مقابله با نفوذ، به سبك اصولگرايان
چهره زشتي از آن به نمايش درميآيد كه مثل پوستين وارونه است. در نخستين نمونه يكي از مسوولان محترم، حملهكنندگان به سفارت عربستان را سلطنتطلبها معرفي كرده است. بگذريم از اينكه با گذشت 37 سال پس از سلطنت و راي 98 درصدي به جمهوري اسلامي، معلوم نيست كه اصولا چه كسي در اين كشور سلطنتطلب است كه به خود اجازه چنين اقدامي را دهد؟ ولي اين نحوه از تحليل نفوذ، به نوعي ساده كردن و تحريف واقعيت نفوذ است. اينكه سلطنتطلبها به ميان افراد حملهكننده به سفارت عربستان نفوذ كرده باشند، موجب تحريف واقعيت ميشود. اينكه اسيدپاشان يا قاتلان زنجيرهاي را نيز كار نفوذيها بدانيم، همگي به معناي آن است كه نفوذ را از ماهيت اصلي خود خارج كردهايم و به ابزاري براي توجيه رفتار خودمان تبديل كردهايم و همين عمل، جامعه را دربرابر نفوذ ضربهپذير ميكند.
قضيه سخنان اين مسوول محترم را ميشد، هضم كرد چرا كه براساس گذشته، سخنان غيرمنتظرهاي نبود. ولي اظهارات سخنرانان اصلي همايش اصولگرايان را با چه تحليلي ميتوان پذيرفت، آنجا كه دو سخنران اصلي آن اظهار داشتند كه: «حالا كه امريكا ميخواهد به ايران بيايد، بايد سعي كنيم جلوي نفوذش را بگيريم. خطرناكترين نفوذ اين است كه در دو مركز تصميمگيري خبرگان رهبري كه ميخواهد بهوقت خود به وظيفهاش عمل كند و مجلس شوراي اسلامي نفوذ كند. . . خطر نفوذ هميشه بوده اما در انتخابات مجلس دهم نمايانتر شده است، يكي از راههاي نفوذ اين است كه مانع وحدت اصولگرايان شوند.»
پرسشي كه براي يك ناظر بيطرف به وجود ميآيد اين است كه چه ربطي ميان نفوذ و عدم وحدت اصولگرايان وجود دارد؟ نكند امريكاييها در ميان دوستان، كساني را فرستادهاند كه مانع از وحدت شوند؟ خوب مگر هر مشكلي وجود دارد بايد آن را به نفوذ ربط داد؟ آيا در گذشته كه ميان اصولگرايان وحدت برقرار نشد، به دليل وجود نفوذ بود؟ نفوذ سختافزاري يا نرمافزاري؟ اگر سختافزاري است، كه بايد نفوذكنندگان را معرفي كنيد و اگر نرمافزاري است، بايد انديشهها و ذهنيتهاي موردنظر را شرح و ديگران را نسبت به آنها پرهيز داد.
آيا در سال 1388 كه به وحدت رسيديد و همه از احمدينژاد حمايت كرديد، راه نفوذ بسته شده بود؟ از سوي ديگر، يعني چه كه ميخواهند از طريق مجلس خبرگان و مجلس شورا، نفوذ كنند. اگر منظورتان نفوذ نرمافزاري است، مبادا درصدد برآييد كه با استفاده از ابزار مادي و تمسك به قانون مانع از حضور رقباي خود در انتخابات با توجيه جلوگيري خيالي از نفوذ شويد كه اين خيلي خطرناك است و نهتنها مشكل اصولگرايان را حل نميكند، بلكه تشديد هم ميكند. در اين صورت بهتر است مولفههاي اين نوع از نفوذ را بيان كنيد و راههاي مقابله فكري خودتان با آن را عرضه كنيد. ولي اگر منظورتان نفوذ سختافزاري است كه طبعا قانون دارد و اجراي آن مورد حمايت است و نبايد فراتر از آن چيزي خواست.
اگر منظور اصولگرايان از نفوذ واضح شود، در اين صورت خواهيم ديد كه ابعاد مساله موردنظر آنان در ايران، روز به روز گستردهتر شده است و اين ميرساند كه شيوههاي مقابله با آن ناكارآمد و نادرست بوده است. شايد هم از اساس درك درستي از ابعاد و ويژگيهاي نفوذ نداشتهاند. به نظر ميرسد كه دوستان اصولگرا در حال فرافكني مشكلات داخلي خود هستند. آنان كه در جريان انتخابات 1392، دچار يك بحران جدي شدند، هنوز متوجه ابعاد اين بحران نيستند و گمان ميكنند كه با تكيه به گروه جديد طرفدار احمدينژاد ميتوانند برخي از افراد خود را وارد مجلس كنند. در حالي كه چنين نيست. مشترك شدن ليست آنان به ضرر اصولگرايان واقعي است و نفع اصلي را گروه احمدينژاد خواهد برد. زيرا گروه «يكتا» آراي خود را دارد. آرايي كه براي پيروزي كفايت نميكند و نيازمند حمايت گروههاي ديگر است. ولي نكته اينجاست كه طرفداران يكتا چنان ماهيتي دارند كه راي خود را به ساير گروههاي اصولگرا نخواهند داد. بنابراين آنان در پي ارتزاق از آراي ائتلاف هستند. نفوذپذيري واقعي براي اصولگرايان اينجاست و نه از سوي ديگران. راهحل نيز تن دادن به يك رقابت قانوني و مسالمتآميز است. اين به نفع نهاد مجلس است. شايد وحدت موردنظر اصولگرايان براي اصلاحطلبان هم خوب باشد، زيرا با دوقطبي كردن خودشان و احمدينژاد، برنده قطعي بازي در شهرهاي بزرگ و اصلي كشور خواهند بود و در اين ميان اصولگرايان واقعي هستند كه زير دست و پاي اين دو گروه لِه ميشوند، ولي اين اتفاق به نفع نهاد مجلس نيست. اگر انتخابات چندقطبي باشد به نفع همه است. البته اگر ردصلاحيتها زياد نباشد، به احتمال فراوان اصلاحطلبان نيز داراي دو ليست خواهند بود و به چندقطبي شدن كمك ميكند، ولي ردصلاحيت گسترده كه اميدواريم رخ ندهد، نتيجه معكوس و دوقطبي
خواهد داشت.