مكانيزم انتخاب رياست مجلس دهم
احمد شيرزاد
فعال سياسي اصلاحطلب
نخستين تصميم مهمي كه نمايندگان پس از تاييد اعتبارنامهها در آن نقش دارند، انتخاب رياست و ديگر اعضاي هيات رييسه است. از اين نظر انتخاب مكانيزمي مناسب براي انتخاب رياست مجلس اهميت بسياري دارد. خصوصا كه در حال حاضر دو كانديداي اصلي براي اين پست وجود دارد كه در جريان انتخابات با هم همكاري داشتند. روي كاغذ و به شكل تئوريك ايرادي ندارد كه دو نفر بر سر صندلي رياست رقابت كنند و در اين صورت كسي كه راي بيشتري آورد، برگزيده ميشود و فرد ديگر هم به راحتي روي صندلي نمايندگياش مينشيند. چيزي را هم از دست نميدهد اما به منفعت و مصلحت مجلس است كه رياست مجلس با آراي بالايي انتخاب شود. به همين دليل بهتر است كه هر نوع مذاكره يا حتي رقابتي، قبل از رايگيري به نتيجه برسد و نهايتا يك نفر براي اين كرسي كانديداي اصلي باشد تا فردي كه انتخاب ميشود با آراي بالايي انتخاب شود. اين مساله كمك ميكند كه مجلسي مقتدر و موثر داشته باشيم. روش به نتيجه رسيدن ميتواند مذاكره يا برآوردي از تركيب آراي مجلس باشد و آقايان لاريجاني و عارف در مذاكرهاي به تفاهم برسند. اگر چنين نشد ميتوان در يك جلسه غيرعلني منتخبين مجلس حتي پيش از اينكه اعتبارنامهشان به تصويب برسد در محلي جداگانه بنشينند و راي استمزاجي بگيرند تا مشخص شود كه نظر نمايندگان به سمت چه كسي مايل است. هر صحبتي باشد يا هر رقابتي صورت گيرد در همان جلسه تمام ميشود. چنين فرآيندي به نفع مجلس است. اگر تركيب آراي نمايندگان مجلس بيشتر به سمت عارف باشد، طبيعي است كه آقاي عارف بهترين گزينه خواهد بود. واقعيت اين است كه در حال حاضر نميتوان روي تركيب آرا حساب كرد. بايد يك يا دو رايگيري اصلي اتفاق بيفتد تا مشخص شود. تا الان حدود 70 نماينده هستند كه در هيچ يك از دو ليست نبودند و اينكه گرايش واقعي آنها به كداميك از دو ليست نزديكتر باشد، مشخص نيست. 68 كرسي نيز در حال حاضر بلاتكليف است. هرچه تعداد بيشتر كرسيهاي مجلس به اصلاحطلبان برسد رايدهندگاني كه حامي اصلاحطلبان بودند بيشتر خوشحال ميشوند.
به هر حال ما با واقعيتهاي مجلس سروكار داريم و تركيب آراي واقعي مجلس مهم است. اگر اكثريت مجلس اصولگرا باشند نميتوان كاري كرد و ارادهاي را تحميل كرد. برخي صحبت از تشكيل فراكسيون اميد متشكل از اصلاحطلبان و معتدلين اصولگرا و مستقل ميكنند. از طرفي كسي نميتواند خيلي دقيق براي نمايندگان تعيين تكليف كند و از طرفي تفاوت و فاصله ميان اصلاحطلبان و معتدلين اصولگرا زياد است. از اين رو آنها نميتوانند در يك فراكسيون دور هم جمع شوند. به اين خاطر كه فراكسيوني با اختلاف نظرات نميتواند كارآمدي لازم را داشته باشد. چنين فراكسيوني آنقدر وسيع ميشود و طيف نظرات از هم فاصله ميگيرد كه كارآمدي نخواهد داشت. بهتر است گرايشهاي واقعي فراكسيون خودشان را داشته باشند و درون طيف خودشان هماهنگي ايجاد كنند.
از طرفي ائتلاف به وجود آمده ميان نيروهاي اصلاحطلب و معتدل يك موهبت است كه ميتواند مزيتهاي خودش را داشته باشد. از اين رو راه ارتباط و همكاري فراكسيونها در موارد لازم ميتواند راهگشا باشد و روساي فراكسيونها در مواردي كه لازم باشد با هم مذاكره كنند.
فراكسيون اصولگرايان معتدل به رهبري علي لاريجاني با فراكسيون اصلاحطلبان ارتباط و همراهي داشته باشد. لزومي هم ندارد كه همكاريها صددرصد باشد. مذاكره و تعامل ميان روساي فراكسيونها در پارلمانهاي دنيا نيز وجود دارد. اقتدارگرايان مجلس ممكن است در مجلس فراكسيوني داشته باشند. ظاهرا آنها خيز گرفتهاند كه كل اصولگرايان را در قالب يك فراكسيون تعريف كنند. اين راه هم عملي نخواهد بود. آنقدر تفرق و فاصله بين آنها زياد است كه اين راهكار عملي نخواهد بود. در مجلس سه فراكسيون اصلي محتمل است.