نگاهي به كتاب
جهان فلسفه كوبريك
اگزيستانسياليسم در سينما
محسن آزموده
استنلي كوبريك (1928-1999) فيلمساز فقيد ادعا نداشت كه فيلسوف است، عمده كارهاي سينمايياش نيز در نظر اول آثاري جذاب و تماشايي با قصه و روايتي مشخص است، در ژانرهاي متفاوت از وحشت و كارآگاهي گرفته تا علمي- تخيلي، جنگي، تاريخي و ملودرام. با اين همه به هيچ عنوان نميتوان جهان سينمايي كوبريك را به آثاري عامهپسند كه «صرفا» سرگرمي مخاطبان را ميجويد، تقليل داد و فروكاست. تماشاگران آثار او از نخستين آثارش چون ترس و هوس (1953) و بوسه قاتل (1955) تا غلاف تمامفلزي (1987) و چشمان باز بسته (1999) بر عمق و غناي جهان انديشگي او و نگاه ژرف و چندلايه به هستي و انسان اذعان ميكنند. كوبريك فيلمسازي انديشمند بود كه آثارش خصلت معماواري خاص نظامهاي فلسفي كلان را دارد. مجموعه فيلمهاي او درباره هر چيزي، چيزي براي گفتن در چنته دارند. كليه ابعاد و شؤون سرشت انسان در تنوع گستردهشان آشكار ميشوند: فرهنگ پست و والا، عشق و ميل، تاريخ، جنگ، جرم و جنايت، سفر فضايي، تربيت اجتماعي و تكنولوژي. با اين حال و با وجود تنوع دروني فهرست فيلمهاي كوبريك، اگر به عنوان يك كل بنگريم، آنها را كاملا منسجم مييابيم. اين فيلمها جملگي ابعاد متمايز واقعيت را در بر ميگيرند و آن را در انگاره فلسفي غني و پيچيدهاي تركيب ميكنند كه از قضا بسيار با اگزيستانسياليسم/ فلسفه وجودي قرابت و شباهت دارد. اين ديدگاهي است كه كتاب جهان فلسفي استنلي كوبريك آن را بسط ميدهد. اين كتاب به تازگي توسط نشر ققنوس با ترجمه محمدرضا اسمخاني منتشر شده است. اصل كتاب در سال 2007 با عنوان اصلي The Philosophy of Stanley Kubrick توسط انتشارات دانشگاه كنتاكي منتشر شده است. كتاب از پنج بخش تشكيل شده است. بخش اول با عنوان سوژه و جنگ از سه مقاله تشكيل شده است. در مقاله اول اليزابت ف. كوك ديالوگ ترس را در فيلمهاي ترس و هوس و دكتر استرنجلاو باز ميكند. مارك تي كنراد نيز در مقاله دوم از منظر نيچه به بازنگري غلاف تمامفلزي ميپردازد. جيسون هولت در مقاله سوم فلسفه اخلاق اگزيستانسيال را در فيلم راههاي افتخار تفسير ميكند. بخش دوم كتاب سوژه و عشق نام دارد. مقاله اول درباره چشمان باز بسته است با عنوان آنجا كه رنگينكمان تمام ميشود نوشته كارن دي فافمن. مقاله دوم به موضوع بدنمندي در سينماي كوبريك با تاكيد بر بوسه قاتل اختصاص دارد. در مقاله سوم اين بخش جرالد جي آبرامز به اثر اقتباسي كوبريك، لوليتا ميپردازد. بخش سوم كتاب سوژه و معناي زندگي نام دارد. دو مقاله اين بخش عبارتند از شورشي بيهدف: استنلي كوبريك و پيش پا افتادگي خير و نيكي نوشته مشترك پاتريك موراي و جين شالر و امتياز بزرگ: تقدير، اخلاق و زندگي معنادار در قاتل نوشته استيونام. سندرز. در بخش چهارم با موضوع سوژه و تاريخ سه مقاله درباره فيلمهاي تاريخي كوبريك ميخوانيم. اولي درباره اسپارتاكوس نوشته گوردن برادن، دومي شاكله انسان: وضعيت ابسورد و بري ليندون نوشته كريس پي. پلياتسكا و درخشش و آنتي نوستالي: انگارههاي پسامدرن از تاريخ نوشته آر.بارتن پامر.
بخش پنجم و پاياني كتاب سوژه و آينده نام دارد. اين بخش سه مقاله دارد با نامهاي نيهيليسم و آزادي در فيلمهاي استنلي كوبريك نوشته دنيل شاو، لطفا منو يه پسر واقعي كنين: ستايش هنر مصنوعي نوشته جيسون تي. ابرل و ابر انسان نيچه به مثابه كودك ستاره پسا انساني در 2001 اديسه فضايي.
در مقدمه گويايي كه مترجم بر كتاب نوشته اين عناصر فلسفي در فيلمهاي كوبريك برجسته ميشود: ابسورديته، شكاكيت، امكانيت/ امكاني بودن، نيهيليسم، اصالت، ستيزه و جنگ و در نهايت آيروني.