زير پوست شهر
جواد طوسي
خودكشي يك مرد 65 ساله تنها و پريشانحال با حلقآويز كردن خود از پل عابر خيابان ميرداماد نگارنده را ناخودآگاه ملزم به يك مقايسه تطبيقي و تاريخي كرد. زماني خودكشي صادق هدايت در ديار غربت يك واكنش روشنفكرانه فلسفي تعبير ميشد يا در همين تهران خودمان لوكيشن اصلي و چشمنواز براي خودكشي «ساختمان پلاسكو» در خيابان اسلامبول (روبهروي سينما آريا) بود. اما حالا در اين جامعه متكثر چند صدايي، شاهد تنوع محيطي و توجيهي در غزل خداحافظي خواندن هستيم.
نمونه ديگر اخيرش مرد 47 سالهاي است كه طبق خبر منتشر شده به دليل نداشتن بنيه مالي در پرداخت 300 هزار تومان پذيرش بيمارستان ميلاد، خودش را از پاگرد طبقه سوم به پايين پرتاپ ميكند كه البته مسوول فني بيمارستان در مورد علت اين اقدام ناگهاني فرد موصوف، روايت ديگري دارد. يا از خبر تلخ خودكشي سه خواهر در منطقه نارمك حتما مطلع شدهايد. در همين رابطه، بد نيست يك بار سري به بيمارستان لقمانالدوله در خيابان كمالالدوله در خيابان كمالي بزنيد و آمار زياد دختران و زناني كه با خوردن قرص قصد خودكشي داشتهاند را ببينيد. منشاء اغلب اين خودكشيها فقر و مشكلات اقتصادي، تنهايي و افسردگي و بحران و ناهنجاري در كانون خانواده است. از طرفي مرور اخبار و عناوين و گزارشهاي صفحه حوادث روزنامهها ما را در موقعيتي هولناك قرار ميدهد: اعتراف پسر 16 ساله به قتل مادرش در خمينيشهر، اعتراف مردي به قتل همسرش به دليل عضويت در شبكههاي اجتماعي، راز قتلعام خانوادگي در انديمشك فاش شد، تجاوز و قتل ستايش دختر ششساله در خيرآباد ورامين توسط پسر 17 ساله همسايه، گروگانگيري كودك هشت ساله در شهرستان كهنوج، انهدام باند سه نفره زورگيران خشن پايتخت، دستگيري متهماني كه با شوكر آدمربايي ميكردند، درگيري مرگبار در مرغفروشي در محدوده كلانتري 109 بهارستان، اعتراف به قتل همسر بعد از هفت ماه و... خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
واقعا در قبال اين سير فزاينده خشونت و ناهنجاريهاي فردي و اجتماعي و اختلالات روحي و رواني و شخصيتي، چه تمهيداتي به كار بردهايم؟ آيا روانشناسي باليني و پزشك سلامت خانواده و مبحث جرمشناسي در اين طبقهبندي ناهمگون اجتماعي و اقشار آسيبپذير ما و... سيستم قضايي جدي گرفته ميشود؟ چرا هنوز در جامعه ما مقوله «بزهكاري» در يك رابطه صحيح علت و معلولي مورد بررسي همهجانبه قرار نميگيرد؟ جامعه سالم، موجوديت و حيات طبيعي خود را از آرامش، امنيت، اعتدال و توازن در كانونهاي خانوادگي و مناسبات اجتماعي اخذ ميكند. براي تغيير چهره يك جامعه پراسترس، عصبي، خشونتزده، افسرده و بياعتماد و نامطمئن، ميبايد مباحثي چون «جرمشناسي همگاني» و «جرمشناسي درماني» براي پيشگيري از وقوع جرم، «حقوق و اخلاق»، «حقوق و عدالت»، «حقوق و قدرت» و «حقوق و مذهب» را جدي گرفت.
تحقق اين امر، نياز به يك اراده جمعي و تعامل و همفكري و همدلي دلسوزانه قواي سهگانه كشور دارد. بدون آنكه بخواهم سياهنمايي كنم بايد واقعبينانه بپذيريم كه ما از اين جهت در يك وضعيت اورژانسي هستيم كه لزوما بايد چارهاي بينديشيم. فرهنگسازي، توجه عميق به عدالت اجتماعي (در مفهوم درست و واقعي و روشنبينانهاش) تجديدنظر در برخوردها و روشهاي انعطافناپذير و سلبي و ارايه يك تعريف به روز و قابل اجرا از «حقوق شهروندي»، از جمله مواردي است كه ميتواند اين ويترين زشت و بيقواره و دفرمه را تغيير دهد.