• ۱۴۰۳ شنبه ۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3559 -
  • ۱۳۹۵ پنج شنبه ۳ تير

سوگواري براي زخم‌هاي عشق

همه ما زخم‌هايي در زندگي داشته‌ايم كه تا هميشه در حافظه‌مان ماندگار شده‌اند. زندگي ما پس از آن زخم‌ها تغيير كرده است. «زخم‌هاي عميق زمين بازي»، يك داستان عاشقانه غيرمتعارف، زيبا، غم‌انگيز و سرد است. رابطه بين دو دوست، كايلين و داگ كه از هشت سالگي آغاز مي‌شود و به مدت 30 سال ادامه دارد. آنها در فواصل پنج سال يك‌بار با هم ديدار دارند. نخستين ديدار آنها روي تخت پرستاري در مدرسه است، داگ از روي سقف مدرسه با دوچرخه پرت شده و كايلين معده درد دارد. آنها روي تخت در مورد درد با هم وارد گفت‌وگو مي‌شوند.

اين همراهي 30 سال ادامه پيدا مي‌كند و نشاني اين همراهي، زخم‌هايي است كه بر تن و روح خود زده‌اند. ما معمولا به كسي كه عاشقش هستيم، آسيب مي‌زنيم. داگ با زخم‌هاي فيزيكي خود احساس زنده ‌بودن مي‌كند. عشق او به كايلين از همان ابتدا شفاف و واضح است. زخم ‌زدن او به خود تنها راهي است كه مي‌تواند توجه كايلين را به خود جلب بكند. صحنه‌اي از نمايشنامه كايلين براي ملاقات داگ به بيمارستان مي‌رود، در حالي كه او در كماست و ديالوگ‌هايي كه با بدنِ داگ دارد، از بهترين صحنه‌هاي نمايشنامه است. كايلين به وضوح يك كودك آسيب‌ديده است اما هر بار داگ قصد حمايت از او را دارد، كايلين او را پس مي‌زند. داگ معتقد است كايلين فرشته شفاي اوست. به ياد بياوريد صحنه‌اي را كه از او مي‌خواهد چشمش را لمس بكند اما زخم‌هاي كايلين بيشتر بر روح اوست. كايلين كمك مي‌كند تا شما ترديد عميق او را نسبت به داگ بفهميد. آنها بزرگ مي‌شوند اما بنيان شخصيت آنها در همان هشت‌سالگي مانده است.

اين نمايش يك رابطه مادام‌العمر بر اساس زخم‌هاي داوطلبانه است. دو قرباني اين زمين بازي تلاش مي‌كنند خود را پيدا كنند. شما نمي‌توانيد كسي را بشناسيد، مگر آنكه درد او را تجربه كنيد. راجيو جوزف در سرتاسر نمايشنامه ما را با زخم‌هاي اين دو شخصيت همراه مي‌كند تا به شناخت عميق از زخم‌هاي بازي برسيم. او مي‌گويد كه «پس از شنيدن خاطره‌اي از دوست خود، درباره زخمي در كودكي كه هنوز آزارش مي‌دهد، با خود فكر كرده اگر اين زخم در كودكي به رابطه در بزرگسالي بكشد، چه اتفاقي مي‌افتد و پس از آن شروع به نوشتن نمايشنامه كرده است».

اين نويسنده جوان هندي‌الاصل كه به خاطر نمايشنامه ديگرش با عنوان «ببر بنگال در باغ‌وحش بغداد» نامزد جايزه پوليتزر شده، در اين نمايشنامه زمان را نيز در كنترل خود گرفته و توالي زماني را به هم زده است.

همان طور كه مترجم آثار جوزف در معرفي كتاب مي‌گويد، داگ و كايلين از دوران ابتدايي و از اتاق پرستاري مدرسه با دردها و زخم‌هاي هم آشنا مي‌شوند و طي سال‌ها وقتي گاه با چند سال فاصله يكديگر را مي‌بينند به عميق‌ترشدن زخم‌هاي‌شان پي مي‌برند، سعي مي‌كنند تسكين هم باشند و در نهايت براي بهبود هم از هيچ تلاشي فرو نگذارند. اين نمايشنامه، رابطه دوستانه و عاشقانه دو نفر را نشان مي‌دهد با زخم‌هاي عميقي كه دارند.

در بخشي از اين نمايشنامه مي‌خوانيم: «كايلين: من اومدم اينجا تا دستمو به سمت تو دراز كنم داگ. هيچ‌وقت به اين مساله اعتقاد نداشتم اما دارم اين كارو مي‌كنم، چون تو اعتقاد داري و اين كافيه.

(داگ جواب نمي‌دهد و كايلين هم نگاه نمي‌كند.)

كايلين: وقتي توي كما بودي اومدم و ديدمت.

داگ: گفته بودي اين كارو نكردي.

كايلين: اومدم. اومدم و ديدمت، لمست كردم با اينكه حس احمقانه‌اي داشتم، ولي اين كارو كردم. خب فقط حس كردم كه احمقانه‌ست اما تو بيدار شدي. بيدار شدي. توِ دمدمي‌مزاج. هيچ‌رقمه باورم نمي‌شد. مي‌فهمي داگ؟ انرژي. قدرتِ شفا اما الان ديگه بهش اهميتي نمي‌دم، تو روي اين ويلچر لعنتي هستي.

داگ: چطور اومدي اما گفتي كه نيومده بودي پيشم؟

كايلين: نمي‌دونم داگ، تو از من پرسيدي آيا من باعث شدم كه تو معجزه‌وار به زندگي برگردي. من نمي‌تونم عامل نجات تو باشم. چرا من بايد بتونم يه همچين كاري بكنم؟»

نمايشنامه «زخم‌هاي عميق زمين بازي» با ترجمه سميه نصراللهي و به همت انتشارات مهرگان خرد چاپ شده و اين روزها اجرايي از اين نمايشنامه در سالن قشقايي تئاترشهر در حال اجراست.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون