• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۳ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3489 -
  • ۱۳۹۴ سه شنبه ۲۵ اسفند

در سوگ فرزند آفتاب

علي‌اصغر شعردوست

خورشيدي و برنيايي از كوه
هر صبح دم از صبات جويم
صياد قضا نهاد دامت
از دامگه قضات جويم
دريا كنم اشك و پس به دريا
در هر صدفي جدات جويم
درست است كه مرگ «داد» است، اما آدمي همواره اين «داد» را برنمي‌تابد. عشق دلدوز و دلسوز آدمي به حيات و مظاهر آن آدمي را به «بانگ و فرياد» وامي‌دارد و بر مرگ به اعتراض مي‌خواند. چه مي‌توان كرد، آدمي را از مرگ گريزي نيست «كل نفس ذائقه الموت». ‏
همه كارهاي جهان را در است
مگر مرگ كان را دري ديگر است
آدمي در جست‌وجوي جاودانگي تا فراسوي جهان به ظلمات گذر كرده از افق افسانه‌ها و اساطير سر برآورده و به هر آنچه جاودانگي آدمي را تضمين كند روي خوش ‏نشان داده است. ولي اين همه، باز هم گره ناگشوده مرگ را از هم نگشاده است و آدمي ‏در هرگامي به مرگ نزديك‌تر مي‌شود و فرزند آدم را از اين همزاد، گريز و گريزي نيست. ولي آنان كه در چشمه مصفاي خرد و حكمت و عشق و عرفان رويين تن شده‌اند، به راز جاودانگي دست يافته‌اند و داس مرگ را بر مزرعه حيات آنان دستي نيست. آنان در ‏گذر ايام جاودانه، بر آسمان حيات بشري درخشيده‌اند و تا زمان درگذر است و زمين حيات را تجربه مي‌كند، آنان بي‌مرگ بر بستر حيات جوامع بشري ماندگار مانده و زنگ و ‏رنگ كدورت و مرگ نگرفته‌اند. ‏
يادگار گرامي امام راحل، حضرت حجت‌الاسلام‌والمسلمين حاج سيداحمد خميني(ره)، از آن زمره مردان بود كه به راز بي‌مرگي وقوف يافته‌اند و وجود تابناكش بر آسمان معرفت انساني همواره نورافشان باقي خواهد ماند. ‏اگرچه دست بي‌رحم مرگ نابهنگام درخت گشن شاخ وجود او را به خاك افكند، اما فضايي كه آن وجود عزيز در آن باليد، موجب شد كه اين بوستان پر رنگ و بوي معرفت ‏كه در هجر پدري بزرگ تربيت يافته بود، ثمردهي خويش را از عنفوان شباب بياغازد. دست تقدير حيات وي را از آن روز كه چشم به جهان گشود تا آن روز كه ديده از اين گيتي فرو بست، با مجاهده و مبارزه پيوند زده بود.

در آن ساليان كه ايران در چشم غارتگران جهاني جزيره آرامشي بود و در فضاي وحشت آلود آن ايام برگ از برگ نمي‌جنبيد، خانه پدري وي كانون انقلاب بود؛ مردي از خويش به در آمده و تمامي شب و وحشت و سكوت را نشانه رفته بود؛ نفس‌هاي در سينه حبس شده و بغض‌هاي گلوگير در آستانه وي مجال رهايي و فرياد مي‌يافت؛ درخت سايه گستري كه خستگان بيابان‌هاي وحشت و ‏سكوت در سايه سار پرطمأنينه‌اش مجال آسودگي مي‌يافتند و پاي پرآبله خويش را به ‏زلالي آب نگاهش مرهم مي‌نهادند. ‏
‏آن سترگ مرد در آن ساليان كه كودكان، كودكي مي‌كنند و فارغ‌البال و آسوده به درياي روياي خويش غوطه مي‌خورند، هجوم نگهبانان ظلمت و زنجير را به خانه پدر خويش مي‌ديد و پدر را، كه چون بدر منيري راهنماي شب‌زدگان بو‎‌‎د، نظاره مي‌كرد كه با خروش و خويشتنداري شب را به رويارويي و معارضه فرا مي‌خواند. ‏
چنين فضايي موجب شد كه وي از كودكي دركوره حوادث زمانه آبداده شود. روح پرفتوحش آكنده از روشني و روشن‎‌‎رأيي شود. ‏
‏با اوج گرفتن نهضت اسلامي و شكوهمند مردم متدين و سرافراز ايران، زنده‌ياد حجت‌الاسلام والمسلمين احمد خميني، پا به ساليان جواني نهاد. پدر كه در اين ساليان ‏نبض تپنده انقلاب اسلامي بود، احتياج به مشاور و معاوني امين و سربازي پاكباز داشت و يادگار امام پس از شهادت برادر بزرگوارش اين مسووليت را به عهده گرفت. وجود وي چون حلقه‌اي بود كه انقلابيون مسلمان و رهبران نهضت اسلامي را به سلسله جنبان اين ‏نهضت متصل مي‌كرد. توان و تحرك اين مشاور و معاون امين و خردمندي و فرزانگي آن ‏رهبركبير، انقلاب اسلامي را به سر منزل مقصود رساند. ‏
‏پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز، حضور ايشان در فراز و فرودهايي كه نهضت با ‏آنها رويارو بود و رسيدگي به امور خانه‌اي كه تمامي نهضت‌هاي اسلامي به آن به چشم كعبه آمال خويش مي‌نگريستند، همراه با مسووليت‌هاي قبلي به عهده وي نهاده شد؛ اگرچه در اين دوران وي مسووليتي رسمي نپذيرفت، اما، بي‌هيچ شك و شبهه‌اي وظيفه‌اي بسيار سنگين و خطير را بر عهده داشت كه كمتر مسووليتي مي‌توانست هموزن و همتاي آن باشد. توطئه‌ها به هزار و يك شكل رخ مي‌نمود. تمامي كج‌انديشي و بدانديشي جهاني بسيج شده بود تا شعله‌هاي سركش اين آتش ستم‌سوز را فرو نشاند. مقابله با اين طيف گسترده تهاجم‌ها و توطئه‌ها همراه با كوشش براي سازندگي و استقلال و ايجاد آرامش و امنيت تواني مضاعف مي‌طلبيد و يادگار گرامي حضرت امام در همه اين صحنه‌ها حضور داشت. ‏
‏حضور همه‌جانبه و موثر آن بزرگمرد را رهبر معظم انقلاب اسلامي با بياني موجز و شيوا اين‌گونه بيان فرمودند: ‏‎‌‎‏«مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمين حاج سيداحمد خميني يكي از موثرترين عناصر در جريانات كلي كشور و انقلاب بود. او براي رهبركبير انقلاب فرزندي مهربان و در عين حال مشاوري امين و ياري ديرين و سربازي فداكار و مريدي گوش به فرمان و كارگزاري لايق و كار آمد بود». ‏
و بدين گونه سنگيني بار مسووليتي سترگ كه وي از نخستين ايام خودشناسي بر ‏دوش گرفته بود موجب شد كه تن او از سنگيني بار امانتي كه كوه‌ها از پذيرفتنش سر باز زده بودند روز به روز خسته‌تر شود و در نيمه راه عمر آهنگ رحيل به جهان باقي نمايد. ‏
بي روت به سرو سرنگون مي‌مانم
چون موي ميان جوي خون مي‌مانم
از خود عجب آيدم به غايت تا من
از روي تو دور چون مي‌مانم؟

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون