• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3616 -
  • ۱۳۹۵ شنبه ۱۳ شهريور

هنرمند در مقام اثر هنري!

محسن آزموده

يكي از دوستان «هنرمند» عكسي از خودش و ساير «هنرمندان» در يكي از شبكه‌هاي اجتماعي منتشر كرده به مناسبت افتتاح نمايشگاه آثار نقاشي و زير آن يك خط توضيح نوشته با اين مضمون: «من و دوستان در افتتاحيه نمايشگاه [... ].» به سياق تصاويري از اين دست، ذيل عكس اظهارنظرها و «كامنت»هاي متعددي آمده مثل اينكه «چقدر زيبا»، «واي، چقدر خوش تيپ»، «عاشقتونم» و... جالب است كه در تصوير مزبور «هنرمندان» طوري ايستاده‌اند كه به سختي مي‌توان نشاني از آثار «هنر»ي شان را ديد، گويي آن نقاشي‌ها و تصاوير اهميت چنداني ندارند و مهم آدم‌هايي هستند كه عنوان هنرمند را يدك مي‌كشند.  مشهور است تا پيش از عصر نوزايش (سده‌هاي 14 و 15 ميلادي) نسبت اثر هنري و هنرمند به شكلي ديگر بود. نام هنرمند اينقدر كه حالا هست، در ارزيابي اثر هنري و تعيين قدر و اهميت آن دخيل نبود. در همين كشور خودمان بسيار آثار نگارگري ارزشمند از سده‌هاي ميانه باقي مانده كه نام هنرمندان آنها را نمي‌دانيم. در آثار معماري و موسيقايي و خطاطي هم كه نام هنرمندان را مي‌دانيم، معيار ارزشگذاري اسم آنها نيست.‌ اي‌بسا بسياري ندانند كه مسجد شيخ لطف‌الله اصفهان توسط استاد محمدرضا اصفهاني از معماران برجسته عصر صفويه ساخته شده است، همچنان كه معلوم نيست معمار مسجد تاريخانه دامغان كه از شاهكارهاي معماري مساجد در سده‌هاي نخستين ورود اسلام به ايران است، كيست يا در همان اصفهان مسجد جامع كه از قديمي‌ترين و مهم‌ترين آثار معماري ايران است را چه فرد يا افرادي در طول سال‌ها ساخته‌اند.  به عبارت ديگر فرديت هنرمند و نام او از عصر نوزايش به بعد است كه اهميت يافته و اين پديده‌اي اتفاقي نيست. با ظهور نوزايش فلسفه يا رويكرد انسان به هستي و جهان دچار دگرگوني شد كه يك نتيجه آن تفكر انسان‌گرا بود. در انديشه انسان‌گرا اين انسان بود كه در مركز جهان قرار مي‌گرفت و كل عناصر هستي حول و حوش و با محوريت او معنا مي‌گرفت. در اين انديشه انسان فارغ از نژاد، كيش، رنگ پوست، جنسيت، طبقه اجتماعي، سطح اقتصادي، قوميت، سن و... اهميت مي‌يابد و از اين حيث انسان‌ها همگي با يكديگر برابرند و حقوق و وظايفي يكسان مي‌توان براي آنها ترسيم كرد.  پيامد مرتبط ديگر تحولي كه در دوران نوزايش رخ داد، فردگرايي جديد بود، در انديشه جديد فرد انسان مثل قبل در قالب‌هايي چون قبيله و طائفه و قوم و جماعت و اجتماع گم نمي‌شود، بلكه به‌تدريج از گمنامي در مي‌آيد و از او انتظار مي‌رود بكوشد هويتي مستقل و متمايز و يكه و يگانه براي خودش بسازد. يعني همسو با انسان‌گرايي، اين فرد اوست كه اهميت دارد و تمام ارزش و اعتبارش را بايد خودش دست و پا كند.  يكي از نتايج اين رويكرد فلسفي جديد به هستي و انسان، اهميت يافتن فرديت و هويت هنرمند بود. در انديشه جديد اينكه خالق اثر هنري كيست، اهميتي يكه و يگانه مي‌يابد. تا جايي كه گاه هنرمندان شناخته شده‌تر و مشهورتر از آثارشان شدند. براي مثال امروزه بسياري نام‌هاي بزرگي چون داوينچي، ميكل آنجلو، رافائل و رامبراند را مي‌شناسند، ولو اينكه نام يكي از آثار آنها را ندانند يا به سختي يكي از آثار آنها را به خاطر بياورند. اين مهم تلقي شدن هنرمند در برابر اثر هنري به تدريج و در طول سده‌هاي بعد از نوزايش تا جايي پيش رفت كه در بسياري موارد در قرن بيستم اصولا اين هنرمند بود كه به اثر هنري اعتبار مي‌بخشيد. نمونه شاخص و قابل‌توجه چشمه يكي از آثار مارسل دوشان نقاش، مجسمه‌ساز و نويسنده فرانسوي سده بيستم بود كه در آن هنرمند با وارونه كردن يك پيشابگاه و امضايي روي آن، شيء مزبور را از وسيله‌اي معمولي به اثري هنري بدل كرد.
روشن است كه در يادداشتي به اين حجم و اندازه نمي‌توان به كفايت به تحول رابطه هنرمند و هنر از يكسو و پيچيدگي‌هاي كار هنرمندان بزرگ مدرني چون مارسل دوشان صحبت كرد. هدف تنها اشاره‌اي بود به تحولاتي كه در تفكر بشري در عصر جديد رخ داده و نسبت او با هنر را دچار تحول كرده است. تغييري كه شايد بتواند پديده ابتداي يادداشت را توضيح‌پذير ‌كند، يعني اين واقعيت كه در آن چند نفر كه در يك ميدان اجتماعي (به تعبير بورديو) «هنرمند» خوانده مي‌شوند، چنان جلوي دوربين قرار گيرند كه اصلا آثارشان ديده نشود. اين وضعيت حالت شديدا افراطي و اغراق‌شده‌اي است كه در آن حتي اثر هنري به كلي حذف مي‌شود، تا جايي كه «هنرمند» جاي آن را مي‌گيرد و اظهارنظرها نيز نه بر مبناي ارزش كار هنري بلكه با توجه به ظاهر هنرمند و مناسباتي صورت مي‌گيرد كه مخاطب در شبكه روابطي كه در ميدان هنري پديد آمده، با او دارد. با اين همه نبايد دچار اين توهم شد كه آنچه به اين شكل عرض مي‌شود اثر هنري است و آنكه به اين طريقه به نمايش خود مي‌پردازد، هنرمند. به عبارت ديگر آنچه آمد، توضيحي بر آن بود كه چگونه هنرمند به‌‌تدريج جايگاه مهمي يافته. اما پديده مورد بحث را شايد بتوان در‌راستاي خودشيفتگي رايج در عصر ما فهميد. مفهومي كه با وجود ظاهر آن، صرفا تعبيري ارزشگذارانه نيست و چنان كه هفته آينده اگر عمري باشد، خواهيم ديد، مفهومي گويا براي توضيح روزگار ما است و نمودش در سلفي‌هاي رايج اين روزها هويدا.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون