ارتقاي روابط با بريتانيا، كليد افزايش سرمايهگذاري اروپايي در ايران
سيدجلال ساداتيان
كاردار اسبق ايران در بريتانيا
روابط ايران و بريتانيا از گذشتههاي دور تا به امروز، فراز و نشيبهاي بسياري را طي كرده است؛ در مقاطعي تهران و لندن از دوستان و متحدان يكديگر بودهاند و در مقاطعي تنشها آنچنان افزايش يافت كه هر دو كشور، ترجيح دادند تا عطاي روابط را به لقاي قطع روابط ببخشند. با نگاه مبتني بر استعمار و توسعه فتوحات از سوي بريتانيا در قرن شانزدهم ميلادي، شاهد بوديم كه لندن خيلي زود متوجه شد كه پرتغاليها گوي رقابت را از آن ربودهاند و در مناطق بسيار مهمي چون خليج فارس حضور يافتهاند و به همين خاطر، بريتانيا با ارسال نمايندگاني به دربار. صفوي كوشيد تا ضمن جلب اعتماد آنها، مقدمات اخراج پرتغال از خليج فارس را مهيا سازد. با استعمار هند توسط بريتانيا و نگاه طمعآميز امپراتوري روسيه تزاري براي دستيابي به آبهاي خليج فارس و تحت اختيار گرفتن هند، لندن ايران را ديوار قوي و مستحكمي براي دور ساختن روسها از هند تلقي كرد و به همين خاطر، از آن روز تا به امروز، ايران همواره براي بريتانياييها از اهميت راهبردي بسياري برخوردار بوده است. در دوره قاجار، بريتانياييها بيشترين بهرهبرداري را از ايران كردند و ضمن كسب بيشترين قراردادهاي استعماري، مناطق بسياري مانند افغانستان را از ايران جدا كردند. در جنگ جهاني اول نيز سربازان بسياري از سوي بريتانيا در ايران پياده شد. آنها طي قرارداد 1907 با مسكو، ايران را به دو منطقه ميان خود تقسيم كردند؛ به گونهاي كه ميتوان گفت ايران را به نوعي به مستعمره خود تبديل كردند. آنها همچنين در روي كار آمدن رضاشاه ايفاي نقش جدي كردند. با اين حال، پس از سركشي رضاخان از خواست آنها و متمايل شدن او به آلمانيها، بريتانيا به همراه شوروي ايران را اشغال كرده، رضاشاه را از سلطنت خلع كرده و فرزند او را به قدرت رساندند. عملكرد منفي بريتانيا در دوره پهلوي دوم نيز ادامه داشت؛ بهگونهاي كه آنها از عوامل اصلي كودتاي ننگين 28 مرداد عليه دولت ملي محمد مصدق بودند و امريكاييها را هم براي حضور در اين كودتا وادار ساختند. همه اين مسائل موجب شده است تا در ذهن بسياري از ايرانيان نسبت به نقش بريتانيا در ايران تصور مثبتي وجود نداشته باشد و همين مساله خود را در نوع مناسبات تهران با لندن در دوره پس از پيروزي انقلاب در مقاطع مختلف نشان داده است. ما در ابتداي انقلاب شاهد بوديم كه پس از اشغال سفارت امريكا توسط دانشجويان پيرو خط امام، بريتانيا تصميم به خروج كارمندان خود از تهران گرفت و سفارت سوئد را حافظ منافع خود در ايران اعلام كرد. پس از مدتي نيز برخي از گروههاي ضدانقلاب با حمله به سفارت ايران در لندن، ضمن اشغال سفارتخانهمان به مدت شش روز، دو تن از ديپلمات جمهوري اسلامي ايران را به شهادت رساندند كه متاسفانه دولت بريتانيا در مقابله و برخورد با آنها اقدام جدي انجام نداد. روابط كجدار و مريز ايران پس از اين واقعه ادامه داشت تا آنكه