آفت مطبوعات
سيروس علينژاد
چندي پيش دوستي (حميدرضا ابك) در يك سخنراني از آفتهاي مطبوعات ميگفت؛ از نبود مانيفست و نبودن مديران لايق و از اين قبيل. قرار بود معاون مطبوعاتي وزارت ارشاد هم - كه خود مطبوعاتي شناخته شدهيي است - در مجلس حضور داشته باشد اما دير رسيد و حيف كه سخنان او را نشنيد. بعد از سخنراني فرصت نشد به اين دوست بگويم يك نكته اساسي را در فهرست آفتهاي مطبوعات جا اندخته است و آن وجود نداشتن هر نوع برنامهريزي در كشور براي مطبوعات است. اينكه ما در اين كشور با وجود ماهوارهها و سايتها و شبكههاي اينترنتي و... به چند تا روزنامه، مجله، نشريه، هفتهنامه و ماهنامه و گاهنامه نياز داريم؟
آنجور كه از روي دكههاي روزنامهفروشي ميتوان دريافت در حال حاضر حدود 60، 70 روزنامه سراسري داريم. نشريات و روزنامههاي شهرستانها و استانها، بيرون اين آمار قرار ميگيرند. براي 60، 70 روزنامه واقعا مدير مطبوعات داريم؟ شايد براي چند تا روزنامه نيروي ماهر روزنامهنويس، چه مقدار كاغذ و چه مقدار پول تبليغات داريم؟ اينها محاسباتي است كه براي برنامهريزي در زمينه مطبوعات ضرورت دارد. شايد عدهيي بگويند چرا ميخواهيد تعداد مطبوعات را محدود كنيد؟ روزنامهها و نشريات هم مانند هر كالاي ديگري توليد ميشوند و آنقدر كه جامعه ايراني ظرفيت دارد ميفروشند. واقع اين است كه ما مطبوعاتي در حد استاندارد نداريم. تيراژ مطبوعات به نحو اسفآوري پايين است. مردم از دكهها روي برتافتهاند. مشكل هم فقط در آزادي بيان و محدوديتهاي شناخته شده نيست. ما روي دكهها با بازار آشفتهيي مواجه هستيم. اهل حرفه در صحنه حضور ندارند. برعكس صحنه از نااهل پر است. به نظر من اين جور ميرسد كه سوبسيد دولتي آفت بزرگ مطبوعات و به خصوص روزنامهها شده است. سوبسيد سبب ميشود هيچ روزنامهيي ترس از شكست و ورشكستگي نداشته باشد. پيداست كه دولت به يكي، دو روزنامه احتياج دارد و طبعا بايد هزينه آنها را بپردازد. اما بقيه روزنامهها و مطبوعات بايد بر اساس رقابت در جامعه به زندگيشان ادامه دهند، نه با تكيه بر سوبسيد دولت. تنها راه نجات مطبوعات اين است كه وزارت ارشاد هم به آزادي بيان ميدان بدهد و هم پرداخت هرگونه سوبسيدي را منتفي كند تا جامعه به ميزان واقعي نياز خود برسد. وقتي ميدان كار براي مطبوعات باز و آزاد بود و سوبسيد دولتي هم در كار نبود، بحث كيفيت و رقابت در مطبوعات جدي خواهد شد؛ همه آناني كه با تكيه به سوبسيد دولت وارد عرصه شدهاند بيرون خواهند افتاد، تنها كساني باقي خواهند ماند كه اهل حرفه هستند، كساني باقي خواهند ماند كه بتوانند بهتر مديريت كنند، بهتر روزنامهنويسي كنند و بيشتر به نيازهاي جامعه پاسخ دهند. به اين ترتيب يك بازار واقعي بر اساس عرضه و تقاضا شكل خواهد گرفت. مطبوعات كيفيت بهتري خواهند يافت. مديران برجستهيي پيدا خواهند شد و به مطبوعات روي خواهند آورد. روزنامهنويسان زبده و خبرنگاران كارآمد در عرصه خواهند ماند و بقيه به كارهاي ديگر خواهند پرداخت. ميزان مصرف كاغذ پايين خواهد آمد. تيراژ مطبوعات افزايش خواهد يافت. خوانندگاني كه فعلا از دكههاي مطبوعات روي گرداندهاند دوباره به دكهها روي خواهند آورد. همهچيز به روال طبيعياش باز خواهد گشت و ما داراي مطبوعاتي خواهيم شد كه با نيازهاي واقعي جامعه متناسب خواهد بود و به نيازهاي جامعه هم بهتر پاسخ خواهد داد.