محمدابراهيم ترقينژاد /«مسوولان وزارت امور خارجه و كاخ سفيد علاقهمند رسيدن به توافق با ايران هستند. » اين را عباس ملكي ، ديپلمات و سياستمدار كهنهكار ايراني ميگويد كه سابقه معاونت وزارت امور خارجه را به مدت 16 سال در كارنامه خويش دارد. البته اين دانشيار سياستگذاري انرژي دانشگاه صنعتي شريف ابايي ندارد كه بگويد «اوباما و كري واقعا به اين نتيجه رسيده بودند كه ايران كشور بزرگي است و بايد به خواست اين كشور احترام گذاشت و انقلابش را شناسايي كرد و درصدد اين كار بودند ولي در زمان مذاكرات و به دفعات متعدد، وزير خزانهداري امريكا و مخصوصا معاون يهودياش، ديويد كوهن به صورت صددرصد متضاد با نظرات باراك اوباما فعاليتهايي را انجام ميدادند». ملكي در گفتوگو با اعتماد به فرصتها و تهديدهاي پيشروي ديپلماتيك ايران در سال 2015 ميپردازد و براي همين است كه عضو مركز مطالعات بينالمللي موسسه تكنولوژي ماساچوست تاكيد دارد ايران در سال 2015 بايد بيش از پيش به آسيا توجه داشته باشد و در اين عرصه فعاليت كند. مدعاي صحبتهايش را نيز تغيير دكترين امريكا ميداند كه نيروهايش را از خاورميانه به خاور دور و آسياي شرقي در حال گسيل ساختن است. او بهبود روابط واشنگتن و هاوانا را خطري براي مذاكرات هستهيي ميداند و معتقد است كه كارت تجديد روابط امريكا و كوبا از سوي اوباما ميتواند جايگزين كارت حل پرونده هستهيي باشد و براي همين از احتمال تغيير خط مشي امريكا در مذاكرات هستهيي سخن ميگويد. وي در خصوص امكان تجديد رابطه ايران و امريكا، از عدم فراهم بودن شرايط براي تجديد رابطه سخن ميگويد و آن را نيز به دليل نگاه اشتباه دولتمردان امريكايي در خصوص مسائل مختلف و از جمله، تحريمها ميداند. گفتوگوي مشروح اعتماد با عباس ملكي در پي ميآيد:
از هفته گذشته، سال 2015 ميلادي آغاز شد. فكر ميكنيد اين سال براي جمهوري اسلامي ايران در عرصه سياست خارجي چه سالي خواهد بود؟
به نظر ميرسد كه سال 2015، يك سال مثبت و همراه با رشد و تعالي براي جمهوري اسلامي ايران باشد ولي واقعيت اين است كه مشكلات متعددي نيز فراروي كشورمان است. نخستين مساله نقش منطقهيي ايران است كه اگر به اين نقش بيشتر توجه شود، معتقدم ايران ميتواند بازيگر منطقهيي جديتري باشد و در دفاع و حفظ منافع ملي كشورمان، بهتر عمل كند. شخصا معتقدم كه اگر ايران نگاه آسيايي خود را تعميم ببخشد، بهتر از حضور يكه و انحصاري در خاورميانه است.
به نظر ميرسد با توجه به برگزاري همايش جهان عليه خشونت و افراطيگري، تلاش و توجه جمهوري اسلامي ايران به ظرفيتهايي مانند آسيا و خاورميانه بيش از پيش شده است. پس از آن نيز به نظر ميرسد تهران به كانوني براي رايزني در خصوص مسائل منطقهيي مبدل گشته و شاهد سفر مقامات متعدد كشورهاي مختلف منطقه به ايران هستيم. نظرتان درباره سياست خارجي منطقهيي جمهوري اسلامي در سالي كه گذشت چگونه است؟
اولا كه برگزاري همايش جهان عليه خشونت و افراطيگري از اين جهت كه به اعلام نظر دولت جديد جمهوري اسلامي امري پسنديده و درستي بود ولي به لحاظ درستي و تاثيرگذاري در عرصه بينالمللي و منطقه خاورميانه بايد منتظر بود. در خصوص ديپلماسي منطقهيي نيز بايد بگويم در كنار اينكه بايد در اين خصوص فعال باشيم اما اين نتيجه را نيز نبايد از ياد ببريم كه بازيگر پيروز در منطقه خاورميانه، قرنهاست كه وجود ندارد در حالي كه پس از سقوط شوروي بخشهاي وسيعي از آسياي غربي، آسياي مركزي، آسياي جنوب شرقي و آسياي جنوب شرقي براي فعاليتهاي ما باز است. من اگر جاي دولت بودم، هرچه سريعتر به بانك توسعه و زيرساختهاي آسيايي كه از ابتكارات دولت چين است، ميپيوستم و هر چه سريعتر قراردادهاي نفت و گاز را با چين، روسيه و هند ميبستم و حتي كشورهايي كه در نگاه اول ممكن است خيلي موثر جلوه نكنند مانند افغانستان، كشورهاي آسياي مركزي و قفقاز، به همكاريهاي عميق اقتصادي، سياسي و اجتماعي ميپرداختم و خطوط لوله را از اين طريق، بيشتر مورد توجه و تمركز قرار ميدادم.
يكي ديگر از مسائلي كه جمهوري اسلامي ايران را بيش از يك دهه است، مشغول كرده پرونده هستهيي است. در سال 2014 شاهد بوديم كه مهمترين دغدغه وزارت خارجه كشورمان، همين مساله بود. با توجه به اينكه مذاكرات هستهيي در نوامبر 2014 تمديد شد و ادامه مذاكرات به سال 2015 موكول شد. ارزيابيتان از آينده اين پرونده و مذاكرات هستهيي چيست؟
به نظر من، عملكرد همكاران عزيز در وزارت امور خارجه و از جمله شخص وزير امور خارجه، خوب بوده است. زحمات زيادي كشيده و وقت زيادي نيز در اين باره صرف شده است و اين كار بايد ادامه پيدا كند اما نبايد فراموش كرد كه در پرونده هستهيي ايران، فقط ايران نيست كه بايد تصميمات درست و منطقياي را بگيرد. طرف مقابل مذاكره، و بازيگران ديگري مانند شوراي امنيت، آژانس بينالمللي انرژي اتمي و اتحاديه اروپا نيز بايد تصميمات درست و منطقي را اتخاذ كنند. در پرونده هستهيي زمان براي ايران كم است و ايران بايد هر چه سريعتر به نتايج قابل ملاحظهيي دست يابد. در بخش امريكايي اين پرونده، افراد مذاكرهكننده در حال عوض شدن هستند و به كنگره امريكا نيز از چند روز پيش، افراد جديدي ملحق شدند و چهره كنگره، جمهوريخواهتر شد. از طرفي، بهبود روابط امريكا و كوبا ميتواند دستاورد بزرگي باشد كه امريكا در دوره دوم رياستجمهوري آقاي اوباما توانسته به آن برسد و شايد بخشي از دمكراتها به اين نتيجه برسند كه نياز به ريسك بيشتر در مسائل سياست خارجي نيست.
منظور شما از اين ريسك چيست؟
ريسك كه ميگويم يعني دولت امريكا در مذاكرات ميان رژيم صهيونيستي و فلسطين به نتيجهيي دست نيافت و مذاكرات هستهيي نسبتا جلو رفت در موضوع كوبا به موفقيت كامل دست يافت. بنابراين به نظر ميرسد تغييري كه در سال 2015 مشاهده شود، تغيير در خط مشي دولت امريكاست.
يعني ممكن است دولت امريكا خط مشياش را درباره مذاكرات هستهيي عوض كند؟
احتمال همهچيز وجود دارد.
