يك اميدواري و چند نكته مهم
امانالله قراييمقدم
جامعهشناس
آمارها ميگويند كه از سال 92 تا همين نيمه نخست سال 95، درصد نزاع و خشونت اجتماعي پايين آمده. پزشك قانوني اعلام كرده در سال 92، حدود ششصد و ده هزار نفر براي معاينه نزاع به اين مركز مراجعه كردهاند. سال 93 اين عدد به پانصد و هشتاد هزار نفر رسيده و سال 94 هم با 200 هزار نفر كاهش، به عدد پانصد و شصت هزار نفر رسيده است. نيمه اول امسال هم دويست و شصت هزار نفر براي معاينه نزاع به پزشك قانوني مراجعه كردند. آمار از كاهش نزاعها و زدو خورد ايرانيها ميگويد. آماري كه شايد در نگاه اول، درصد كاهش آنها قابل توجه نباشد. اما در علم جامعهشناسي، همين شروع روند نزولي، به عنوان يك رشد مثبت درنظر گرفته و اتفاقي مثبت قلمداد ميشود. اتفاقي كه از آرامتر شدن ايرانيها و كاهش خشم، عصبانيت و پرخاشگري اجتماعي خبر ميدهد. البته نكته مهم ديگر اين آمار هم اين است كه اگر آنها را در مقابل آمار سالهاي قبلتر خود بگذاريم و مثلا از سال 88 آنها را مرور كنيم، كاهش درصد نزاع خياباني در آمارها چشمگيرتر ميشود و توجه بيشتري را به نسبت سال 92 تا 95 جلب ميكند. آمار خشونت و پرخاشگري به همان اندازه كه در هشت سال دولت گذشته، به صورت سالانه در حال افزايش بود، حداقل در سه سال نخست اين دولت، به سمت نزول تغيير مسير داده و ميزان پرخاشگري جامعه ايراني كمتر شده است.
در بررسي دليل اصلي اين اتفاق، قطعا بايد شرايط كلي جامعه ايراني را لحاظ كرد و نقش مديريت دولت را درنظر گرفت. به همان اندازه كه در دولت گذشته، خطاهاي مكرر مديريتي باعث ناامني رواني افراد جامعه شد، پروژههاي مديريتي اين دولت، اين امنيت رواني را بالا برد. در دولت گذشته، تحريم، ناامني اقتصادي، انزواي جهاني ايران، دعواهاي سياسي، عدم توانايي مديريت اجتماعي و حتي مديريت پرچالش فرهنگي بدون درنظر گرفتن نيازهاي فرهنگي مردم و هنرمندان، سرنوشت جامعه را به سمت عصبيت و پرخاش برد. مردم در مواجه با اخبار مختلف تحريمهاي تازه، فشارهاي اقتصادي كه به زندگي معيشتي آنها وارد ميشد، افزايش مشكلات فرهنگي، در جريان دعواهاي سياسي و فرهنگي قرار گرفتن و تمام آنچه همه باهم تجربه كرديم، دچار هراس شد. جامعه در تمام آن شرايط بحرانزده و ناامن شد و ديوار ارزشها آرامآرام فروريخت. در نتيجه چنين اتفاقي، افزايش پرخاشگري و نزاع خياباني، نخستين و سادهترين تبعات اجتماعي شرايط آن سالها و «فريزشدن» اجتماعي مردم بود. اما با روي كار آمدن دولت آقاي روحاني، اين شرايط آرام آرام تغيير كرد. جامعه متوجه شد كه ميتواند بحرانها را پشتسر بگذارد و دولت يازدهم هم تلاش كرد تا با اعتدال و ميانهروي به سمت آرامش فضاي موجود در جامعه حركت كند. سال 92 نزاع خياباني كمتر شد و سال بعد، سال 93، درصد نزاع خياباني از سال 92 هم كمتر شد. چون جامعه در سايه آرامش اندك بازيافته، از لحاظ ذهني و رواني به آرامش رسيد و اين آرامش در قدم اول خود را در كاهش درصد نزاعهاي خياباني و همان پرخاشگري نشان داد. با تداوم مديريت ميانهرو دولت يازدهم و با اتفاق خجسته و مهمي مانند برجام، ميزان اميدواري در جامعه ايراني هم بالا رفت. مردم متوجه شدند كه ميتوانند تحريمها را پشتسر بگذارند و ديگر ايران نه تنها كشوري منزوي نيست كه حتي در شرايط فعلي جهاني، نقشي قدرتمند هم بازي ميكند. روزنههاي اميدواري هرجامعهاي را به سمت آرامش پيش ميبرد و جامعه ايران هم از اين قاعده مستثني نيست و به استناد آمار ارايه شده توسط پزشكي قانوني ميشود اين آرامش را ديد و ضريب كاهش را نشانهاي براي كاهش التهاب در جامعه ايراني در نظر گرفت. در اين ميان تنها سوال مهمي كه وجود دارد اين است، آيا همين اعداد و ارقام، اعداد و ارقام موجهي هستند و آيا نرخ آنها طبيعي و خوشبينانه است؟ پاسخ به اين سوال قطعا و يقينا خير است. اين آمار به خودي خود، آمار خوشايندي براي جامعه نيست و همچنان از وجود پرخاشگري و عصبيت در جامعه ايراني خبر ميدهد. اما از آنجايي كه رشد صعودي اين اتفاق در جامعه كنترل شده، كاهش اين آمار چشمگير و غيرقابل ناديده گرفتن است. در اين شرايط دو نكته مهم بايد هم به دولتمردان تذكر داده شود و هم به تمام مردان سياست و اهالي حكومت كه اين روزها جامعه را درگير اخبار مختلف ميكنند. دولتمردان بايد بدانند كه روش ميانهروي و معتدل آنها جواب داده و بايد بيش از پيش در جهت آرامش مردم قدم بردارند. اهالي سياست و ديگر دستاندركاران هم بايد در نظر داشته باشند كه ايجاد بحرانهايي مثل عدم برگزاري كنسرت يا فوتبال در شهرهاي مختلف و دعواهاي سياسي و جناحي كه رخ ميدهد، نخستين و بزرگترين ضربه را به جامعه ميزند. مردم از اين دعواها و جريانهاي سياسي خسته شدهاند و چنين رفتارهايي تنها باعث دلسردي بيشتر مردم از جناح اصولگرا و حاميان ضربهزدن به دولت ميشود. حذف تفريحات فرهنگي و ورزشي در يك جامعه، به عنوان يك عامل فشار در جامعه تلقي ميشود و جامعهاي كه تحت فشار باشد، دوباره به سمت پرخاشگري و عصبيت حركت ميكند. فشار مضاعف و بيدليل و قرباني كردن مردم در دعواهاي جناحي، خشم و عصبانيت جامعه را بالا ميبرد. نارضايتي بازميگردد و سرنوشت جامعه دوباره دچار عصبيتهاي كنترلنشده و پرخاشگريهاي روزافزون ميشود و همانطور كه تجربههاي پيشين ثابت كرده، چنين وضعيتي به نفع هيچكس نيست.