مورد عجيب محمد احصايي
حراج تابلويي كه امضا ندارد
محمد احصايي اين روزها درگير يك اتفاق عجيب است؛ تابلويي به نام او در يك حراج رونمايي شده و او اين تابلو را از آن خود نميداند. احصايي براي ايلنا روايت ميكند: «قبل از برگزاري اين حراج خانم گلستان به من اطلاع دادند «اثر شما را در كاتالوگ حراج باران آوردهاند در حالي كه اين اثر هيچ شباهتي به آثار شما ندارد. »
فرد ديگري نيز با من تماس گرفت و همين مساله را با من در ميان گذاشت و گفت به عوامل برگزاري حراج تذكر داده اما آنها توجهي به اين موضوع نداشتند، به همين دليل تصميم گرفتم تا شما را در جريان اين موضوع قرار دهم تا اگر صلاح ميدانيد اقدامي در اين باره انجام دهيد. خانم گلستان با يكي از مسوولان برگزاري اين حراج تماس گرفت و درباره اين كار به او توضيح داد و گفت اين كار براي احصايي نيست و حتي امضاي او نيز در پايين كار نيامده اما مسوول برگزاري حراج همچنان اصرار داشت كه اين اثر را من خلق كردهام و توسط خانمي حدود 14 سال پيش خريداري شده است. اين اثر بسيار بد و ضعيف نوشته شده و ادعا ميكنند من اين اثر را 14 سال پيش براي ماركو گرگوريان كشيدهام؛ ماركو حدود 35 سال پيش از ايران رفت چطور ممكن است من 14 سال پيش براي او اثري را بنويسم و به او تقديم كنم در حالي كه در ايران نيست؟!
اين اثر متعلق به من نيست و ظاهرا مسوولان برگزاري اين حراج آشنا به اين امور نيستند، چراكه حتي با يك نگاه هم ميتوان متوجه شد اين اثر براي من نيست و حتي امضاي من زير آن نيامده است و متاسفانه اين اثر به قدري ضعيف است كه از اينكه آن اثر را به من نسبت ميدهند خجالت
ميكشم.»
هنرمند بزرگ ايراني گلهمند از اين داستان عجيب است و تمام اين دردسرها را از اتفاقي ميداند كه اين روزها در دنياي هنرهاي تجسمي منتقدان بسيار زيادي دارد و حرفهاي زيادي هم درباره آن زده شده؛ باند و باندبازي و دلاليهاي هنري كه ارزش واقعي آثار دنياي تجسمي را زير سوال ميبرد و در جريان يك مسير اشتباه باعث ميشود تا اتفاقهاي اينچنيني رخ دهد. احصايي ميگويد: «به نظر ميرسد ارزشها از بين رفته و متاسفانه كارها براساس باند و باندبازي پيش ميرود».
مديران گالري كه اثري به نام احصايي در آن نمايش داده شده، معتقدند كه اين تابلو اصل است و ادعاهاي احصايي را رد ميكنند.
اما روايت دسته اول احصايي و اينكه يك هنرمند آثار خود را بهتر از هركسي ديگر ميشناسد، اتفاقي است كه نميشود از آن چشمپوشي كرد و اگر از احصايي بپرسيد كه دليل اصلي اين رخداد چيست و كجا ميشد از رخ دادن چنين اتفاقهايي واقعا جلوگيري كرد، او جواب ميدهد: « وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي چرا بدون هيچ ملاكي به افراد مجوز گالري ميدهد؟ حدود 12 سال پيش ميخواستم انجمن تايپوگرافي را تاسيس كنم و همه كارها براساس قانون پيش رفت و قرار بود مجوز آن را بدهند اما هنوز پس از گذشت چندين سال اين اتفاق نيفتاده است».
نبود يك انجمن صنفي براي هنرمندان تايپوگرافي و مجوزهاي بيرويه، دلايل مهم احصايي است. دلايلي كه اين روزها در دنياي هنرهاي تجسمي باعث گرفتاريهاي اينچنيني ميشوند و اخباري كه منتشر ميشوند تا از برخورد يك اتفاق عجيب در زندگي هنرمند بگويند.
مديران گالري تا اين لحظه تمام صحبتهاي احصايي را رد كردهاند و به اصل بودن تابلو اصرار دارند؛ اما واقعيت اين است كه در اين ماجراي عجيب و غريب مهمترين نكته فراموش شده، همان رشد بيرويه مشكلات مربوط دنياي تجسمي است و اينكه اگر باند و باندبازي نبود يا انجمن صنفي تايپوگرافي وجود داشت، اين اتفاق از اساس رخ نميداد و چنين دردسري براي هنرمند و ديگران ايجاد نميكرد.