دليل اين مساله روي كار آمدن كنگره جمهوريخواه است؟
بله. اين تاثيرگذاري هماكنون نيز قابل مشاهده است. هماكنون نيز نشانههايي از نوعي عدم تمكين بخشهاي از دولت امريكا از خواست و اراده رييسجمهورشان مشاهده ميشود. به نظر من، اوباما و كري واقعا به اين نتيجه رسيده بودند كه ايران كشور بزرگي است و بايد به خواست اين كشور احترام گذاشت و انقلابش را شناسايي كرد و درصدد اين كار بودند ولي در زمان مذاكرات و به دفعات متعدد، وزير خزانهداري امريكا و مخصوصا معاون يهودياش، ديويد كوهن به صورت صد در صد متضاد با نظرات باراك اوباما فعاليتهايي را انجام دادند. چند بار تاكنون، افراد و شركتهاي ايراني را به تحريمها اضافه كردند در حالي كه دولت امريكا تعهد كرده بود، تحريم جديدي را در دستور كار خويش قرار ندهد و اين نشان ميدهد كه در واشنگتن نيز مانند كشورهاي ديگر، تناقض و تضاد ديدگاه درباره مذاكرات وجود دارد و قدرت كاملا در اختيار رييسجمهور نيست. نهادهايي مانند كنگره، شركتهاي اقتصادي چندمليتي و لابيها و... از تاثيرگذاري زيادي برخوردار هستند.
با توجه به اين تناقضي كه شما از آن سخن گفتيد، رفع تحريمها در صورت توافق چگونه خواهد بود؟
به نظرم برداشتن تحريمها كار آساني نيست زيرا برخي در امريكا معتقدند كه مسالهيي كه ايران را به پاي ميز مذاكره كشانده است، فشارهاي ناشي از تحريمهاست و بنابراين نتيجهگيري ميكنند كه چرا اين سلاحي كه هماكنون در دست ما است، به همين راحتي از دست بدهيم. اين نگاه در بخشي از كشورهاي اروپايي نيز وجود دارد. البته اروپاييها مقداري خود را به تجاهل ميزنند و ميگويند ما كه تحريمي نكردهايم كه بخواهيم آنها را برداريم بلكه مقداري اقدامات محدودكننده داشتيم كه لزوما آنها در رابطه با مساله هستهيي نيست. بههر حال، مذاكرات هستهيي و تلاش براي رفع تحريمها، كار سختي است و تا اين لحظه نيز، تلاش و موفقيتي كه اعضاي تيم مذاكرهكننده به آن رسيدهاند، قابل تقدير است و موفقيت بزرگي محسوب ميشود.
راهكار شما در اين باره چيست؟
كشور بايد دو راهكار داشته باشد. سناريوي اول اين است كه دستگاه اجرايي بايد آماده باشد تا زماني كه تحريمها برداشته شد، بسترها و زمينههاي لازم براي سرمايهگذاريهاي داخلي و خارجي و شتاب رشد صنعتي فراهم شود. سناريوي دوم در خصوص نرسيدن به توافق است. در صورتي كه تحريمها ادامه يافت، بايد شرايط مهيا شود كه كشور بتواند به كار خويش ادامه دهد. به عبارتي، وزارتخانهها نبايد منتظر باشند تا ببينند كه مذاكرات چه ميشود.
شما در صحبتهايتان از نظر مثبت رييسجمهور و وزير خارجه امريكا نسبت به ايران سخن گفتيد و البته به تناقضها در درون دولت اين كشور هم اشاره داشتيد. با اين حال، فكر ميكنيد باراك اوباما براي رسيدن به توافق چقدر سرمايهگذاري ميكند؟ به عبارتي، تلاش رييسجمهور امريكا در اين خصوص را چطور ميبينيد؟
به نظرم، مسوولان وزارت امور خارجه و كاخ سفيد علاقهمند رسيدن به توافق با ايران هستند اما اين به معناي آن نيست كه مابقي بخشها هم نظرشان همسو با كاخ سفيد و وزارت خارجهشان باشد. به خصوص اينكه در بخش انرژي نيز تغيير و تحولاتي نيز صورت گرفته است. اما من ميخواهم اين سوال را اضافه كنم كه اگر آقاي اوباما آن برگه برندهيي را كه براي دموكراتها در انتخابات رياستجمهوري سال 2016 ميخواهد، تجديد روابط واشنگتن و هاوانا باشد، آن وقت چطور؟ آيا آن زمان نيز وي فشار ميآورد كه مساله هستهيي حل شود. دوم اينكه نيروهاي امريكايي در خاورميانه در حال بيرون رفتن هستند. دولت امريكا دكترين انتقال به شرق آسيا را دستوركار خود دارد. پس دولت ايران بايد متوجه باشد كه شايد در سالهاي آينده، شاهد بيتفاوتي قدرتهاي بزرگ نسبت به تحولات خاورميانه باشيم و كشورهاي خاورميانه نيز مانند كشورهاي زير صحراي آفريقا شود. در آن زمان چه بايد كرد؟ براي همين من اعتقاد دارم كه ايران بايد به آسيا بيشتر توجه داشته باشد.
