داعش و امكان تغيير توازن قدرت بين طالبان و دولت افغانستان
زهرا توحيدي/ ظهور داعش و گسترش تهديدات ناشي از آن را ميتوان مهمترين مساله امنيت بينالملل در سالهاي اخير دانست. افغانستان يكي از كشورهايي است كه از زمينههاي قابل توجهي براي رشد و نمو تروريسم برخوردار است. از همين روست كه در يك سال اخير، بحث ميزان حضور داعش در اين كشور و به ويژه زمينههاي گسترش فعاليت آن به مهمترين دغدغه امنيتي در درون اين كشور و به يكي از نگرانيهاي امنيتي طيف وسيعي از كشورها به ويژه همسايگان افغانستان تبديل شده است.
بر مبناي گزارشي كه ماه گذشته توسط اداره ناظر ايالات متحده براي بازسازي افغانستان منتشر شد، اكنون اين كشور در مقايسه با دوره پيش از تهاجم امريكا در سال ۲۰۰۱، در شرايط وخيمتري به سرميبرد. در حال حاضر، طالبان حدود ۳۰ درصد از افغانستان را در كنترل خود دارند؛ اعتماد مردم به حكومت وحدت ملي به دليل حملات مداوم در كابل و تهديد خشونتآميز از سوي داعش رو به كاهش است؛ اقتصاد در حالت سقوط آزاد قرار دارد؛ خروج بخشي از زيرساختهاي نظامي خارجي، بدان معناست كه صدها هزار تن اكنون بيكارند يا بزودي بيكار خواهند شد و فساد گسترده همچنان در ميان رهبران حكومتي وجود دارد. مجموع اين شرايط، بسترهايي براي گسترش انواع جديدي از افراطگرايي در افغانستان را فراهم آورده است. يكي از مهمترين گروههاي جديد افراطگرا در درون افغانستان، داعش است. تخمين زده ميشود كه تعداد نيروهاي داعش در افغانستان به ويژه در ايالت ننگرهار كه در جوار مرز پاكستان قرار دارد، حدود ١٠٠٠ تا ٣٠٠٠ نفر باشد اما ارزيابيها نشان ميدهند احتمالا اين شمار افزايش خواهند يافت.
هر چند كه در افغانستان تغيير وفاداري از گروهي به گروه ديگر آسان به نظر ميرسد اما از آنكه طالبان ديگر يك گروه منسجم تحت رهبري واحد نيستند؛ از اين رو بسيار محتمل است كه نيروهاي پراكنده شورشي كه زماني تحت رهبري طالبان بودند، داعش را موثرتر بدانند و جذب آن شوند. در نتيجه فرقهگرايي داعش و تنشي كه ميان مردمان سني و مردمان ديگر مذاهب و اديان به وجود آورده است، بلايي است كه ميتواند كل افغانستان را در آتش جنگ و قتلعام و نسلكشي فروببرد.
اساسا دو ديدگاه در مورد خطر داعش در افغانستان وجود دارد؛ عدهاي خطر فعال شدن داعش در افغانستان را توهم ميپندارند و افغانستان را فاقد بسترها و فضاي جغرافيايي لازم براي فعاليت اين گروه تلقي ميكنند و دستهاي ديگر كه بهشدت با اين نظر مخالفند و خطر فعال شدن داعش در اين كشور را بسيار جدي و خطرناك توصيف ميكنند.
با همه اين اوصاف، آنچه بر اساس دادههاي موجود روشن است، آنكه داعش به عنوان «نيروي سوم» در صحنه سياسي افغانستان ظاهر شده است اما اينكه اين نيرو تا چه ميزان قابليت برهم زدن نبرد استراتژيك سنتي ميان دولت و طالبان را داشته باشد، چندان روشن نيست. با آنكه دولت افغانستان تاكنون داعش را به عنوان يك طرف جنگ خود معرفي نكرده و تنها ميكوشد از موج بينالمللي كه عليه اين گروه به راه افتاده، در راستاي جذب منافع خارجي و بازگرداندن توجهات بينالمللي به افغانستان بهره گيرد.
اما با شرايطي كه افغانستان را فراگرفته، پيشروي داعش به سمت ديگر شهرهاي افغانستان در بهار پيشرو را نبايد دور از ذهن دانست. اين در حالي است كه نيروهاي مسلح جديد افغانستان، هم از تجربه كافي برخوردار نيستند و هم فاقد تجهيزات پيشرفته و ضروري براي مبارزه با داعش هستند؛ در مقابل اكثر اعضاي داعش در عملياتهاي القاعده در افغانستان، پاكستان، چچن و عراق و بخش ديگري از آنها نيز در سه سال اخير در جنگهاي داعش در عراق و سوريه تجربه جنگي اندوختهاند.