«گروههاي تلگرامي»
و سواد رسانهاي
علي شكوهي
روزگاري بود كه مباحثي مثل «آموزش رسانهاي» يا «سواد رسانهاي» فقط در سطح خواص مطرح ميشد تا معلوم شود رسانه چيست و چه كاركردي دارد و با استفاده از ابزار رسانه چگونه ميتوان تغييرات فكري و رفتاري ايجاد كرد و رابطه پيام و رسانه چگونه است و به چه ميزان ميتوان رسانه را ابزار تلقي كرد و از آن كار كشيد و به چه ميزان، رسانه انسان را ابزار ميكند و از او كار ميكشد. اين مباحث را عمدتا مالكان رسانههاي بزرگ و كساني كه مشغول جنگ رواني بودند، پي ميگرفتند. به تدريج گردانندگان رسانه و فعالان حوزه ارتباطات هم وارد شدند تا به گردانندگان رسانهها بياموزند كه از اين ابزار چگونه بايد استفاده كرد و با كدامين روشها، دامنه و عمق تاثير پيام را افزايش داد. مخالفان سياسي مالكان رسانههاي بزرگ را بايد نخستين كساني دانست كه به سوي فهم عميقتر از رسانه رفتند و بعدها گروهي از نخبگان مخالف سيطره رسانهاي هم وارد گود شدند و براي كم كردن اثرات كار رسانههايي خاص، سواد رسانهاي خود را افزايش دادند تا هم به ماهيت رسانه مسلط شوند و هم اهداف گردانندگان آن را افشا كنند و هم از اين ابزارها در مسيري كه خود مطلوب ميدانند، بهره بگيرند.
اكنون اما ماجرا عوض شده و رسانه ديگر در جايي و مخاطب در جايي ديگر نيست و فاصلهها برداشته شده است. الان مخاطب منتظر پيام نيست بلكه همزمان هم توليدكننده پيام است و هم منتقلكننده و هم مصرفكننده. تلفن همراه و اينترنت و شبكههاي اجتماعي اكنون كاري كردهاند كه موضوع «آموزش رسانهاي» را بايد تعميم داد و سواد رسانهاي را بايد از كودكان آغاز كرد. همين امروز در ايران شاهد نفوذ و حضور تعيينكننده «تلگرام» در ميان همه اقشار اجتماعي و در هر سن و سالي هستيم و معلوم است كه نياز به سواد رسانهاي در اين وضعيت، يك نياز عام و فراگير است.
از سواد رسانهاي چه انتظاري داريم و در واقع فرق افراد باسواد رسانهاي با مردم عادي چيست؟ دكتر يونس شكرخواه از دوستان بنده و صاحبنظر رسانهاي، براي سواد رسانهاي سه شاخصه را مدنظر دارد:
الف: ارتقاي آگاهي نسبت به رژيم مصرف رسانهاي يا به عبارت بهتر تعيين ميزان و نحوه مصرف غذاي رسانهاي از منابع رسانهاي گوناگون كه در يك كلام همان محتواي رسانههاست.
ب: آموزش مهارتهاي مطالعه يا تماشاي انتقادي
ج: تجزيه و تحليل اجتماعي، سياسي و اقتصادي رسانهها كه در نگاه اول قابل مشاهده نيست.
واقعيت اين است كه اين شاخصهها بيشتر براي رسانههاي بزرگ موضوعيت دارد و براي رسانههاي چندسويه و تعاملي مانند «تلگرام» بايد مطالعات تازهاي صورت گيرد و متناسب با كاركرد آن، شاخصههاي سواد رسانهاي را دوباره بايد تعريف و مشخص كرد. البته برخي نكات مانند ضرورت آگاهي از محتوا و نيز ضرورت ديدن و خواندن و شنيدن محتوا از موضع انتقادي در مورد تلگرام هم موضوعيت دارد اما طبعا نقش دستاندركاران و مالكان تلگرام ديگر مانند نقش مالكان رسانههاي خبري و صوتي و تصويري با نام و آوازهاي مثل يونايتدپرس و... و سيانان و بيبيسي و... نيست.
شايد فعالان در تلگرام امروز بايد به چند نكته مهم توجه كنند، به خصوص ايرانيها كه حدود 70 درصد پهناي باند آن را به خود اختصاص دادهاند با اينكه حدود 15 درصد اعضاي اين شبكه اجتماعي را تشكيل ميدهند.
نخستين نكته اين است كه كاربران تلگرام بايد از موضع انفعال خارج شوند و فعال باشند و اين امر ميسر نميشود مگر اينكه خود توليدكننده پيام و محتوا باشند. هنر انتخاب مخاطبان خاص را نبايد ناديده گرفت زيرا توليد انديشه و فكر در جمع خواص صورت ميگيرد. مواردي را سراغ دارم كه يك جمع محدود انديشمند و صاحبنظر در يك گروه با روش تعاملي در حال توليد انديشه و تحليل هستند و به بررسي همهجانبه مسائل تاريخي و سياسي و اجتماعي ميپردازند ولي محتواي توليدي آن گروه، در تمامي گروهها و كل شبكه اجتماعي در حال چرخش و مطالعه است.
نكته دوم اين است كه كاربران فعال در اين شبكه اجتماعي بايد از موضع انتقادي به سراغ پيام بروند و قدرت تشخيص درست و نادرست را داشته باشند و توانايي «گزينش» و «انتخاب» پيام و محتوا را كسب كنند. براي انتخاب پيام هم بايد ملاكهايي مانند صحت و درستي، مفيد بودن و كاربرد داشتن و نياز به پيام را مورد توجه قرار داد. امروزه ما با حجم عظيم اطلاعات و اخبار و محتواي توليدي در تلگرام مواجه هستيم و يك روز كه به سراغ گوشي يا تبلت يا رايانه خود نميرويم با انبوهي از پيامهاي خوانده و ديده نشده مواجه خواهيم بود. اين پديده را بايد مديريت كرد و از گروههايي كه محتواي قابل اعتنايي ندارند يا پيامهاي آن مفيد نيست و نياز ما را مرتفع نميكند، از همان ابتدا بايد خارج شد.
سومين نكته، اهميت مديران گروهها و نحوه مديريت گروههاي تلگرامي است. هر گروهي كه مدير يا مديران توانمندي دارد، قادر به مديريت توليد و انتقال محتواست. مديريت گروه بايد از انتشار پيامهاي كماهميت و تكراري، شخصي و زايد جلوگيري و اين امر را به رويه و فرهنگ تبديل كند. قطعا بايد از عضويت در گروههاي اتفاقي و ساماننيافته طفره رفت و تنها در گروههايي وقت گذاشت كه از مديران توانمند برخوردار است و گروه تاسيسي را حول هدفي مشخص هدايت ميكند.