» كارگردان، دعوا و مرافعه راه انداخته بود. البته نورتون پيروز ميدان شد. احتمالا نورتون در فيلم مرد پرنده‌اي از ايفاي نقش بازيگري كه با همكارانش دعوا و مرافعه دارد، بسيار لذت برده است. به دعواي او با «توني كي» اشاره كردم و نورتون خنديد و گفت: «بله، فكر مي‌كنم خيلي از آدم‌ها اين چيزها را به صورت گذرا داشته باشند يا حداقل كم‌كم در آنها شكل بگيرد. هنگام شروع، وقتي جوان‌تر هستي، راجع به همه‌چيز فكر مي‌كني. فكر مي‌كني نظر دادن در يك جمع خيلي قدرتمندانه است و من فكر مي‌كنم همين‌طور كه پير مي‌شوي متوجه مي‌شوي تنها كاري كه سعي در انجامش داري اين است كه اعتبارت را حفظ كني تا اينكه بخواهي درونياتت را براي دنيا بازگو كني.»

نورتون از بحث‌ و جدل‌هايي كه در گذشته داشته حس بهتري دارد و به نظر مي‌رسد در بعضي از اين مرافعه‌ها خود را مقصر مي‌داند. او مي‌گويد: «اگر خوش‌‌شانس باشي با اين ايده كه تو فقط يك تكه خيلي كوچك از اين دنيا هستي به آرامش مي‌رسي و شايد بلندهمتي براي انجام برخي كارها كمي آرامت مي‌كند.»

نورتون سال 1996 يك شبه، ره صد ساله را پيمود. او در فيلم «ترس كهن» نقش پسري را كه لكنت زبان و شخصيتي چندگانه دارد ايفا كرد. اين پسر كه ظاهرا باطني معصوم دارد، جامعه‌ستيز است و متهم به قتل يك راهب مي‌شود. در فيلم
«باشگاه مشت‌زني» هم چندين بعد از شخصيتي چندگانه را به نمايش گذاشت. در طول حرفه‌اش اگر حتي با «وودي آلن»، «اسپايك لي» يا «وس اندرسون» هم كار كند احساساتش دچار نوسان است. بعد از بازي در فيلم «ترس كهن»، قرارداد بازي در سه فيلم كمپاني پارامونت را بست كه شانس بازي در بهترين نقش‌هاي هاليوودي را به او مي‌داد، اما او اين نقش‌ها را دوست نداشت. دست آخر يك قرارداد را فسخ كرد تا در بازسازي فيلم «كسب‌وكار ايتاليايي» بدرخشد اما از همكاري در تبليغ اين فيلم سرباز زد. همچنين با رسانه‌ها براي تبليغ فيلم «هالك شگفت‌انگيز» همكاري نكرد.

اما حالا انتخاب‌هايش را با احتياط انجام مي‌دهد. از او پرسيدم نصيحت‌هاي اسپرينگستين را رعايت كرده كه حالا توانسته خانواده‌اي داشته باشد؟

در جواب مي‌گويد: «بله، فكر مي‌كنم. بايد بگويم مي‌خواهي تعادل بين زندگي شخصي و زندگي خانواده‌اي را حفظ كني. اما پارادوكسي جالب در اين تعادل هست چون بازيگري كاري نيست كه هميشه مشغولش باشي. اگر خوش‌شانس باشي وقت زيادي براي مسائل ديگر هم داري البته اگر بخواهي خودت را درگير اين مسائل كني. مسائلي كه براي نيمه ديگر ذهنت يا آن روي شخصيتت جالب و چالش‌برانگيز هستند؛ ناگهان اين حس در تو به وجود مي‌آيد كه اين شغل كه اسباب سرگرمي‌ات را فراهم مي‌كرده تو از لذت‌هاي ديگري بازداشته است. در حالي كه قبلا تمركز من روي بازيگري بود اما حالا ديگر نيست.»

فعاليت‌هاي سياسي يكي ديگر از علايق اوست. او حامي باراك اوباماست و سال 2012 با «بنت ميلر»، كارگردان فيلم «فاكس‌ كچر» مستندي درباره امريكاي بعد از اوباما ساختند. ميلر و نورتون فيلم «ما حقايق را نگه داشته‌ايم» را به دستور دوست‌شان «ديوي اكزلراد» ساختند. پيش از اين هم نورتون سال 2009 بخشي از تهيه‌كنندگي فيلم كوتاه «توسط مردم: انتخاب باراك اوباما» را بر عهده داشت. از نظر نورتون با گذر زمان دوران رياست‌جمهوري باراك اوباما بهتر و بهتر شده است: «اتفاق‌هاي مهمي در حال روي دادن است؛ در روابط با ايران و كوبا و همچنين بيانيه‌هاي آب‌وهوا اوباما درباره توليد كربن. كارهايي كه اوباما در آخر دوره رياست‌جمهوري‌اش انجام مي‌دهد نشاني از هدف‌هاي بلندمدت او دارد. او مي‌داند همه كارها را يك باره نمي‌توان انجام داد و بايد مثل يك استاد شطرنج به ترتيب مهره‌هايت را تكان بدهي.»

گويي فعاليت‌هاي اجتماعي در خون نورتون جاري است. پدربزرگش بنيادي را براي افراد بي‌خانمان و كم‌درآمد بنيانگذاري كرده است. خود نورتون وبسايت «كروادرايز» را راه‌اندازي كرد. آيا او خودش را يك سوسياليست مي‌داند؟

«نمي‌دانم مي‌توانم خودم را اين طور تعريف كنم يا نه. بايد تعريف‌هاي بيشتري داشته باشيم تا اينكه سراغ قبلي‌ها برويم چون تعريف‌هاي قديمي براي مردم مولفه‌هايي دارد كه گاهي مثل سم عمل مي‌كنند و من فكر مي‌كنم اين تعريف‌ها تفرقه‌انداز هستند و مردم در مورد سوسياليسم تعريفي دارند كه به دهه‌هاي قبل از 1960 بازمي‌گردد. كلمه‌هايي از اين دست مانند «محافظه‌كار» مردم را عصبي مي‌كند. فكر مي‌كنم اين برچسب‌ها محدود‌كننده و تقليل‌دهنده‌اند و آرزو مي‌كنم مردم خود را پيشرو تعريف ‌كنند. از نظر سياسي اتفاق‌هايي كه مي‌بينيم در دنيا مي‌افتد درباره حزب چپ و راست نيست بلكه درباره ديدگاه پيشرو در برابر ديدگاه پس‌رو است.»

وقتي مي‌خواستم با نورتون در مورد زندگينامه «اسپايك لي» مصاحبه‌اي بگيرم از حس او به قابل اعتماد بودن خبردار شدم. حالا معلوم است جواب‌هاي او از روي فكر و بررسي شده است. او مردي است كه براي خواندن تاريخ به دانشگاه «ييل» رفته است. او در آثار توليدي اين دانشگاه هم‌كلاسي «پاول جيامتي» بود. درباره حضور نورتون در فيلم «ساعت بيست‌وپنجم» حرف زديم و نورتون از تاثيري كه فيلم «كار درست را بكن» روي او گذاشته حرف زد. اين فيلم كه شاهكار اسپايك لي است درباره تنش‌هاي نژادي در بروكلين است. نورتون پس از تماشاي اين فيلم مستقيم به گيشه سالن سينما رفت، بليت خريد و دوباره فيلم را تماشا كرد.

نورتون براي اسپايك لي نامه‌هايي نوشت و در آنها آثار او را تحسين كرد. هنوز هم براي كارگرداناني تحسين‌شان مي‌كند نامه مي‌نويسد و همين خصوصي‌اش است كه باعث مي‌شود بفهمد چرا طرفدارانش مي‌خواهند با او صحبت كنند. هرچند او درخواست سلفي گرفتن را «رفتاري احمقانه» مي‌داند و البته مي‌گويد اغلب اوقات اين رفتارها به نوعي «ستايش» محسوب مي‌شوند. به همين خاطر هم هست كه از گرفتن جايزه دستاورد هنري خوشحال است. نورتون درباره نياز به ابراز تاييد هنرمندان مي‌گويد: «اين احساسي است كه وقتي فيلم‌هاي «ژاك اوديار» را مي‌بينم به من دست مي‌دهد. از خود بيخود مي‌شوم و از فيلم‌هايش الهام مي‌گيرم و فكر مي‌كنم فيلم‌هاي فوق‌العاده‌اي هستند به همين خاطر برايش نامه مي‌نويسم. فقط مي‌خواهم بگويم وقتي مردم به هنرمندي بازخورد مي‌دهند آنها پيامي را كه بايد بگيرند، مي‌گيرند.»

وقتي نورتون اين حرف‌ها را مي‌زد كه هنوز فيلم «ديپان» اوديار را كه برنده نخل طلا شد نديده بود. با اين حال بحث ما به سياست‌هاي هويتي كشيده شد. فيلم ديپان بحث‌هاي زيادي را در جشنواره كن به وجود آورد. «استوارت هال»، نظريه‌پرداز انگليسي با استفاده از مباحثات «تئوري مخاطب» ثابت كرد اين فيلم نقدهاي خوبي دريافت نكرده است چون بيشتر منتقدان مردان سفيدپوست از طبقه متوسط بودند كه به سختي مي‌توانستند با قهرمان فيلم، جنگجوي سابق تاميل از سريلانكا، همزادپنداري كنند. نورتون در اين باره گفت: «هنوز بايد با بوي تعفن جسدي كه ديدگاه پس‌رونده‌اش اين است كه امريكا متعلق به سفيدپوستان و طبقه متوسط و كشوري محافظه‌كار است سروكار داشته باشيم.»

در واقع وقتي توليد نمايش درام كلاسيك «با خشم به پشت سرت نگاه كن» اثر «جان اوزبورن» روي صحنه رفت باز هم حرف از كارگرداني نورتون و البته مسائل هويتي به ميان كشيده شد. نورتون مي‌گويد: «مردم هميشه اين ‌جور چيزها را به من مي‌گويند: «چي مي‌شد اگر اين نمايش را در نيويورك روي صحنه مي‌برديم؟» درباره اين حرف‌شان لحظه‌اي فكر مي‌كردم و فكر مي‌كردم امريكا مثل بريتانيا سيستم طبقه‌بندي ندارد. اما اگر اين نمايش را من كارگرداني مي‌كردم هرگز بازيگر سفيدپوستي مثل «جيمي پورتر» را انتخاب نمي‌كردم. مثلا يك ستاره پاكستاني را انتخاب مي‌كردم چون فقط اين‌طوري تجسم زنده اين حساسيت‌ها مخصوصا در جهاني كه به اين شدت جهاني‌شده است، به نمايش گذاشته مي‌شد و فكر مي‌كنم اوديار گريزي به همه اين مسائل زده است.»

نورتون كه بيش از 20 سال است در فيلم‌ها درخشيده حالا تمركز بيشتري روي انتخاب نقش‌هايش دارد. در حال حاضر خود را آماده كارگرداني فيلم «بروكلين بي‌مادر» اقتباسي از رمان «جاناتان لتم»، مي‌كند. آخرين تجربه كارگرداني او به 15 سال پيش و فيلم كمدي رمانتيك «ايمانت را نگه‌دار» بازمي‌گردد. خود نورتون مي‌گويد كه اين وقفه به خاطر اين است كه او مي‌خواهد فيلمنامه خوبي دستش بيايد و به خودش طعنه مي‌زند كه «كاش مي‌شد رماني بنويسم. اما 80 ساله مي‌شوم آن موقع هم مي‌گويم كه تازه اين رمان را به نيمه رسانده‌ام.»

گرچه كمپاني‌ها و استوديوهاي فيلمسازي با او مذاكره مي‌كنند اما او هنوز قراردادي براي فيلم بعدي‌اش نبسته است. آيا اين موضوع نشان‌دهنده اين است كه او از بازيگري خسته شده است؟

مي‌گويد: «نه، اصلا. فكر مي‌كنم الان علاقه‌ام به مثلا كشف ژانرها نسبت به قبل كمتر شده است. فكر مي‌كنم كارهاي سرگرم‌كننده‌اي دارم كه مي‌توانم به آنها ژانر سينمايي، ژانر سرقت، تريلر پليسي بگويم. اما بيشتر به اين فكر مي‌كنم كه بيشتر دلم مي‌خواهد آنقدر صبر كنم و نيرويم زياد شود تا بتوانم يك اثر اصيل يا فيلمي كه واقعا خاص باشد، خلق كنم. مثل فيلم‌هاي «وس اندرسون»، «آلخاندرو ايناريتو» يا اسپايك لي.» عاشقان بازي خوب اميدوار باشند كه نبايد زياد صبر كنند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون