عصر تصوير جهان
محسن آزموده
ما در «عصر تصوير جهان» زندگي ميكنيم، به تعبير هايدگر متفكر آلماني «حادثه بنيادين عصر جديد غلبه بر جهان به عنوان نقش و تصوير است. اينك تصوير به معناي صورتي مصنوع است كه مخلوق ابداع بشري است كه متمثل ميكند و پيش روي قرار ميدهد». اين توصيف ممكن است اين تصور خيالي را ايجاد كند كه انسان عصر جديد سرور و سالار جهان است، در مركز آن قرار گرفته و هر طور كه بخواهد ميتواند جهان را به تصوير بكشد. از همين رواست كه هايدگر نيز در گزاره مذكور از «غلبه بر جهان» ياد ميكند، چرا آن صورت مصنوع، به تعبير هايدگر «مخلوق ابداع بشري» است. واقعيت اما ديگر است. انسان جديد در سر خيال سيادت جهان را داشت و آن را چونان «تصوير» وضع ميكرد، اما حالا وضع چنان شده كه او اسير تصاوير شده است، تا جايي كه به تعبير عبدالكريمرشيديان «ما در گردابي از تصويرها و طنينها زندگي ميكنيم كه تجربه را متوقف و با حركت آهسته به عقب باز ميگردانند.» اين استاد فلسفه دانشگاه شهيد بهشتي در مقالهاي كه در شرح ديدگاه كريستوفر لاش نويسنده فرانسوي نوشته تاكيد ميكند: «زندگي به صورت توالي تصويرها و سيگنالهاي الكترونيكي، تاثيرات ثبت و بازنمايي به وسيله عكسبرداري، تصاوير متحرك، تلويزيون، ترفندهاي پيچيده ضبط در ميآيد». به قول سوزان سونتاگ نويسنده و فيلمساز فقيد امريكايي «واقعيت بيش از پيش شبيه چيزي ميشود كه با دوربين ميبينيم». كافي است به ارزش و اعتباري كه تصاوير در زمانه ما يافتهاند، توجه كنيم. فرض كنيم عكسي از سياستمداري در سرزمين جابلقا منتشر ميشود كه او را در وضعيت نامتعارفي نشان ميدهد، يا مثلا لباس نامناسبي پوشيده. بيترديد كار آن سياستمدار نگونبخت تمام است. ديگر كسي كاري ندارد كه اصل واقعيت (يك پرسش مهم فلسفي همين است كه آيا اصل واقعيتي وجود دارد يا خير؟!) چه بوده و ماجرا از چه قرار بوده. خود عكس گويا است، مستقل و قائم به ذات و هر گونه توضيحي بايد با اين فرض صورت بگيرد كه اصالت با عكس است، يعني حتي اگر بخواهيم قضيه را حل كنيم، بايد نشان دهيم كه عكس مجعول است. اهميت يافتن عكس يا تصوير مثالهاي جالب توجه ديگري هم دارد. براي نمونه امروز در بسياري از بيمارستانها از عملهاي جراحي با تصويربرداري مستندسازي ميكنند. در برخي موارد حتي خود بيمار يا همراهانش ميتوانند همزمان با عمل جراحي از طريق نمايشگرهايي فرآيند عمل را ببينند. يا زني باردار كه كودكي در شكم خود دارد، به لطف فناوريهاي جديد ميتواند مراحل رشد و نمو جنين يا حركت آن در رحم خود را از طريق تصويربرداري تماشا كند. عكسها در بسياري موارد نه تنها واقعيت و تجربه زيسته آن را بياعتبار كردهاند، بلكه قوه تخيل ما را نيز تضعيف ميكنند. ديگر توصيفهاي شگفتانگيز و هنرمندانه از طبيعت يا چهره يك انسان يا يك رويداد جاي خود را به تصويرهايي از آنها داده كه به ظاهر همهچيز را حاضر و آماده پيش روي مخاطب حاضر ميسازد. آنچه در اين شبيهسازي واقعيت اما از دست ميرود، خود آن است، حضور انكار ناپذير و موثر آنكه امكان امر پيش بيني ناپذير را فراهم ميكند، امري كه هيچ تصويرسازياي نميتواند آن را خلق يا بازتوليد كند، حتي اگر هيجانانگيزترين فيلمهاي سينمايي باشد. واقعيت همواره افزودهاي دارد كه به چنگ هيچ شكل از بازنمايي يا نمادينسازي نميآيد و تنها مواجههاي تنانه با آن، آن را ممكن ميكند.