• ۱۴۰۳ شنبه ۲۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3382 -
  • ۱۳۹۴ دوشنبه ۱۱ آبان

هستي و نيستي: انسان، تاريخ و طبيعت

آيين فروتن/ هو شيائو- شين، اين سينماگر پرآوازه ٦٨ ساله تايلندي، در ادامه مسير كارنامه منسجم و پربارش، سال ٢٠١٥ با تازه‌ترين فيلمش «آدمكش» دگربار از راه مي‌رسد تا شاهدي باشد بر اينكه چرا به باور بسياري از منتقدان و سينمادوستان پرشور سينما، وي بزرگ‌ترين سينماگر دوران معاصر است. «آدمكش» فيلمي است كه اگر در مواجهه با آن، عادت‌هاي مالوف و قراردادي در نحوه داستانگويي و شخصيت‌پردازي «كلاسيك» را مدنظر قراردهيم يكسره به بيراهه رفته‌ايم چرا كه «آدمكش» پيش و بيش از هرچيز فيلمي است براي نگريستن، گوش سپاردن و حس كردن. اين درست كه هو با «آدمكش» به درون مرزهاي ژانر «ووشيا» (ژانر كلاسيك ادبي و سينمايي در خاوردور، درباره افسانه‌هاي سلحشوري، شمشيرزني و...) قدم مي‌گذارد ولي آنچه وي در اين قلمرو جست‌وجو مي‌كند و به آن دست مي‌يابد بسيار متمايز است و حتي بسيار فراتر از آنچه فرضا ونگ كار- واي در «خاكسترهاي زمان» انجام مي‌دهد. شايد بتوان گفت «آدمكش» بيش از هرچيز خودش را گرد خلأهاي مشخص و فضاهايي خالي و مبتني بر فقدان‌ها برپا مي‌دارد و اين امر آموزه و انگاره‌اي كهن در آسياي دور است، يادآور همان گفته تائو ته چينگ كه فضاي تهي ميان چرخ آن را به حركت مي‌اندازد، فضاي خالي يك كوزه آب را در خود قرارمي‌دهد، فضاي خالي خانه براي زندگي كردن مناسب است و در نهايت «نيستي» است كه در مواجهه ما با «هستي» سودمند است. از اين منظر، براي هو يك حكايت عاشقانه از سده نهم زماني واجد اهميت است كه فقدان عشق امروز را متضمن باشد. درك ما از شخصيت‌ها به واسطه حداقل‌ترين و موجزترين پرداخت و مستور نگاه داشتن آنها ميسر مي‌شود، صحنه‌هاي اكشن و زدوخوردها از خلال كمترين ميزان به تصويركشيدن جلوه‌هاي بصري/نمايشي و كات‌هاي ناگهاني و متوقف‌كردن به موقع آن است كه تماشايي مي‌شود. ميزانسن هو، با به پيش‌راندن فضا، ارتباط فيگورهاي انساني با آن، تقابل نماهاي داخلي (با سبك‌پردازي چشم‌نواز تئاتري) و نماهاي خارجي (به واسطه تصاويري مستندگونه‌تر و رئاليستي) و ارتباط ميان گذشته تاريخي با وضعيت معاصر، حضور طبيعت استعلايي و چشم‌اندازهاي زيباي آن در نسبت با تاريخ‌ بشري و شقاوت‌هايش «داستان» را ممكن مي‌سازد. سكوت و آرامش موجود در بسياري از سكانس‌ها ما را دعوت به گوش سپاردن به بافتار صوتي متنوع در فيلم مي‌كند، حركت دوربين در نمايي تماشايي در فيلم از طريق پنهان‌كردن و آشكارسازي از پس‌پرده‌ها و حدفاصل ميان آنها، چشمان ما را به نگريستن دقيق‌تر فرامي‌خواند؛ ديالوگ‌هاي موجز، ساده و بي‌تكلف ما را متوجه حس‌هاي حاضر در پس واژگان و شخصيت‌ها كرده و سكون هرچه بيشتر ما را قادر به درك ديناميسم ژرف و دروني فيلم مي‌كند. ترنم و ارتعاش، برسازنده ميزانسن هو هستند، نوعي شناورشدن با حركاتي خرد و كوچك، با بهره‌گيري از لرزش نور و وزش نسيم ضرباهنگ نرم، آرام و دروني فيلم شكل مي‌گيرد و بدون هيچ جلوه‌فروشي باشكوه هرچه تمام جلوه مي‌كند. فضاهاي داخلي، آكنده از رنگ‌ها، موسيقي درباري، صحنه‌پردازي‌هاي خيره‌كننده‌اش تنها در موازنه‌اي دقيق با نماهاي خارجي، با جنس تصويري متفاوت، صيقل‌نيافته، واقع‌گرايانه و مستندگونه از دهكده كوچك و مردمانش قادر است با پرهيز از هر شعاري تضاد را به لحاظ فرمي و سپس معنايي به تصوير بكشد. از اين رو است كه يينيانگ كه سرانجام درمي‌يابد قادر به كشتن نيست از فضاي پرزرق و برق دربار دور مي‌شود و به نزد مردمان خود بازمي‌گردد و در نماي پاياني در حركت به پس‌زمينه‌ در چشم‌انداز طبيعت از نظر دور مي‌شود چرا كه دست آخر طبيعت نه فقط ناظري بر تاريخ بشري كه گويي نيرومندترين و پايدارترين عامل موثر در تمامي معادلات آن است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون