درباره انتخاب يك نشانه به جاي واژه
شادي حقيقي گمشده
سياوش جمادي
جهاني كه در آن زندگي ميكنيم، خالي از شادي حقيقي است. خشونت، عصبيت، ترس و اضطراب و نااميدي روزبه روز در كل جهان بيشتر و بيشتر ميشود و شادي حقيقي مردمان در اين جهان دورتر و گم. انتخاب نشانهاي از خنده و اشك شوق به جاي واژه، نشانهاي از همين كاستي بزرگ در جهان است.
ديكشنري آكسفورد اين نشانه را انتخاب كرده تا پيامي در جهت صلح و شادي بدهد و اعلام كند؛ با آنكه قدرت عملي براي حل بحران كمبود شادي در جهان ندارد، ميتواند پيامرسان اين بحران باشد و آن را نشانه بدهد؛ بحراني كه حاصل دوگانگي جهان پيرامون است. حاصل شعارها و حرفهايي كه فقط درباره صلح، شادي و آرامش جهاني است و در عمل نه تنها هيچ قدمي براي آن برداشته نميشود كه برعكس به سمت خشونت و ترس حركت ميكند. ما در جهاني زندگي ميكنيم كه مجازي است، كه ايدهها و انديشهها آنقدر تكثر پيدا كردهاند كه امري كلي و بيفايده شدهاند و هيچ بنياد و ريشهاي ندارند. هيچ ايدهاي نيست كه از اين سوال بيايد؛ چرا خنده روزبه روز كمتر ميشود و خشونت روزبه روز بيشتر؟
چرا كارخانههاي اسلحهسازي روزبه روز به توليدات خود ميافزايند و بانكهاي جهاني و صندوق بينالمللي حكومتش بر فضاي عمومي بيشتر ميشود و فضاي عمومي را كلبيمسلكتر ميكند؟ كسي نميپرسد كه انديشمندان ايدهپردازان جهاني كه ميتوانند و راه و روشي براي برونرفت از اين فضاي آشفته پيدا كنند كجا مهجور و دورمانده شدهاند و فضاي اظهاروجود و توانايي چرا هر روز تنگتر از ديروز ميشود؟ كسي اينها را نميپرسد و ما ماندهايم و جهاني دوگانه كه پر از خبرهاي روزانه خشونت و افراطيگري و ترس است. چنين است كه شادي حقيقي گم ميشود و چنين است كه ديكشنري آكسفورد ميان تمام واژههايي كه ميتوانستند«ترين» باشند، دست به انتخاب يك نشانه ميزند تا هشدار دهد و بخواهد كه اين جهان فارغ از شعارها و كليشهها، به سمت آزادي حقيقي و شادي حقيقي مردمانش حركت كند؛ اتفاقي كه تا زماني كه شعارش خوانده شود و در عمل مبارزهاي و حركتي حقيقي براي آن رخ ندهد، به دست نميآيد.
پينوشت: ديكشنري آكسفورد هرسال يك واژه را به عنوان واژه سال اعلام ميكند. اما امسال به جاي واژه سال آيكوني را كه در فضاي مجازي پرطرفدار است به عنوان واژه سال معرفي كرده؛ آيكوني كه به«اشكشوق» معروف است و در توضيح انتخاب آنهم اعلام شده: « بهترين شكل حالت و روحيه و دلمشغوليها را در سال 2015 نشان ميدهد». براي همين انتخاب است كه از سياوش جمادي پرسيديم چرا يك نشانه مجازي به جاي واژه در جهان امروز انتخاب ميشود و اين انتخاب نشانه چيست.
وقتي دلتان ميگيرد چه كار ميكنيد؟
سروش صحت
راننده تاكسي مردي پا به سن گذاشته بود. كنارش روي صندلي جلوي تاكسي دختر جواني نشسته بود. من و يك نوجوان 15-14 ساله و يك مرد ميانسال كه موهاي جلوي سرش ريخته بود، عقب تاكسي نشسته بوديم.
غروب دلگيري بود. نه راننده مسن، نه دختر جوان، نه من، نه پسر 15-14 ساله و نه مرد ميانسال هيچ كدام حرف نميزديم. همه در فكر بوديم. همه به روبهرو نگاه ميكرديم و هيچ كدام حرف نميزديم. دلم گرفته بود. دلم داشت ميتركيد. آيا بقيه هم دلشان گرفته بود؟... يك لحظه ميخواستم بپرسم شما هم دلتان گرفته است؟ ولي نپرسيدم. موبايلم را از جيبم درآوردم و نگاه كردم، نه ميسكال داشتم و نه اساماس. موبايل را توي جيبم گذاشتم و دوباره به روبهرو خيره شدم.