• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3397 -
  • ۱۳۹۴ پنج شنبه ۲۸ آبان

كو كتابخر و كتابفروش

اگر سيصد و شصت و چهار روز كتاب نخوانيد، اين يك پنجشنبه هم نمي‌خوانيد. اين بازي كتاب گردي البته اتفاق خوبي ست. به خصوص براي رونق بازار كاسد كتاب بد نيست. كلا هر كاري كه به رونق كتاب بينجامد مغتنم است. اما كسي كه با كتاب بيگانه است، با بيلبورد و شعار و تبليغات «آشنا» نمي‌شود. چند شب پيش زنگ زده بودم برايم غذا بياورند. جلوي در خانه ما يك كتابخانه محقر و معمولي ست. از همين كتابخانه‌هايي كه اكثرا شبيهش را توي خانه دارند. پيك غذا‌آور چشمش كه به كتاب‌ها افتاد گفت «اينجا كتابفروشي است؟» يعني آنقدر وجود چهارتا كتاب را توي خانه غريب مي‌ديد كه نمي‌توانست بين خانه و كتاب جمع ببندد. موقع اثاث‌كشي هم با كارگران اثاث بر به مشكل خوردم. آنها با يخچال و گاز و فرش و وسايل زندگي هيچ مشكلي نداشتند. روي كول مي‌گذاشتند و پنج طبقه را عين قرقي بالا و پايين مي‌بردند. اما از تماشاي كتاب كهير مي‌زدند. همين كه ببينند چهارتا كتاب و دفتر داري، رفتارشان عوض مي‌شود و يك طور ديگر حرف مي‌زنند. فقط كارگران و پيك‌هاي بيرون بر و درون بر نيستند كه با كتاب بدند، قوم و خويش‌ها هم اگر در فاميل‌شان كتابخوان داشته باشند با همان چشمي نگاهش مي‌كنند كه به ديوانه. هر كسي مي‌آيد خانه من نخستين جمله‌اي كه به ذهنش مي‌رسد همين است كه «همه اينها را خواندي؟» اوايل من تواضع مي‌كردم و مي‌گفتم «همه همه كه نه. اما چندتاييش را خوانده‌ام.» بعد مي‌ديدم اين حرف مرا حمل بر مجامله و فكر مي‌كنند با يك مشنگ كتابخر طرفند. از تلويزيون هم يك شوخي بي‌مزه تكراري بلد بودند كه «اين كتاب زرشكي‌ها رو متري چند خريدي؟ كاش با پرده‌ات ست مي‌كردي...» بعد فكر مي‌كردن اين كتاب‌ها مفت و مسلم به چنگ آمده‌اند و خانه من كتابخانه عمومي ست و هر كتابي را كه بخواهند مي‌توانند قرض بگيرند و نخوانده گم و‌گورش كنند. همين‌كه مرا مي‌ديدند ياد تمايلات كتابخواني شان در نوجواني مي‌افتادند و چهارتا اسم و چهارتا كتاب را رديف مي‌كردند كه كتاب امانت بگيرند. انگار آمده بودند كتابخانه مسجد محل. درد‌سر اين بود كه نمي‌خواندند، بلكه لاش را هم باز نمي‌كردند. مي‌بردند و پس نمي‌آوردند. اگر بگويم چه كتاب‌هاي درجه يكي از من به يغما بردند دل سنگ كباب مي‌شود. از آن به بعد هر كس مي‌پرسد اينها را خوانده‌اي با اعتماد‌به‌نفسي حيرت‌انگيز مي‌گويم «بله. قبول نداري امتحان بگير.» و تا قبل از اينكه احساسات كتابخواني‌اش عود كند مي‌گويم كه اين كتاب‌ها وسيله كار و زندگي من است، به هيچ كس قرض نمي‌توانم بدهم. بعد هم تا حرف از بي‌وفايي بشنوند مي‌روند توي لب و از هر چه كتاب و كتابخوان است متنفر مي‌شوند.
كلا ملت با اهل كتاب خوب تا نمي‌كنند. بعضي‌ها كه در دل‌شان يك احساس انزجار دارند. فكر مي‌كنند چون كتاب نمي‌خوانند توسط كتابخوان‌ها تحقير مي‌شوند. اين حس را محض نمك و شوخي نمي‌گويم. ديده‌ام كه تا مي‌فهمند يكي اهل كتاب است سريع در برابرش موضع مي‌گيرند كه يعني «تو خيلي هم چيزي حالي‌ات نيست و فكر نكن كه به خاطر چهارتا كتاب خيلي بيشتر از ما مي‌فهمي.» يكي كه يك بار رسما توي چشمم نگاه كرد كه «كتاب كه شعور نمي‌آورد». من اين را هم ديده‌ام كه تا بي‌مدرك‌ها به با مدرك‌ها مي‌رسند براي اينكه بتوانند موضع برابر بگيرند سريع دست به تخريب شخصيت مي‌زنند و اعلام عمومي مي‌كنند كه مدرك شعور نمي‌آورد. درست است نمي‌آورد اما معني‌اش اين نيست كه از آن طرف بي‌مدركي شعور مي‌آورد. بر فرض هم كه كتاب عقل و فهم نياورد، كتاب نخواندن هم چيزي نمي‌آورد.
چه داشتيم مي‌گفتيم به كجا رسيديم. اينكه ملت جمع بشوند توي كتابفروشي‌ها خوب است. كلا هر اتفاقي كه باعث دورهمي و رفاقت و مودت بشود خوب است. حتي اگر اقتصاد كتاب را نتوانيم نجات دهيم همين قدر كه چراغ كتابفروشي‌ها را روشن نگه مي‌داريم خوب است. كتابفروشي‌ها به تلنگري بندند كه بانك بشوند يا تغيير كاربري پيدا كنند و كافه بشوند. البته كه كتابفروشي بر بانك و كافه فضيلتي ندارد اما از آن طرف نزديك است كه شهر از وفور بانك و كافه لبريز شود. همين‌جوري دارد فوران مي‌كند. بانك و كافه و سوپري دارد از سر و كول شهر بالا مي‌رود. كتاب اما حتي اگر شهرداري تمام بيلبوردهايش را تبليغ كتاب كند اتفاقي نمي‌افتد. نه اينكه اين چيزها بد باشد. بد نيست اما اميد معجزتي هم نيست. براي رفع تشنگي بايد بلند شد و آب خورد. براي دروغ نگفتن بايد دروغ نگفت. تبليغات كسي را راستگو نمي‌كند. حرف آخر را بگويم براي ترويج كتابخواني بايد كتاب خواند. براي اينكه مردم كتاب بخوانند كار ويژه‌اي نبايد انجام داد. بايد كتاب خواند. بايد كتاب خريد و كتاب خواند. براي اين كار بهترين راه همين است كه كسي كاري به كتابخر و كتاب‌‌فروش ندارد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون