چرا معلم؟
محمد داوري
فعال صنفي و رسانهاي
قبل از اينكه نام وزارتخانه آموزش و پرورش تغيير يابد و پسوند «آموزش و پرورش» بر آن نهاده شود اين وزارتخانه با پسوند «فرهنگ» ناميده ميشد. هنوز هم قديميها و پيرمردان و زنان گاهي از واژه «فرهنگ» براي اين وزارتخانه استفاده ميكنند. در كشورهاي مختلف هم نامهاي متفاوتي بر آن گذاشته شده كه هر كدام به تناسب ادبيات و فرهنگ آن جامعه بار معنايي خاصي دارد و نشان از برداشت متوليان اين دستگاه يا نهاد از كاركرد و اهداف موردنظر داشته و دارد.
وقتي از واژه مركب «آموزش» و «پرورش» استفاده ميشود كه معادل آن توسط علماي ديني «تعليم» و «تربيت» مورد استفاده قرار ميگيرد، درواقع يك دوبعدي براي اين امر قابل تصور ميشود و يك دوگانگي كه هميشه چالشبرانگيز و اختلافآفرين بوده و هست تا جايي كه در اوج دعواهاي جريانهاي سياسي و فكري در اين حوزه ودر زمان تصدي مرتضي حاجي بر وزارت آموزش و پرورش با طرح تلفيق آموزش و پرورش كه از سوي مخالفان به طرح حذف پرورش شهرت يافته بود، به اوج خود رسيد، طرحي كه واكنش شديد سران نظام را به دنبال داشت و پس از پايان دولت اصلاحات در نخستين اقدام، مجلس و دولت اصولگرا اين طرح را لغو و همه چيز را به حالت قبل برگرداند، همان حالتي كه در دولت شهيدان رجايي و باهنر تهيه و تدوين شده بود.
غرض از اين مقدمه اين است كه گفته شود نگرشها به كاركرد و اهداف اين نهاد چقدر تفاوت دارد و متاثر از اين نگرشها جايگاه عناصر آموزشي و تربيتي هم تفاوت خواهد داشت، رويكرد تفكيكي كه امروز در كمتر نظامهاي آموزشي جايگاه دارد موجب شده بود تا در دهه اول پس از انقلاب در كنار معلماني كه تصور ميشد وظيفه آموزش را برعهده دارند «مربيان پرورش» وارد سيستم شوند تا مسووليت پرورش را در مدارس برعهده بگيرند. اين دوگانهسازي از همان زمان تاكنون موافقان و مخالفاني داشته است كه در جاي خود نيازمند بحث جدي و عميقتري است اما آنچه مهم است چه در رويكردهاي تفكيكي و چه در رويكردهاي تلفيقي اهميت نقش و جايگاه معلم است.
اينكه چرا در ميان عناصر مختلف «فرآيند آموزشي و تربيتي» نقش «معلم» از همه مهمتر است و اينكه آيا اين ادعا درست است يا نه؟ ميتواند سمت و سوي تصميمها و برنامهها را تغيير بدهد. براي پاسخ به اين پرسش لازم است بدانيم در «فرآيند ياددهي و يادگيري» چه روي ميدهد و دراين رويدادها «معلم» چه نقشي دارد.
وقتي كودك يا نوجواني در سيستم آموزشي وارد ميشود خود نيز به عنوان يك عنصر كليدي درگير اين فرآيند ميشود. «دانشآموز» مواد خاصي نيست كه منفعلانه وارددستگاه آموزشي شود و روي او يك سري عملياتي انجام شود و از آن طرف «كالاهاي» موردنظر خارج شود لذا در فرآيند پويا و چندجانبه آموزشي و تربيتي «دانشآموز» و «معلم» در تعامل با يكديگر و در بستر يك برنامه مدون به دنبال كشف و شكوفايي استعدادهاي دانشآموز هستند كه هر موقعيت آموزشي متكي بر نقش معلم ميتواند تغيير و تحول ماندگاري را در دانش، نگرش، بينش و رفتار دانشآموز ايجاد كند و ساختمان ذهني و رواني او را بسازد، هر اقدامي يك خشت از اين ساختمان است به همين دليل «معلم» ميتواند معمار ساختمان شخصيت دانشآموز باشد.
به همين دليل است كه گفته ميشود معلم نقش و جايگاه تعيينكنندهاي دارد و به همين دليل است كه گفته ميشود فرداي هر جامعهاي را از امروز معلمان آن جامعه ميتوان تصور كرد و به همين دليل است كه گفته ميشود نظام ارزشهاي هر جامعهاي به نقش و جايگاه معلمان آن بستگي دارد.