لندن به بهانه فتواي امام خميني درباره لزوم قتل سلمان رشدي، با ايران قطع روابط سياسي كرد و كارمندان خود را از تهران فراخواند. با اين حال، در دوره دولت سازندگي و دولت اصلاحات، مناسبات تهران و لندن برخلاف سالهاي پيش، به سمت گسترش مناسبات و افزايش همكاريها حركت كرد؛ به گونهاي كه با سفر كمال خرازي، وزير امور خارجه وقت ايران به لندن، دو كشور براي تبادل سفير با يكديگر به توافق دست يافتند. در آن مقطع، طرفين تلاش ميكردند با عدم ورود به مسائل اختلافي مانع از ايجاد هر گونه تشنج در مناسبات با يكديگر شوند. با اين حال، اين روند در يك دهه گذشته تداوم نيافت و لندن با در پيش گرفتن رويكردي منفي، موجب شد تا بار ديگر مناسبات دو كشور به سمت تشنج حركت كند. با انجام اقدام نابخردانه گروهي از افراد خودسر در حمله به سفارت بريتانيا در تهران و اشغال سفارتخانه توسط آنها، شاهد آن بوديم كه بريتانيا در واكنش تند نسبت به اين مساله، نه تنها روابط سياسي خود را با ايران قطع كند، بلكه رويكرد منفيتري نسبت به تهران در عرصه بينالمللي در پيش بگيرد. از اين زمان، بريتانيا از جمله كشورهاي پيشرو در اعمال تحريمهاي سختگيرانه عليه ايران تبديل شد.
با پيروزي حسن روحاني در انتخابات رياستجمهوري در سال 92 و در پيش گرفته شدن رويكرد جديد در مذاكرات هستهاي، بريتانيا نسبت برقراري مناسبات با تهران ابراز علاقه كرد و با توجه به دكترين تعامل سازنده از سوي دولت يازدهم، تهران نسبت به برقراري روابط سياسي استقبال كرده و به همين خاطر سفارتخانهها بازگشايي شد تا آنكه ديروز اعلام شد دو كشور روابطشان را به سطح سفير ارتقا دادهاند. در واقع اينگونه ميتوان گفت كه دولت روحاني توانست قفل روابط با بريتانيا را باز كند. با اين حال، با آنكه روند تبادل سفير ميان تهران و لندن اندكي بيش از انتظار معمول طول كشيد ولي بايد انجام اين مهم را به فال نيك گرفت. امروزه ايران و بريتانيا، دو كشور قدرتمند در سطح منطقهاي و بينالمللي بوده كه از ابتداي تاريخ روابط تا به امروز، از ابعاد مختلف مناسبات با يكديگر برخوردار بودهاند. مناسبات ايران و بريتانيا آنقدر درهم تنيده و قدرتمند است كه حتي قطع روابط سياسي در مقاطع مختلف و تحريمها هرچند موجب كاهش آن شده ولي موجب از بين رفتن آنها نشده است. اينك سفيران دو كشور وظيفه دارند تا تمامي تلاش خويش را براي ارتقاي مناسبات و بازگرداندن مناسبات به حالت عادي سابق خود انجام دهند. تهران و لندن در زمينههاي تبادلات تجاري و همكاريهاي اقتصادي، تكنولوژيك، فرهنگي، علمي و دانشگاهي ارتباطات تنگاتنگي داشتهاند. البته نبايد انتظار داشته باشيم كه همه اين روابط يك شبه به حالت سابق بازگردند. سرعت بازگشت روابط در همه امور نيز يكسان نيست مثلا مناسبات و همكاريهاي علمي و دانشگاهي شتاب بيشتري به همكاريهاي اقتصادي خواهد داشت ولي ميتوان اميدوار بود كه با ارتقاي روابط نهتنها سرعت مناسبات تجاري ما با لندن افزايش مييابد بلكه سرمايهگذاران اروپايي بيشتري هم به تهران بيايند.