اوباما در گفتوگويي كه با راديو ملي امريكا داشت، در خصوص تجديد روابط تهران و واشنگتن صحبتهايي كردند. شما فكر ميكنيد كه شرايط براي بازگشايي روابط ايران و امريكا چگونه است؟
شرايط مهيا نيست. دولت امريكا در پروندههاي مختلف بارها و بارها قول دادهاند كه اقدامات خصمانه را عليه ايران به كنار بگذارند. طبق بيانيه الجزاير پس از حل قضيه گروگانها، هرگونه تحريم عليه ايران ممنوع اعلام شده است ولي باز شاهد تحريمها هستيم. آقاي كلينتون از سال 1995 بهشدت اقدامات خصمانه عليه ايران انجام داد. دولت بوش، ايران را جزو محور شرارت قلمداد كرد. تحريمها آنقدر براي امريكا جذابيت دارد كه چند روز پيش باز گروهي ديگر از افراد و شركتها را تحريم كردند. من كاري ندارم كه اين چند نفر و شركت در مساله هستهيي موثر بودهاند يا خير ولي چنين اقدامي نشان ميدهد كه دولت امريكا فكر ميكند كه سلاح تحريمها كارگر است.
پس ميتوان انتظار داشت كه تغيير نگاه به تحريمها از سوي دولتمردان امريكا شرط لازم و اوليه براي بهبود روابط تهران و واشنگتن است؟
بله. البته من شنيدهام كه وزير امور خارجه موافق عدم اضافه شدن تحريمهاست اما همانطور كه گفتم در واشنگتن نيز صداهاي متفاوتي به گوش ميرسد.
تحليل و نگاهي كه در تهران دراينباره وجود دارد، چطور است؟
در تهران آن چيزي كه هست، اين است كه پرونده هستهيي ايران حل شود و در اين باره تكصدايي وجود دارد، هرچند انتقاداتي نيز وجود دارد ولي درباره عادي شدن چنين اعتقادي را ندارم و نيازمند بحث جامعتر و مجزايي است.
به عنوان سوال آخر، مهمترين فرصتهاي پيشروي جمهوري اسلامي ايران در عرصه سياست خارجي در سال 2015 چه چيزهايي هستند؟
نگاه دوباره به آسيا و افزايش روابط با كشورهاي اروپاي شرقي و اروپا مركزي از جمله فرصتهاي پيشروي جمهوري اسلامي در اين سال است. من فكر ميكنم افزايش روابط و همكاري با كشورهاي آسيا و سرمايهگذاري در اروپا نقاطي هستند كه ميتواند براي كشور ما مفيد باشد. همچنين اعتقاد دارم كه بايد در سازمانهاي بينالمللي حضور و مشاركت جديتر و فعالتري داشته باشيم.
برش
برداشتن تحريمها كار آساني نيست.
شرايط براي بازگشايي روابط ايران و امريكا مهيا نيست.
هماكنون نيز نشانههايي از نوعي عدم تمكين بخشهاي از دولت امريكا از خواست و اراده رييسجمهورشان مشاهده ميشود.
اگر به نقش آسيايي و منطقهيي ايران بيشتر توجه شود، معتقدم ايران ميتواند بازيگر منطقهيي جديتري باشد و در دفاع و حفظ منافع ملي كشورمان، بهتر عمل كند.
در پرونده هستهيي ايران، فقط ايران نيست كه بايد تصميمات درست و منطقياي را بگيرد.
طرف مقابل مذاكره و بازيگران ديگري مانند شوراي امنيت، آژانس بينالمللي انرژي اتمي و اتحاديه اروپا نيز بايد تصميمات درست و منطقي را اتخاذ كنند.