رويكرد اجتماع محور به مقوله حاشيهنشيني
سيد حسن موسوي چلك
يكي از موضوعاتي كه كشور ما از گذشتههاي دور با آن روبهروست، موضوع محلات ناكار آمد شهري است، كه در گذشته با نام حاشيه نشيني از آنها ياد ميشد. اين محلات در سال 82 با مصوبه هيات دولت به سكونتگاههاي غيررسمي تغيير نام پيدا كرد. اين محلات به چهار دسته تقسيم ميشوند، 1- محلاتي كه به عنوان بافت فرسوده شناخته ميشوند، 2- محلاتي كه به عنوان سكونتگاههاي غيررسمي ناميده ميشوند، 3- محلاتي كه به عنوان بافت تاريخي ناميده ميشوند و در نهايت روستاهايي كه به مناطق شهري الحاق شدهاند. اين محلات در سال 83 بر اساس سند راهبردي احيا، بهسازي و نوسازي بافتهاي ناكارآمد شهري كه در هيات دولت تصويب شد با اين تعريف شناخته ميشوند. طبق آمار رسمي كه در سال 93 اعلام شده، در 89 شهري كه مورد بررسي قرار گرفت، كمتر از 1000 محله در ايران با اين ويژگي شناخته شده است، اين محلات در كل كشور جمعيتي حدود 18 ميليون نفر را در خود جاي دادهاند. در سكونتگاههاي غير رسمي بين 10 تا 11 ميليون نفر ساكن هستند. اگر همين 11 ميليون نفر را در نظر بگيريم، نميتوانيم بگوييم كه شهروند غير رسمي هستند، اين افراد شهروندان اين شهر هستند و بايد از حقوق خودشان برخوردار باشند. در بازنگري كه در سند راهبردي احيا، بهسازي و نوسازي بافتهاي ناكارآمد شهري صورت گرفت، دولت موظف شد، در تمامي اين مناطق، متوسط خدمات عمومي بهداشتي و رفاهي را ارايه كند. بسياري از اين مناطق از حداقلها هم پايينتر هستند. در حالي كه تمامي اين افراد شهروندان جامعه ما هستند. نميتوانيم شهروندان را بر اساس موقعيت جغرافيايي شان به رسمي و غير رسمي تقسيمبندي كنيم. لذا موضوع سكونتگاههاي غير رسمي از اين جهت براي ما مهم است. در بعضي شهرهاي بزرگ مثل مشهد بيش از يك سوم جمعيت اين شهر در سكونتگاههاي غير رسمي ساكن هستند و از حداقلها محرومند. در بسياري از اين مناطق آب و برق و گاز ارايه شده است، اما خدمات اجتماعي و بهداشتي ارايه نميشود. معناي اين مساله اين است كه جايي كه در ازاي خدمات ارايه شده پولي دريافت ميكنيم خدمات را تا دورترين مناطق ميرسانيم، اما زماني كه قرار است خدمات اجتماعي و بهداشتي ارايه كنيم، با اين توجيه كه اينها مهاجرين غيرقانوني هستند، خدمات رساني زياد باعث ميشود كه اين مناطق هر روز پر جمعيتتر شوند و خدمات را از آنها دريغ ميكنيم. توجه به اين سكونتگاههاي غيررسمي مهم است، و ما نبايد نگاه تك بعدي به اين مساله داشته باشيم. ابعاد اجتماعي و موضوعات مرتبط به اين سكونتگاهها را هم بايد در نظر بگيريم. تلاش دبيرخانه ستاد ملي توانمندسازي سكونتگاههاي غيررسمي كشور اين است كه نگاه اجتماعي به اين مقوله داشته باشد. نخستين شهري كه به عنوان شهر پايلوت انتخاب شد سبزوار بود، و بر همين اساس نخستين همايش ملي باز آفريني محلات شهري را برگزار كرديم. در اين برنامه سعي كرديم از ظرفيتهاي مشاركتهاي مردمي نهايت استفاده را كنيم و همچنين به هويت مردم توجه ويژه داشته باشيم. اينها نشان ميدهد كه ما بايد با مداخلات اجتماعي اين مناطق را تبديل به يك فرصت كنيم. نكته بعدي اين است كه واژه غير رسمي براي اين مناطق مورد پذيرش نيست. بايد به دنبال ادغام اين مناطق با محيطهاي شهري باشيم، به جاي اينكه اينها در گوشهاي باشند كه ترددي در آن وجود ندارد، بايد فضايي را فراهم كنيم كه تردد و مداخلات و برنامههاي اجتماعي در آنها صورت گيرد. با افزايش اين تردد است كه ما ميتوانيم اين محلات را از بن بست خارج كنيم. اين را فراموش نكنيم كه اگر ما اينها را كنار بگذاريم موجب ايجاد مشكلات جدي خواهد شد. تجربهاي كه در محلاتي مثل خاك سفيد و قلعه ساختمان و محلاتي شبيه اين داشتيم. ما خاك سفيد را تخريب كرديم اما چه اتفاقي افتاد؟ غير از اين بود كه اين معضلات متاستاز گونه به مناطق ديگر سرايت كرد. البته كه ما هم معتقديم ارايه خدمات در اين مناطق ممكن است حجم مهاجرتها را افزايش دهد. اما آنچه الان در حال بروز است، اتفاق خوشايندي نيست. به همين دليل در كنار كارهاي كالبدي و فيزيكي حتما بايد به توسعه خدمات اجتماعي و بهداشتي و حتي ورزشي هم پرداخت. دولت در موضوعات اينچنيني به جاي اجراي برنامه بايد ظرفيتسازي كند و اجازه بدهد تا بخش خصوصي با مشاركت خود مردم و با توجه به نيازهاي آنها برنامهريزيهاي اجرايي انجام دهد. اگر ما نخواهيم با رويكردهاي اجتماعي به اين مناطق نگاه كنيم، همانطور كه تا به امروز در مديريت مناسب اين مناطق موفق نبوديم، باز هم موفق نخواهيم بود. ما بايد به اين مقوله رويكرد اجتماع محور و محلي داشته باشيم تا متناسب با نيازها و اولويتها و امكانات و همچنين متناسب با شرايط فرهنگي مردم و اقوامي كه در هر منطقه هستند، براي آن منطقه برنامهريزي كنيم چرا كه هر منطقه تفاوتهاي فرهنگي عمدهاي با مناطق ديگر دارد.