ريشه تيتر يالثارات كجاست؟
كيوان كثيريان
منتقد سينما
حواشي پيش آمده پيرامون جشن سينمايي اخير و تيتر توهين آميز نشريه يالثارات عليه شركتكنندگان در اين جشن، نكاتي را به ياد ميآورد كه بيم آن ميرود فراموش شود يا مغفول بمانند. روزنامهنگاري در ايران بهشدت سياسي است. در برهههاي مختلف تاريخي نيز نقاط مشخصي ديده ميشود كه وقتي تحولات سياسي در جامعه پررنگ باشد، مطبوعات نيز به ابزاري موثر در دست سياسيون بدل ميشوند. شايد اوج اين نگاه سياسي در مطبوعات را پس از انقلاب، بتوان در سه، چهار سال اول انقلاب و پس از آن در نيمه دوم دهه 70 و پس از روي كار آمدن دولت اصلاحات ديد. وقتي مطبوعات كاركرد حزب سياسي پيدا ميكنند بايد منتظر تقابلها و مواجهههاي تند هم بود. در اين تقابلها انواع و اقسام تهمتها و حملات هم رد و بدل ميشود. اما آنچه اين حملات را به بياخلاقي، توهين و اهانتهاي مستقيم آلود، ريختن قبح توهين در عرصه عمومي جامعه بود؛ از نيمههاي دهه 80 مشي و منشي حكمفرما شد. كه قبح دروغ و تهمت و توهين را ريخت. از تريبونهاي عمومي توسط مسوولان ردهبالاي اجرايي كلماتي بر زبان رانده شد كه پيش از اين كسي توقع شنيدنش را از آدمهايي در آن سطح نداشت و بياخلاقيهايي شد كه پيش از آن بينظير بود. به تدريج توهين و اهانت مستقيم، بدون آنكه هزينهاي داشته باشد، سكه رايج بازار شد. وقتي اهانت، تاوان نداشته باشد و توهينكننده، صاحب حاشيه امن باشد و حتي مورد تشويق قرار گيرد، نتيجه جز وضعيت حاضر نخواهد بود و وقتي همين آدمهاي سياسي بيآنكه اهل مطبوعات باشند، وارد عرصه حساسي مثل روزنامهنگاري شوند، توقعي جز اين نبايد داشت. «خودحق پنداري» افراطي كه نزد اين گونه افراد وجود دارد به همراه نهادينه شدن بياخلاقي، دروغ و تهمت و توهين - كه مستقيما مغاير آموزههاي ديني است- موجب ميشود آنها كه روزنامهنگار نيستند ولي به روزنامهنگاري به عنوان ابزاري براي تسويه حسابهاي سياسي نگاه ميكنند، از اين راه براي ضربه زدن به مخالفان سياسيشان يا حتي به آنها كه متفاوت از آنان ميانديشند، سودجويند و آنچه در اين ميان قرباني ميشود «اخلاق» است و آنچه ناديده گرفته شده ولي همچنان به عنوان دستاويز مصرف ميشود، شرع و مقدسات ديني است. كلمه زشتي كه آن جريده درباره هنرمندان شركتكننده در آن جشن سينمايي به كار برد، جدا از آنكه به گونهاي بديهي خلاف آموزههاي ديني و قواعد اخلاقي است، ريشه در همين وضعيت دارد كه آن دوران تيره، در جامعه پديد آورد.
فراموش نكنيم اين كلمه را براي نخستينبار يك شبه منتقد با پيشينه ايدئولوژيك كه حوزه نقد سينما را براي فعاليت سياسي انتخاب كرده در رسانه عمومي مطرح كرد و در عاديسازي آن كوشيد.
نكتهاي كه در اين ميان بيش از همهچيز عجيب و البته قابل انتقاد است، سكوت خانه سينما و حتي سكوت اكثر هنرمنداني است كه مورد توهين قرار گرفتهاند. به گمانم براي مبارزه با اين بياخلاقيهاي نهادينه شده و خطرناك، نياز به كنشمندي بيشتري است.
شايد دوري از واهمههاي بيدليل، پرهيز از عافيتطلبيهاي بيمورد و محافظهكاريهاي خطرناك و همچنين اعتقاد به اين مبارزه براي رفع اين معضل اجتماعي، بتواند راهگشا باشد.
اقدام قضايي و اعتماد به دستگاه قضا نيز در مواردي از اين دست ميتواند رفتارهاي ناهنجار اينچنيني را محدود كند.