ترجمه كيان فرهاد/ هو شيائو- شين، با آنكه ديگر در جهان و به شهادت اكثر منتقدان سرشناس حوزه سينما در سراسر دنيا، چهرهاي است بسيار سرشناس با جايگاهي تثبيت شده، ولي همچنان در ميان بسياري از سينمادوستان ايراني - مگر حلقههايي محدود - نامي است كماكان ناآشنا اما حضور اين سينماگر تايواني با تازهترين اثر خود «آدمكش» در فستيوال فيلم كن امسال و دريافت جايزه بهترين كارگرداني، بهانهاي شد براي آشنايي خوانندگان ايراني با اين فيلمساز برجسته.
آنچه ميخوانيد، ترجمه و تخليص مصاحبهاي است كه آدام كوك و دانيل كاسمن چندي پس از اتمام فستيوال كن با هو انجام دادهاند.
چرا شما و فيلمنامهنويسهايتان تصميم داشتيد كه فيلم مشخصا در قرن نهم بگذرد؟ چه نسبتي ميان سياستهاي موجود در اين داستان از قرن نهم با ما در امروز وجود دارد؟ يا اينكه مدرنيسم در اين فيلم كدام است؟
فيلم درباره آگاهي يك آدمكش است. آگاهي او از اينكه قادر نيست هيچكس را بكشد؛ اين مدرنيسم [موجود در فيلم] است. امروزه، ما قادر نيستيم مردم را به خاطر سياست يا هر دليل ديگري بكشيم.
چگونه بين تنش موجود ميان واقعيت تاريخي و واقعيت سينمايي و قراردادهاي ادبي و سينمايي چنين داستانهايي موازنه برقرار ميكنيد؟
با انجام پژوهش. ما كتابهاي بسياري درباره تاريخ سلسله تانگ و كتابهاي مشخصي درباره زنان، پوشش و نظام سياسي در آن دوره خوانديم. پس از مطالعه همه اينها شروع به برپاساختن لوكيشنها بر اساس اين مستندات كرديم.
در آن زمان، اهميت استان ويبو براي امپراتوري تانگ چه بود؟ به آن به چشم تهديد مينگريستند؟
در اواسط دوران امپراتوري سلسله تانگ، آنان فرمانداران نظامي را براي حفاظت از پايتخت ميگماشتند. پيش از خاندان تانگ، فقط قدرت اداري در كار بود، ولي رفتهرفته، سلسله تانگ ارتش را نيز برپاكرد. يك فرماندار نظامي توامان حوزهاي اداري و يك ارتش در اختيار داشت كه باعث شد آنها را پرنفوذتر كند و در همان زمان، در اواسط دوران، امپراتوري تانگ تضعيف شد. همين لحظه مناسبي براي فرمانداران نظامي، مانند فرماندار ويبو بود كه قدرت بيشتري به دست آورد.
فيلم ميزان قابل ملاحظهاي از صورتهاي بصري متفاوت دارد، با سياهوسفيد آغاز ميشود، اندازه تصوير تغيير ميكند، بافت تصويري آن از جلاي نماهاي داخلي تا تصاوير دانهدانه از نماهاي خارجي متنوع است و حتي نيازي نيست كه اشاره كنيم صحنههاي نبرد آن متفاوت است. ممكن است درباره استراتژي بصري خودتان و مارك لي پينگ- بين [فيلمبردار فيلم] و بافتهاي متفاوتي كه بهكار گرفتهايد صحبت كنيد؟
به واقع بستگي به خود صحنه دارد. من اندازه تصويري استاندارد ٣٣. ١ را دوست دارم؛ واقعا فوقالعاده است كه از آدمها و منظرهها در اين قالب فيلم بگيري و در سكانس فلشبك، از اندازه ٨٥. ١. بستگي دارد كه نسبت به آن سكانس چه حسي داشته باشم، دليل مشخصي برايش ندارم.
به عنوان شخصيتي با اين ميزان ديالوگ اندك، شخصيت يينيانگ بسيار غني و پيچيده از كار درميآيد. در همان مقدمه فيلم، بسيار مهربان ظاهر ميشود انگار كه به جانب صلحطلبي گرايش دارد. ممكن است درباره كشمكش دروني او و حق انتخابهايي كه با آنها مواجه ميشود چگونه مينگرد، صحبت كنيد؟
كشمكش دروني او، فرآيند آگاهي است. سرشت او اين است كه قادر نيست كسي را بكشد.
آيا مولفه اخلاقياي افزون بر اينها يا حتي متفاوتي براي فيلمگرفتن از خشونت وجود دارد؟ ممكن است درباره انتخابتان براي تصوير كردن خشونت بدون خون و خونريزي صحبت كنيد كه برخلاف آن صحنههاي داخلي [از قصر] به رنگ قرمز خوني هستند؟
در اين باره انگاره اخلاقياي ندارم. در صحنههاي درگيري فيلمهاي ديگر حضور بيشاز اندازه خون را حس ميكنم. در واقع، در فيلم اكشني پرسرعت، هيچچيز نميتوانيد ببينيد، حتي خون. من چنين حسي داشتم؛ به همين دليل، تمايل نداشتم از خون و خونريزي چنداني استفاده كنم. بينايي انسان توانايي تماشاي خونريزي با سرعت بالا را ندارد.
يكي از زيباترين و ممتازترين صحنههاي فيلم، وقتي است كه يينيانگ جاسوسي تيان و زني كه با او حرف ميزند را ميكند، پردهها و شمعهاي خارج از فوكوس اغلب ديدمان را مسدود يا تار ميكنند. امكان دارد درباره اين تمهيد در ميزانسن توضيح دهيد؟
به واقع من ميزانسني ندارم. به باورم اين بازيگرهايم هستند كه ميزانسن را انجام ميدهند. هر سكانس، موقعيتي را براي بازيگرانم وضع و فضايي برايشان مهيا ميكنم كه قادر به حركت در آن باشند. آنها كاري را كه بخواهند در اين فضا انجام ميدهند، اين بازي آنهاست كه نقشها را زنده ميكند، آنها هستند كه به درون نقش ميروند، تنها كاري كه من انجام ميدهم تصويركردن آن است.
آيا «آدمكش» داستاني عاشقانه است؟
اساسا، اين فيلم داستاني عاشقانه است و داستان عاشقانه براي من... آن است كه فاقد عشق است. عشق همواره همراه با موانع است، عشق آنچيزي نيست كه تصورش را داريم. بسيار به ندرت امكان دارد زوجي از خلال آن دست به ازدواج بزنند. اگر عشق آسان بود، آن وقت ديگر نه ادبياتي وجود داشت نه درامي و نه سينمايي. منبع: Mubi