دنياي اينروزهاي منيژه محامدي
ميخواهم دنيا آرام شود
دنيا عيوضي/ بزرگترهاي تئاتر، دغدغه بزرگشان تئاتر است. منيژه محامدي هم يكي ازهمين بزرگترهاست كه حرف اول و آخرش صحنه و نمايش است و وقتي ميخواهد دغدغه اينروزهايش را روايت كند، نخستين كلمهاي كه به زبان ميآورد باز هم همان تئاتر است؛ كلمهاي كه ميرود تا بهانهاي براي آغاز روايت دغدغه اينروزهاي پيشكسوت تئاتر باشد. سالهاست تئاتر درس ميدهد، چه در صحنه نمايش با آثارش، چه در سر كلاس با آموزههايش. هميناست كه تغيير و تحول را در تئاتر بهتر از هركسي درك ميكند و تعريف ميكند: «تئاتر حرفهاي به آن معنا كه در كشورهاي ديگر رايجاست در ايران وجود ندارد. تئاتر حرفهاي در كشور ما از بين رفته و تئاترهاي ما بيشتر آماتور، دانشگاهي يا علاقه شخصياست. اينكارهايي كه روي صحنه ميرود اسمش تئاتر حرفهاي نيست. تئاتر حرفهاي با آموزش و ديدن آثار بزرگان جهان به دست ميآيد. جوانان به راهنمايي و آموزش صحيح نياز دارند، اما در ايران اين فرصت در اختيار جوانان قرار نميگيرد. هميناست كه تئاتر حرفهاي در كشور ما از بين رفته و جوانان هر كاري كه روي صحنه ميبرند فكر ميكنند حرفهاي است، چون بهتر از اين را نديدهاند. هر چه ديدهاند همين تكنيكها و قابليتها را داشته.»
وقتي يك تئاتري قديمي از فقر تئاتر حرفهاي در ايران ميگويد حتما براي اثبات اين ادعاي خود دلايلي هم دارد. محامدي استدلال ميكند: « متن و محتوا 50 درصد يك اثر نمايشي موفق را تشكيل ميدهند وقتي اين 50 درصد دچار زوال شود، قطعا از قابليتهاي يك اثر نمايشي براي موفق شدن كاسته ميشود، همانطور كه متون نمايشي با كيفيت در ايران كمتر اجرا ميشوند، اغلب در اجراها كار خوبي نميبينيم. كارها حرف تازهاي براي گفتن ندارند و بيشتر شبيه يك جنگولك بازي است. يك اثر نمايشي موفق بايد با جهان پيرامون ارتباط برقرار كند.»
مسائل اجتماعي هميشه اصليترين درونمايه تئاترهاي محامدي بوده، مسالهاي كه نه تنها در زندگيهنرياش به آن ميپردازد كه در روزمرّگيهايش هم به آنها فكر ميكند؛ به اوضاع جهان، صلح و آرامش مردم دنيا. دوست دارد جهانيان در صلح و آرامش كنار هم زندگي كنند و رويدادهاي تلخ و تكاندهندهاي كه اينروزها از گوشه گوشه دنيا شنيدهميشود، اتفاق نيفتد. از شنيدن اين اخبار متاسف ميشود و تعريف ميكند: «خبرهاي تلخ دنيا نگرانم ميكند. ميخواهم دنيا آرام شود. شرايطي كه امروز در كشورهاي همسايه ما وجود دارد ناراحتكننده است و نميتوان تحت تاثير آن قرار نگرفت. اين روزها به اين مسائل زياد فكر ميكنم، به اوضاع نابساماني كه جهان را گرفته و باعث شده آرامش مردم از دست برود. هيچ چيز ناگوارتر از ناآرامي مردم جهان نيست. دوست دارم همه مردم در آرامش زندگي كنند، كارهايي انجام دهند كه براي زندگي خود و ديگران تاثيرات خوب داشته باشد تا اين تاثيرات منفي اخبار جنگ و خونريزي خنثي شود.»
هنرمند ايراني اگرچه امروز آرامش را در پايتخت كشورش احساس ميكند اما باز هم نگران است و ميگويد: «ايران هم جدا از كشورهاي ديگر نيست، مسائل و گرفتاري كشورها روي يكديگر سايه مياندازد. كشور ما بهنسبت كشورهاي اطرافش در آرامش بهسر ميبرد، اما مردم ما هم تحت تاثير فشارهايي هستند كه آرامش را از آنها گرفته؛ نميتوان نگران مردم نبود و به مشكلات آنها فكر نكرد. اميدوارم همه دنيا در آرامش قرار گيرد. فقط در يك كشور آرام ميتوان به دانش، علم و هنر پر و بال داد و كارهاي اثرگذاري توليد كرد؛ كارهايي كه در سطح جهان منتشر شود و همه دنيا از ديدنش لذت ببرند.»
حرف آخر استاد دانشگاه باز به تئاتر بازميگردد؛ به مسووليتهايي كه بايد جدي گرفته شود تا تئاتر ايران رو به جلو حركت كند. او از مسوولان ميخواهد نگذارند انرژي جوانان علاقهمند به تئاتر هدر رود و ميگويد: من جوانان علاقهمند زيادي را ميبينم كه با شور و توانايي وارد عرصه نمايش ميشوند. اين جوانان نياز به جهتدهي دارند تا انرژيشان هدر نرود. بهتر است مسوولان، مسووليتهاي خود را جدي بگيرند و انرژي جوانان را مديريت كنند. جوانان به راهنمايي و مديريت نياز دارند تا بتوانند آثار خوبي را توليد كنند؛ آثاري كه به تئاتر ايران رونق و روح ببخشد.