بادي كه پول نميآورد، اما آب ميبرد
سهيل خانمحمدي / هنوز مهر مدرك كارشناسياش خشك نشده بود كه مجبور شد با نمرات عالي دانشگاهي موي خود را بتراشد و به خدمت مقدس سربازي رهسپار شود تا در لباسي ديگر به كشور خود خدمت كند. بعد از دو سال سخت و زمانبر به شهر خود برگشته بود، شهري كه خود را آماده ميكرد بعد از تحصيل علم و تجربه در آباداني آن بكوشد و شأن اجتماعي مناسبي براي خود نيز به دست آورد. ديگر وقت آن رسيده بود حاصل 30 سال زندگي خود را كه در راه علم و كسب دانش فدا كرده بود، به دست آورد و از اين طريق بتواند راهي براي تامين معاش خود نيز فراهم آورد. و كمكم به فكر تشكيل زندگي باشد. اما اين تازه اول ماجراي پول درآوردن و پيدا كردن كار بود، پولي كه براي پيدا كردن آن سختي و هنر زيادي را بايد صرف ميكرد، هر چند پيدا كردن پول خيلي سختتر از خرج كردن آن است. به طور حتم همه ما اعتقاد داريم كه پول درآوردن رابطه مستقيمي با پيدا كردن شغل دارد. البته اين رابطه مستقيم شامل افرادي نميشود كه از طريق رانت، بدون زحمت، شغلي با درآمدي مناسب به دست ميآورند. از زماني كه نسل سوم و چهارم بعد از انقلاب اسلامي خود را شناختهاند با اين موضوع انشا روبهرو بودند كه علم بهتر است يا ثروت؟ و جمله مشهوري كه در انتهاي انشاي آن روزهاي بيشتر بچهها نوشته ميشد، اين عبارت بود كه ما از انشاي بالا نتيجه ميگيريم كه علم بهتر از ثروت است. اما حالا بعد از گذشت دو دهه از آن روزها آيا هنوز اين جوانان نسل سوم و چهارم بر اين باور هستند كه علم بهتر است؟ دختران و پسران جواني كه با هزار اميد و آرزو و با سختي بسيار در رشتههاي مختلف دانشگاهي فارغالتحصيل شده و تازه با اين واقعيت روبهرو شدهاند كه پول درآوردن در شرايط فعلي مهمتر از علم است. و براي كسب اين كاغذ با ارزش تن به كارهاي مختلفي دادهاند و روشهاي بسياري را امتحان كردهاند كه البته در بعضي موارد موفق بودهاند و با به كارگيري علم و دانش خود و تكيه بر پشتكار فراوان به منبع درآمد مناسبي دست پيدا كنند. اما شايد بتوان گفت كه اين شرايط تنها براي يك درصد از جوانان قابل دسترسي است و بايد به اين نكته توجه كرد كه تكليف باقي جوانان در كسب روزي چيست؟ با نگاهي گذرا به قشر جوان جامعه ايران ،خواهيم توانست اين بخش بزرگ و در حال ورود به بازار كار را به چند بخش عمده تقسيم كنيم كه هم شامل افراد تحصيلكرده در سطوح عالي ميشود و همين طور افرادي كه تا مقطع ديپلم به درس ادامه دادهاند و قصد ورود به بازار كار را دارند و در پي يافتن شغلي مناسب براي تامين معاش خود هستند.
در بخش اول افرادي قرار دارند كه با هر مدركي و در هر سطحي، از موهبتي به نام رانت بهره ميبرند. كساني كه مطب و شركت و محل كار آنها قبل از آنكه حتي كاملا فارغالتحصيل بشوند توسط آشنايان مهيا شده است تا هرچه سريعتر جذب بازار كار شوند و صدالبته شروع به پول در آوردن و خرج كردن آن با خيالي راحت كنند. متاسفانه همين افراد سودجو نقش فرد فعال و كارآمد را براي ديگر افراد بازي ميكنند و گاهي همكلاسي بودن يا دوست بودن با اين افراد باعث ميشود كه اين فرد مثل تنديس موفقيت نزد خانوادهها جلوه كند و باعث فشار روحي بسيار بر افرادي شود كه در خانواده با توجه به كارآمد بودن و تحصيل در رشته فوق به دليل نبودن كار بيكار هستند و نهتنها استقلال مالي ندارند كه تحت فشار زيادي هستند.
در بخش دوم تحصيلكردههاي جواني قرار دارند كه با مدارك كارشناسي يا كارشناسي ارشد فارغالتحصيل شدهاند اما بعد از مدتها جستوجو موفق نشدهاند شغلي مناسب با رشته تحصيلي خود بيابند و در اكثر موارد با اين دو عبارت در جواب روبهرو ميشوند «با شما تماس ميگيريم»، «شما چند سال سابقه كار داريد؟» همين دو عبارت در عمل ميتواند اين افراد را از كسب درآمد و استقلال مالي و همچنين از بازار كار هدف دور كرده و اين افراد را مجبور كند تا به مشاغلي در رده پايينتر براي تامين معاش روزانه خود تن بدهند، كه نهتنها به رشته تحصيلي فرد مربوط نيست بلكه درآمدي همتراز با كار و درجه علمي فرد نيز ندارد. ولي به دليل نبود كار مناسب، افراد به اين كارها روي ميآورند و به اين اصطلاح قديمي تكيه ميكنند كه بالاخره آب باريكهيي هست تا ببينيم بعدا چي پيش ميآيد.
اما بخش سوم اين دستهبندي، جوانان پرشور و حالي قرار ميگيرند كه عطاي علم را به لقايش بخشيده و بعد از گرفتن ديپلم متوسطه وارد بازار كار شدهاند و بيشتر به مشاغل آزاد روي آوردهاند البته شايان ذكر است كه درصد بيشتري از اين افراد را آقايان تشكيل ميدهند كه گاهي بر اين باور هستند كه درس خواندن بيفايده است و بهتر است تا جوان هستند و فرصت پول درآوردن دارند وارد بازار كار بشوند. اما در گروه فوقالذكر پول در آوردن به چند شكل متفاوت رقم ميخورد. گروه اول افرادي هستند كه در سن نوجواني جذب كارهاي فني يا بازاري شدهاند و كار را از پايينترين مرتبه آن آغاز كردهاند و پله پله كار و فوت و فن آن را يادگرفتهاند. و در طول يك دهه توانستهاند به اين اصطلاح رايج استادكاري نايل شوند و از اين طريق با كسب تجربه زياد بتوانند درآمد مناسبي را كسب كنند و روز به روز نيز پيشرفت بيشتري ميكنند. اما گروه دومي نيز هستند كه با اينكه تمام سعي خود را كردهاند اما هنوز از حقوق پايه پا را فراتر نگذاشتهاند و به اصطلاح هشتشان گرو نهشان است. اين افراد بيشتر به كارگري فصلي يا مشاغل خدماتي مشغول ميشوند و به دليل نداشتن امنيت شغلي پول زيادي به دست نميآورند.
در انتهاي اين بخشبندي كلي، تنها يك گروه ديگر باقي ميماند كه اتفاقا از نظر ميزان بهرهوري در سطح پايين و از نظر سطح درآمدي در سطوح بالا قرار ميگيرند. پول درآوردن براي اين افراد آسان و مقدار آن نسبت به خيلي از مشاغل بالاتر است. شايد باعث تعجب باشد كه اين مشاغل نه نياز به سرمايه اوليه دارد و نه به تخصص و تحصيل و نه حتي به تجربه، بلكه به مقدار چربزباني يك فرد بستگي دارد. افرادي كه پول در آوردن را در مشاغل به اصطلاح كاذب ميبينند هم در گروههاي مختلف قرار ميگيرند كه ميتوانيم از دستفروشي در مترو تا دلاليهاي كلان در همه بخشهاي جامعه نام ببريم. پولهاي بيحساب و كتابي كه نسبت به جايگاه فرد تغيير ميكند و از روزي چند صد هزار تومان تا روزي چند ده ميليون تومان متغيير است. پول درآوردن و داشتن استقلال مالي يكي از بخشهاي مهم زندگي هر فردي است، اين استقلال براي يك فرد جوان و در آستانه زندگي اجتماعي جدي بسيار مهمتر است، زيرا داشتن استقلال مالي يا در اصطلاح عاميانه دست در جيب خود داشتن باعث بالا رفتن اعتماد به نفس در فرد ميشود و در طول زمان داشتن شغل مناسب و درآوردن پول مناسب از راه درست باعث آرامش خاطر در سطح جامعه و بالا رفتن راندمان كار و زندگي خواهد شد.