• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3539 -
  • ۱۳۹۵ دوشنبه ۱۰ خرداد

مسلمانان و رونق مسلماني

سيد علي ميرفتاح

دو صد گفته چون نيم‌كردار نيست. شما هزار سال هم كه از خودتان تعريف كنيد، تا ملت عملي متناسب با آن گفته‌ها از شما نبينند فايده ندارد. به عمل كار برآيد به سخنداني نيست. شما هي حرف بزنيد و كتاب بنويسيد و سخنراني كنيد كه «اسلام دين رافت و مهرباني است و پيامبر (ص) حتي با دشمنان‌شان نيز به انصاف و ادب رفتار مي‌كردند» و مدام بگوييد كه «ائمه (س) با مخالفين‌شان به بحث مي‌نشستند و در مناظره رعايت ادب و انصاف مي‌كردند و ذره‌اي از اصول مباحثه عدول نمي‌كردند و مريدان‌شان را بر حذر مي‌داشتند كه يك وقت دخالت بيجا نكنند و حرف نامربوط نزنند و از اين قبيل»، كافي است به عنوان مسلمان و شاگرد مكتب اسلام يك عمل خلاف اين گفته‌ها بكنيد تا آنچه رشته‌ايد و قبل از شما رشته‌اند پنبه شود.
 تعرف الاشجار باثمارها. بالاخره خوب يا بد، مردم دنيا اسلام را از روي كردار ما مسلمان‌ها مي‌شناسند. اگر بددهني كنيم و توي سر مخالف بزنيم و قسي القلب باشيم و با همه سر جنگ داشته باشيم آن وقت رونق مسلماني را هم از بين مي‌بريم. تو كه قرآن بدين نمط خواني/ ببري رونق مسلماني. در مثنوي داستاني هست كه بي‌تناسب با اوضاع و احوال ما نيست.
يكي بود كه آواز بدي داشت و چون به ماذنه مي‌رفت، دست‌هاي ملت يا بر گوش‌شان مي‌رفت يا برآسمان كه خدا بدادشان برسد. كافري گل و شيريني خريد و آمد ديدن موذن بد صدا و شروع كرد تكريم و تحسين او. علتش را كه جويا شدند، گفت: «من دختري داشتم كه هوس مسلماني به سرش زده بود و به هيچ صراطي هم مستقيم نمي‌شد و از اين تمنايش دست
 برنمي‌داشت. پاش را كرده بود توي يك كفش كه مسلمان شود و كفر آبا و اجدادي‌اش را كنار بگذارد. مانده بوديم با او چه كنيم كه يكباره صداي انكر موذن شما بلند شد. او آنقدر آوازش كريه بود كه هرگونه شوقي را براي مسلمان شدن در دل دخترم كشت و او را براي هميشه از صرافت تشرف به اسلام انداخت.
 حالا بابت خدمت شايسته‌اي كه اين موذن كرده آمده‌ام به دستبوسي و تشكر و سپاس...» شما فرض بفرماييد يك غيرمسلماني در اين روزگار كتاب‌هاي علامه طباطبايي را خوانده، ادب و نزاكت مرحوم مطهري را در بحث‌ها شنيده، وقار و خوش‌رويي امام‌موسي‌صدر را ديده، آثار آقاي بهشتي و طالقاني و علي گلزاده غفوري را مطالعه كرده و مهر اسلام در دلش افتاده و خواسته كه بيايد و به اين دين راستين الهي مشرف شود.
بعد اما قوم و خويشش مي‌آيند و فيلم حمله به حوزه علميه خرم‌آباد را برايش مي‌گذارند كه در آن هر بددهني كه بگوييد از دهان مسلمانان شنيده مي‌شود و هر رفتار زشتي كه بگوييد از دست آنها ديده مي‌شود... شما بوديد چه مي‌كرديد؟ شما بوديد با اين همه موذن بدصداي بداخلاق چه مي‌كرديد؟ به خدا اگر اسراييل نقشه مي‌كشيد براي بدنام كردن ما تا اين حد نمي‌توانست موفق شود... واقعا مانده‌ام بعد از سي و شش سال تربيت اسلامي اين چه وضعي است كه شهروندان مسلمان دارند و تا اين حد عصباني و خشن و بددهنند و ندانسته و نفهميده هركاري از دست‌شان بربيايد دريغ نمي‌كنند.
 آخر اين رفتار و گفتار چه نسبتي دارد با قرآن و حديث و سيره؟ به كفار حتي ما مجاز نيستيم كه بددهني كنيم. عين عبارت قرآن مجيد است كه «ولاتسبوا الذين يدعون من دون‌الله فيسبوا‌الله عدوا». به كافرش نبايد چه برسد به برادر و خواهر مسلمان.
گفت «صد كار كني كه مي‌غلام است آن را» حالا هم يك كارهايي مي‌كنند و يك گناهاني مرتكب مي‌شوند كه اصل محل دعوا كمرنگ شده و سالبه به انتفاء
موضوع شده...
البته با ملاحظات سياسي و اعتقادي عرض مي‌كنم خدمت‌تان كه در اين اتفاقات علما هم مقصرند و اگر بناباشد فردا بازخواست كنند حتما از عالمان دين هم بازخواست مي‌كنند كه چرا نتوانستند اخلاق اسلامي و رفتار موقرانه را ياد ملت بدهند و چرا در برابر اين همه بي‌نزاكتي و بي‌ادبي نايستادند و احقاق حق نكردند. ما قرار بود ارزش‌ها و عقايد و باورهاي‌مان را توسعه بدهيم و به دنيا ثابت كنيم كه دين خاتم پيامبران شاگرداني چون ابن‌سينا و فارابي و مولوي و سعدي و حافظ مي‌پروراند و اسوه‌هاي ادب و علم و اخلاق پرورش مي‌دهد. حالا اما چيزي كه روي دست‌مان مانده براي صادر كردن جماعتي تندخو و عصباني مزاج است كه... .

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون