تاثير اجتماعي يك خبر از لغو كنسرت يا توقيف فيلم
به نفع هيچكس نيست
امانالله قراييمقدم
جامعهشناس
مردم سود و ضرر خود را به خوبي تشخيص ميدهند. مردم به خوبي ميدانند كه چه چيزي به نفع آنهاست و چه چيزي نه. اين شناخت و آگاهي در هر زمينهاي وجود دارد و اينطور نيست كه مردم نتوانند تشخيص بدهند كه ديدن يك فيلم يا رفتن به يك كنسرت، ميتواند به آنها آسيب بزند. وقتي مردم به هنرمندي اعتماد ميكنند، اين اعتماد از شناخت و آگاهي ميآيد. وقتي هنرمندي مجوز اجراي يك كنسرت ميگيرد يا ساخت يك فيلم يا انتشار يك كتاب، يعني تمام مراحل قانوني آن هم طي شده است، آن اتفاق از منظر مديريت فرهنگ و هنري هم تاييد ميشود. اينچنين است كه مردم همزمان با آن شناخت و آگاهي، خود را براي شركت در كنسرت، ديدن يك فيلم يا خواندن كتاب هنرمندي كه دوستش دارند آماده ميكنند. اما دقيقا در چنين لحظهاي يك تصميم درباره لغو كنسرت، توقيف فيلم يا عدم انتشار كتاب، باعث ميشود تا تمام مسيري كه ميتواند منجر به روحيهبخشي، اميدواري و اعتماد مردم به مديران شود، بسته شود و اثرات اين تصميم در زندگي اجتماعي مردم خود را نشان دهد. چنين تصميماتي، زندگي اجتماعي مردم را تحتتاثير قرار ميدهد و باعث ميشود تا مردم هم به مديراني كه مجوزها را صادر كردهاند بياعتماد شوند و هم به مديراني كه مجوزها را پس گرفتهاند. اين تضاد باعث ميشود تا ذهنيت جامعه خدشهدار شود، بدبيني به جامعه بيايد و در كنار آن بياعتمادي به مديراني كه دستاندركار هستند و متولي فرهنگ و هنر، افزايش پيدا كند. هنرمنداني كه در ايران فعاليت ميكنند، هنرمندان بزرگي هستند. هنرمنداني كه به اعتماد و شناخت همين مردم، موفق شدهاند، شناخته شدهاند و حتي در جهان به شهرت رسيدهاند. اعتماد مردم، هنرمندان را به اين جايگاه رسانده و حالا همين اعتماد به دليل تصميمات ناگهاني براي ممنوعيتهاي مختلف از بين ميرود. در اين ميان بيش از آنكه مردم يا هنرمندان ضربه بخورند، متوليان فرهنگ و هنر و مديراني ضربه ميخورند كه جامعه با خبرهاي ناگهاني اينچنيني، نسبت به آنها بدبين و بياعتماد شدهاند و نميتوانند به سادگي گذشته به تصميمات، وعدهها و برنامههاي آنها اطمينان كنند. جامعه ما به اين بياعتمادي نيازي ندارد و برعكس آن نيازمند اتفاقها و برنامههايي است كه ميزان اعتماد و اطمينان را بالا ببرد و از بدبيني نشسته در متن جامعه بكاهد.