هيچ پديدهاي تك علتي نيست
امانالله قراييمقدم
ناآگاهي ممكن است در زندگي شخصي افراد، تاثيرات بسيار مخربي داشته باشد و باعث ايجاد مشكلات مختلف شود. اما تا زماني كه يك شخص با اين ناآگاهي خود دست و پنجه نرم ميكند و به واسطه آن به خودش ضربه وارد ميكند، ميتواند به عنوان يك بحران فردي مورد توجه قرار بگيرد. اما وقتي اين ناآگاهي در رابطه با اجتماع باشد و در رابطه با وظايفي كه نسبت به ديگران و شهروندان يك جامعه وجود دارد، آنوقت ديگر نميتوانيم بگوييم كه «بحرانزا» نيست يا مهم نيست و ميشود از آن چشمپوشي كرد. چون اين ناآگاهي ميتواند با فهم اشتباه از يك اتفاق همراه باشد و بعد هم پيدا كردن راهحلهايي اشتباه براي يك بحران و مشكل. ناآگاهي يك كارشناس اجتماعي، نه تنها مشكلات اجتماعي را حل نميكند كه حتي به دليل اظهارنظرهاي اشتباه، برنامهريزيهاي اشتباه و تصميمات اشتباه ميتواند به مشكلات دامن بزند. درست مانند اين ماجرا كه سالهاي سال است، بعضي از مديران و كارشناسان اجتماعي، پديدههاي اجتماعي را «تك علتي» ارزيابي ميكنند و بعد حكم كلي براي آن صادر ميكنند. هرچندوقت يكبار با رسيدن يك تكنولوژي تازه، بحرانهاي اجتماعي مثل خشونت، سرقت، اعتياد، خيانت و. . . را به همهگير شدن آن نسبت ميدهيم و عوامل ديگر اجتماعي را حذف ميكنيم. يك روز ويديو مشكل است و روز ديگر ماهواره و روز بعدي تلگرام و در تمام اين موارد، بررسيها و كارشناسيها تك علتي است. در حالي كه در دنياي جامعهشناسي، هيچ جامعهشناس دانشآموخته و باسوادي پديدهها را اينچنين ارزيابي نميكند و خوب ميداند، چنين كارشناسياي از اواخر قرن 19 منسوخ شده و از دهه 60 ميلادي، تمام جامعهشناسان حرفهاي براي هر پديدهاي، مجموعهاي از عوامل درنظر ميگيرند تا دريافتهايي درست و علمي داشته باشند. ارزيابيهاي تكعلتي و هدف قراردادن يك عامل، نميتواند راه درستي براي حل بحرانهاي اجتماعي باشد و در اين نگاه تكبعدي مشكلات نه تنها حل نميشوند كه دايما در حال افزايش هستند و اين راه و روش از ناآگاهي ميآيد و نهتنها توجيه علمي ندارد كه از مصايب جامعهاي است كه درگير بحرانهاي اجتماعي است.