نمايندگي مجلس برجستهسازي يک الگو
علي شكوهي
از امروز کار مجلس دهم آغاز ميشود. طبعا موضوعات زيادي درباره فعاليت اين مجلس مطرح است که مهمترين آن را بايد تعيين هيات رييسه مجلس و نيز تصويب برنامه ششم توسعه دانست. دراينباره و نيز درباره اولويتهايي که اين مجلس بايد در دستور کار خود قرار بدهد، طبعا مطالب فراواني از سوي صاحبنظران سياسي و خود نمايندگان مطرح شده و خواهد شد اما آنچه در اين نوشتار کوتاه درصدد توجه به آن هستم، برجستهسازي يک الگوي نمايندگي در چند مجلس اخير است. علي مطهري را همه ميشناسند. وي به دليل انتسابش به يکي از متفکران انديشه اسلامي معاصر، شهره است و طبعا نام خانوادگي وي، بسياري از زمينهها را براي فعاليت سياسي وي هموار ساخته است. نسبت خانوادگياش با رييس مجلس نهم (لاريجاني) هم بر نفوذ سياسي وي موثر بوده ولي آنچه علي مطهري را در اين مقطع به شاخصي براي نمايندگي مجلس شوراي اسلامي تبديل کرده، شخصيت و مواضع و عملکرد خودش است و اين امر را مديون هيچ فرد ديگري نيست.علي مطهري داراي تئوري راهنماي عمل است و مواضع خود را بر اساس آن مباني تنظيم ميکند. برخلاف بسياري از افراد که اصول ثابتي در مواجهه با مسائل سياسي ندارند و عملگرايانه و بر اساس منافع حرکت ميکنند، وي داراي مباني نظري مشخص درباره حکومت ديني و مسووليتهاي يک روشنفکر مسوول در مقابله با انحرافات احتمالي آن است و از اين منظر کمتر مواضع و عملکردي از وي را ميتوان نشان داد که از قبل درباره آن نينديشيده باشد و صرفا بر اساس منافع شخصي يا دستاوردهاي کوتاهمدت اعلام موضع کرده باشد. وي خود را محصور در يک جناح سياسي خاص نکرده است زيرا در عمل به اين نتيجه رسيده که هيچکدام از اين جريانهاي سياسي نميتوانند مدعي حق مطلق شوند و همه مواضع و عملکرد خودشان را قابل دفاع جلوه دهند. اساسا نوع مواضع و عملکرد مطهري به گونهاي است که در چارچوب يک طيف سياسي نميگنجد و جناحزدگي را برنميتابد. وي با انحصار حزبي و خطي و تشکيلاتي ميانهاي ندارد و در اعلام مواضع خود، تابع اين نيست که فلان جريان از وي راضي شود يا از او حمايت کند. وي مواضع مستقل خودش را مبتني بر مباني و با تکيه بر تشخيص فردي، تعيين و اعلام ميکند و کاري به همسو شدن با جناح سياسي خاص ندارد و به همين دليل، برخي از مواضع وي را يک جناح ميپسندد و به خاطر برخي از مواضع ديگرش، جناح رقيب براي او سوت و کف ميزند و او البته مواضع خودش را بر اساس اصولش تنظيم ميکند و نه خوشايند اين و آن.شجاعت از خصلتهاي شخصي اوست که بايد ويژگي همه نمايندگان مجلس باشد. وي نگران زير سوال بردن مواضع و عملکرد نيروهايي که صاحب قدرتند، نيست. وي از نقد فهمهاي غلط و بدفهمي نسبت به اصل ولايت فقيه، ابايي ندارد. زيرسوال بردن عملکرد رييسجمهوري و ديگر صاحبان قدرت و نشاندن آنان در جايگاه پاسخگويي را عين مسووليت يک نماينده مجلس ميداند. از اين که برخي نهادهاي فراجناحي و ملي، کارکرد حزبي دارند و به رغم نهي قانوني و رسمي، باز در امور سياسي و خطي و جناحي وارد ميشوند، برميآشوبد. از طرح شکايت و کشانيدن افراد ذينفوذ به دادگاه به خاطر تخلفات علني و آشکارشان نميهراسد. از برخي مطالبات اصلاحطلبانه بيش از تمامي اصلاحطلبان سخن به ميان ميآورد بهگونهاي که در مواقعي تنها نمايندهاي بوده که خواستار رفع حصر و مطالباتي از اين دست بوده است. همين ايستادگي بر مواضع و شجاعت در پيگيري مطالباتي که حق ميداند، گاهي او را تا به خطر افتادن جانش هم پيش برده است که نمونه آن را در جريان حوادث شيراز شاهد بودهايم.علي مطهري ميتواند يک الگو و نمونه براي نمايندگي مجلس باشد. اين امر پيش از آن که به حيات جمعي و کار عمومي وي مربوط باشد، به سلوک فردي و شخصي وي وابسته است. در سالهاي متمادي مواجهه با عناصر سياسي، يک نکته به صورت واضح و مستند کشف شده که ميزان استقلال افراد در مواضع و شجاعت آنان در عمل، تابع ميزان سلامت نفس شخصي و پاکدستي و مناعت طبع و بدهکار نبودن به قدرت و جريانهاي سياسي است. هر نقطه ضعفي در زندگي فردي و شخصي يک سياستمدار، به سرعت خود را در مواضع و عملکرد سياسي وي نشان ميدهد و او را محافظهکار يا خاضع قدرت يا چشمپوشي کننده بر عملکرد جريانهاي سياسي بار ميآورد. نمايندگان مجلس اگر ميخواهند در عرصه سياسي زبان دراز داشته باشند و شلاق نقد را شجاعانه بر پيکر صاحبان قدرت و منحرفان از اصول وارد کنند، بايد در سلوک فردي و زندگي شخصي خودشان بهدرستي عمل کنند و اجازه ندهند که دست دراز آنان به بيتالمال، زبان نقد آنان را کند سازد و رويه سازشکاري و کنار آمدن با کژيها را بر آنان تحميل کند. علي مطهري از اين به بعد هم الگوي خوبي براي نمايندگاني است که به تعبير امام خميني، بايد «مدرس» باشند.