مردي كه دنيا را
از دريچه خود ميبيند
در همين حوالي
جمال رحمتي
ديروز صبح با كوروش پارسانژاد و اكبر نيكانپور در بلاتكليفي آخر ترم و تق و لقي كلاسهايمان، كنار آبدارخانه ايستاده بوديم و چاي ميخورديم. اكبر نيكانپور كه خود از طراحان و تصويرگران پيشكسوت و به نام ايران است گفت كه چند روز پيش من را در مراسم جشن تولدي كه سازمان فرهنگي، هنري شهرداري تهران براي كامبيز درمبخش گرفته بود ديده بود و شروع كرد به تعريف از درمبخش. هر چه كه ميگفت چيزي معادل آن را براي تاييد ميگفتم. هر چه هم كه من ميگفتم او تاييد ميكرد. كوروش پارسانژاد هم نظر بسيار مثبتي در مورد درمبخش داشت. كوروش به اين مساله اشاره ميكرد كه عمر مفيد هنري هنرمندان ايراني معمولا كوتاه است، چطور درمبخش توانسته اين همه سال در اوج بماند؟ سوال اساسي بود. به راستي يك هنرمند چرا در اوج ميماند. به مختصري از زندگينامه او نگاه ميكنيم. كامبيز درمبخش در سال ۱۳۲۱ در شيراز به دنيا آمده و در هنرستان هنرهاي زيبا درس خوانده. از ۱۵ سالگي همكاري خود را با نشريات ايراني از جمله توفيق شروع كرده و با ديگر مطبوعات ايراني و خارجي همچون نيويوركتايمز، اشپيگل، نبل اشپالتر و... كارش را ادامه داده. در مجموع بيش از 50 سال با مطبوعات صاحب نام ايران و جهان همكاري مستمر داشته. او بيش از ۳۲ نمايشگاه انفرادي در داخل و خارج از كشور برگزار كرده و در ۳۰ نمايشگاه جمعي داخلي و خارجي حضور داشته است. كامبيز از بزرگترين و معتبرترين مسابقات بينالمللي كاريكاتور ژاپن، آلمان، ايتاليا، سوييس، بلژيك، تركيه، برزيل، يوگسلاوي و چندين جشنواره بينالمللي جنبي ديگر جايزه دريافت كرده و داور مدعو چند نمايشگاه بزرگ بينالمللي كاريكاتور بوده. او همچنين نشان شواليه را از دولت فرانسه در آبان سال ۱۳۹۳ دريافت كرده است. بسياري از آثار درمبخش به موزههاي معتبر دنيا راه پيدا كرده؛ از جمله موزه هنرهاي معاصر تهران، موزه كاريكاتور بازل سوييس، موزه كاريكاتور گابروو بلغارستان، موزه هيروشيما ژاپن، موزه ضد جنگ يوگسلاوي، موزه كاريكاتور اسلامبول تركيه، موزه كاريكاتور ورشو لهستان و مجموعه شهرداري شهر فرانكفورت آلمان...
كتابهاي متعددي در زمينه تصويرسازي و كاريكاتور تاكنون از او چاپ و منتشر شده است. ازجمله؛ بدون شرح، دفتر خاطرات فرشتهها، كتاب كامبيز (درايتاليا منتشر شد)، كتابهاي مشترك طنزانديشان امروز ايران، طنزانديشان امروز ايران در خارج از كشور، ميازار موري كه دانهكش است، المپيك خنده، سمفوني خطوط، اگر داوينچي مرا ديده بود و چند اثر ديگر.
به ياد دارم كه يكي از دوستان در يك برنامه زنده تلويزيوني حضور داشت و در آن برنامه گفت كه حدود 60 جايزه بينالمللي برده است. يك ماه ديگر در يك برنامه ديگر، تعداد جوايز را به حدود 90 رساند. يعني 30 جايزه بيشتر از رقم قبلي و اين يعني روزي يك جايزه بينالمللي به جوايز ايشان اضافه شده بود. از آنجايي كه ما حداقل در ظاهر بخيل نيستيم، گفتيم نوشجانش و به حرفهاي ديگران كه ميگفتند مگر ميشود؟ اهميتي نميداديم اما در همان زمان ياد افتخارات كامبيز درمبخش افتادم و تفاوتش با افتخارات فست فودي ديگران. راستش را بخواهيد كامبيز درمبخش به مرحلهاي رسيده كه افتخارش بالاتر از جوايز است. هيچ جايزهاي نيست كه بخواهد به او اعتبار بدهد. من در جايي در توصيف حسين منزوي گفتم كه او مثل قلعه است كه طي ساليان متمادي با چيدن سنگريزههاي بيشمار روي هم بنا شده است و بناي يك روزه نيست كه با قطعات ديوارهاي پيش ساخته، ساخته شده باشد. به راستي اين توصيف را با اطمينان ميشود در مورد كامبيز درمبخش هم به كار برد. به گمانم آنچه او را در اوج نگه داشته چيزي بيشتر از پشتكار اوست. كامبيز درمبخش علاوه بر سواد تكنيكياش، داراي نگاه است. او دنيا را از دريچه خود ميبيند و تحليل ميكند.